نفخ صور جناب میرزا

  • 1392/01/20 - 02:06
جناب میرزا بهاء دو هزار و یک سالی که سید باب برای ظهور من یظهره الله وعده داده بود، در بیست و سه سال محدود کرده و پنجاه هزار سال قیامتی که در روایات آمده است را با ساعتی تعویض کرده است. او در کتاب بدیع می گوید:
baha

جناب میرزا می گوید: در هر بعثتی نفخ صور و حشر و نشر و عذار و نعمت بر پا می شود، و منظور او در این دو مورد نفخ خود او بود، و به اعتقاد ایشان نفخ دیگری هم در قیام سید باب بر ممکنات دمیده شده است.
و در صفحه ی (71) از کتاب ایقان به نفخ اسلام نیز اشاره کرده و می گوید: و نفخ فی الصور ذلک یوم الوعید و جائت کل نفس همها سائق و شهید- دمیده شد در صور و آنست یوم وعید که به نظرها بسیار بعید بود و آمد هر نفسی برای حساب و با اوست راننده و گواه و در مثل این مواقع یا کلمه (اذا) را مقدر گرفته اند علمای اسلام و مفسرین و یا مستدل شدند بر اینکه چون قیامت محقق الوقوعست لهذا به فعل ماضی ادا شد که گویا گذشته است.... بلکه مقصود از صور، صور محمدیست که بر همه ی ممکنات دمیده شد و قیامت، قیام آن حضرت بود بر امر الهی و غافلین را که در قبور اجساد مرده بودند همه را به خلعت جدیده ایمانیه مخلع فرمود و به حیات تازه بدیعه زنده نمود.
باز در الواح بعد اقدس گوید (ص81س1): قد ارتفعت الصیحة و اتت الساعة و ظهرت القارعة ولکن القوم فی حجاب غلیظ- صیحه بلند شد و ساعت آمد و قارعه ظاهر شد ولکن مردم در حجاب غلیظ هستند.
و در مکاتیب ثانی عبدالبهاء در مقام اشاره به علائم قیامت باز گوید(ص165س11): فبظهور القیامة الکبری و الطامة العظمی و قیام الساعة الامر الادهی تتکور الشموس و تنتثر النجوم و ینشق القمر و هذا سر من اسرار الحشر المستمر و الرمز المستتر عن بصر کل ذی نظر و الکاشف له ظهور الجلیل الاکبر الموعود المنتظر فاذا قامت القیامة و اتت الساعة و زلزلت الارض زلزالها و انفطرت السماء باطباقها و نسفت الجبال...الخ- پس با ظهور قیامت کبری و طامه ی عظمی و با بر پا شدن ساعتی که تلخ و تاریک است آفتاب ها گرفته می شود و ستاره ها پراکنده گردد و ماه منشق می شود و این از اسرار حقیقت حشر بوده و رمزیست مستور از اهل بصر و نظر و ظهور بزرگ موعود منتظر، آنرا کشف کرده است. پس چون قیامت بر پا شده و ساعت معین پیش آمد کرده و زمین زلزله نموده و آسمان و طبقات آن شکافته شد و کوه ها از هم جدا گشت... الخ.
و ظاهرا جناب بهاء و عبدالبهاء این نقشه ها را در خواب می دیدند و پس از بیدار شدن نیز باور کرده و این کلمات را با این طمطراق می نوشتند. ولی جای شگفت و حیرت است که به خواب آلوده و آشفته خود اطمینان پیدا کرده و به اندازه ای از مقام علم و دانش و از جهان وسیع بی خبر بودند که گول خضوع و تواضع یک مشت عوام نادان را خورده و از مسخره و خنده ی دانشمندان جهان متاثر نمی شدند.
اینست که با نهایت بی حیائی می گوید: دراین ظهور (ظهور جناب باب و بهاء) آفتاب های علم و دانش تیره شده و دانشمندان جهان همه سر زیر لحاف کرده و گرفته شدند، و کوه ها شکافته شد و آسمان در هم پیچیده و بهشت و دوزخ نزدیک گردید، قیامت بر پا شده  جهانیان به هم ریخته و ستارگان آسمان علم و معرفت همه تیره و تار و گرفته شدند.
ما هم به خاطر تصدیق دعوی ایشان مجبوریم بگوئیم: آری از نوشته های سراپا غلط (غلط ادبی و فلسفی و حقوقی و اخلاقی) جناب باب و بهاء انصافا مقام علم و ادب و فضل منهبط و شکسته شده و آسمان شرافت و فضیلت ایران و ایرانی به هم ریخته و افراد غیور و حقیقت پرست سرافکنده و شرمسار و اندوهناک گشتند و از شدت حیله ورزی و اضلال او مقام نورانیت و روحانیت لکه دار شده و مردم فریب خورده و نادان و احمق خود را به آتش سوزان جهنم نزدیک کردند.
آری از شنیدن آیه ی مبارکه (قد انفمست الاشیاء فی بحر الطهارة) مردم پاک سرشت و پاکدل جهان در دریای حیرت و تاثر فرو رفتند، از دیدن جمله ی شریفه ی (انا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان) اشخاص غیور و حقیقت پرست افراد ملل و اقوام شرمنده و شرمسار گشتند، از شنیدن دعوی الوهیت جناب باب (الله انا) و زمزمه های جناب بهاء کوه ها و دریاها متاثر و به هیجان آمدند از دعوای های دروغ و سخن های و لاف های وحشت آور ایشان آفتاب حقیقت منکدر و گرفته شد.
علامه مصطفوی در کتاب خود آورده که: یکی از دوستانم می گفت: آیا حیف نیست وقت خود را ضایع کرده، و کاغذ را با یک حرف ها و کلمات شرم آور و شگفت انگیزی که آدمی از تصور آنها شرمگین و منفعل است، سیاه می کنی؟
گفتم: فرمایش شما صحیح است، ولی تشخیص و حکم شما پس از این بود که از این سخنان آگاهی یافتید، متاسفانه از این مطالب دیگران آگاهی ندارند، و هر کسی نمی تواند از کتاب های این جمعیت مطلع باشد و تالیفات جناب باب و بهاء نه تنها در میان مردم کمیاب و نادر الوجود است بلکه نود در صد از پیروان ایشان نیز از کتابه های آسمانی خودشان بی خبرند.
و منظور من در این کتاب نقل مطالب و جملات و احکام این طائفه است، تا همه (موافق و مخالف) از جزئیات مطالب آنها آگاهی یافته، و سپس خودشان حکومت کنند.
ایشان در ادامه نوشته اند: من در نوشتن این مطالب و در نقل کلمات این طائفه، از گفته ی جناب بهاء (لیس الفخر لمن یحب الوطن بل الفخر لمن یحب العالم) پیروی کرده و تنها به خاطر خدمت به افراد حقیقت خواه جهان متحمل این زحمت مشقت شده ام، تا مردم جهان ندیده و نفهمیده و نسنجیده از این صراط عبور نکنند، و البته پس از آگاه شدن خود می دانند.
و باز بهاء در مقابل متعرض ازلی بابی در کتاب بدیع (ص113س3) می گوید: خود آن مشرکین خمسین الف سنة یوم قیامت را می دانستند که به یک ساعت منقضی شد بگو ای بی بصران همان معنی در اینجا جاری پنجاه هزار سنه در ساعتی منقضی شود حرفی ندارید ولکن اگر دو هزار سال به وهم شما در سنین معدوده منقضی شود اعتراض می نمائید.
دراین عبارت کاملا تصریح می کند به اینکه، آن قیامتی که مسلمانان مدت آنرا پنجاه هزار سال می دانستند در یک ساعت (ساعت قیام باب) متحقق و منقضی شد.
آری کسی که پنجاه هزار سال را به یک سال تاویل کرده و تمام علامات و اشراط ساعت را به یک معنای عجیبی بر می گرداند چه مانعی دارد که مدت شریعت باب را که دو هزار و یک سال (به عدد کلمه مستغاث) از جانب باب تعیین شده بود، بیست و سه سال (از دعوی باب) بداند.
اینست که به عقیده ی ما مبدء این مرام (بهائیت) از حرف های سه پهلو و تاویلات بی معنی و سخن های پوچ احسائی و رشتی سر رشته گرفته و سپس به واسطه ی نوشته های باب محکم و عنوان پیدا کرده است.
از اینجا است که ملاحظه می فرمائید: سران اتباع باب و بهاء و بزرگان این دسته همه از شیخیه بودند، واگر شخص دیگری به اغوای آنان به این طریقه وارد شده است، یا جاهل صرف بوده و یا هر چه زودتر به ضلالت و گمراهی خود پی پرده است.

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.