نقد دیدگاه «احمد اسماعیل بصری»، در مورد کارکرد معجزه
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معجزه یکی از مهمترین راههای شناخت حجت خدا است؛ به طوری که در منابع کلامی شیعه، برای شناخت امام و حجت الهی دو راه معجزه و نص بیان شده است.[1] این امر نشان دهنده اهمیت جایگاه دلیل معجزه در راستای شناخت حجت خدا است.
«احمد اسماعیل بصری»، مدعی دروغین یمانی، اعتقاد دارد که معجزه، راهی برای شناخت حجت الهی نبوده و پیامبران الهی فقط معجزه را برای افزایش ایمان طرفداران خویش آوردهاند، نه برای ایمان آوردن مخالفین خویش و در اینرابطه مینویسد: «اگر معجزه، قاهر باشد و برای غیب جایی باقی نگذارد، ایمان از طریق آن پذیرفته نمیشود؛ به همین دلیل، معجزه قاهر برای این نمیآید که فرد دشمن، از طریق آن ایمان بیاورد، بلکه معجزه قاهر در این موارد اتفاق میافتد که: برای مؤمنین، در این حالت، هدف معجزه این نیست که آنان به غیب ایمان بیاورند. به این خاطر است که آنان قبلاً ایمان آوردهاند. بلکه این معجزه بر یقین آنان میافزاید و حجتی میشود برای افرادی که برایشان نقل میشود. برای افرادی که نزدیک ایمان و اقرار به حق هستند؛ در نتیجه، محدوده غیب را در ایمان آنان از بین نبرده است؛ زیرا که آنان به برتری دعوت الهی رسیدهاند و تا اندازهای، مؤمن به دعوت الهی هستند؛ اگرچه ایمان خود را آشکار نکردهاند؛ برای کافرانی که با معجزه عذاب میشوند، مانند معجزه طوفان نوح علیهالسلام و معجزه شکافتن دریا برای موسی علیهالسلام».[2]
آیات و روایات متعددی، بیانگر این است که معجزه، کارکردهای متعددی داشته و اصلیترین کارکرد آن، تشخیص حجت الهی است؛ مهمترین شاهد این بحث، درخواستهایی است که به شهادت قرآن مجید و دیگر متون دینی و تاریخی، از پیامبران الهی برای ارائه معجزات مختلف واقع شده است. یکی از روایاتی که بیانگر این است که معجزه برای تشخیص حجت الهی بوده و مردم با دیدن آن امور، به پیامبران الهی ایمان میآوردهاند، روایت امام رضا علیهالسلام است که در جواب ابنسکیت (یکی از عالمان معروف زمانه خود که از ایشان دلیل تنوع معجزات پیامبران الهی را پرسیده بود) فرموده: «چون خدا موسی علیهالسلام را مبعوث کرد، جادوگری بر مردم آن زمان غلبه داشت؛ پس او از طرف خدا چیزی آورد که مانندش از توانائی آنها خارج بود و به وسیله آن، جادوی آنها را باطل ساخت و حجت را برایشان ثابت کرد و عیسی علیهالسلام را در زمانی فرستاد که فلج و زمینگیری زیاد شده بود و مردم نیاز به طب داشتند؛ پس او از جانب خدا چیزی آورد که مانندش را نداشتند. پس به اجازه خدا مردگان را زنده کرد و کور مادرزاد و پیسی را درمان کرد و حجت را برایشان ثابت کرد و حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را در زمانی فرستاد که خطبهخوانی و سخنوری -به گمانم شعر را هم فرمود- زیاد شده بود؛ پس آن حضرت، از طرف خدا پندها و دستوراتی شیوا آورد که گفتار آنها را باطل کرد و حجت را برایشان تمام کرد. ابنسکیت گفت، به خدا هرگز مانند تو را ندیدم. بفرمایید در این زمان، حجت خدا بر مردم چیست فرمود: عقلست که بهوسیله آن امام راستگو را میشناسد و تصدیقش میکند و دروغگو را میشناسد و تکذیبش میکند. ابنسکیت گفت به خدا! جواب درست همین است».[3] این روایت نشاندهنده کارکرد معجزه برای تشخیص حجت الهی است.
در نتیجه باید توجه کرد که آن چیزی که «احمد اسماعیل بصری» مدعی است که معجزه برای تشخیص حجت الهی نبوده و کارکردهای دیگری برای آن بیان کرده، با روایات معصومین علیهمالسلام ناسازگار است و با اندک تأملی در آیات بیانگر معجزات پیامبران، این امر روشن خواهد شد.
پینوشت:
[1]. المسلک فی أصول الدین، المحقق الحلی، مجمع البحوث الإسلامیة، ۱۴۲۱، ص۲۱۰.
[2]. احمد الحسن بصری، عقایدالاسلام، ص۱۴۷.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، تهران، چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص۲۴.
افزودن نظر جدید