چرا باب، امام زمان نیست؟ / رجعت در بهائیت

  • 1402/11/18 - 10:10

بهائیان مدعی هستند که رجعت به عنوان یکی از وقایع پس از ظهور، در زمان مدعی مهدویت، علی‌محمد شیرازی اتفاق افتاده و حسینعلی نوری پیامبرنمای آنان، رجعت حضرت علی و امام حسین (ع) است؛ اما رجعت به معنای زنده شدن دوباره است و معنایی که بهائیان از رجعت ارائه می‌دهند، مساوی با تناسخ است که با رستاخیز موعود منافات دارد.

رجعت بهائیت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغ‌های بهائی در یکی از کانال‌های تبلیغی خود، در پاسخ به اینکه «چرا بهائيان معتقدند که حضرت باب، امام زمان هستند؟»، به بیان دلایلی پرداختند. یکی از دلایل بهائیان بر مهدویت علی‌محمد شیرازی، ادعای تحقق مسئله رجعت و بازگشت حضرت علی و امام حسین علیهماالسلام در زمان ظهور مدعی شیرازی است.

بهائیان ادعا دارند، احادیثی که اشاره به رجعت و بازگشت امام حسین علیه‌‎السلام به این دنیا پس از ظهور حضرت مهدی عجّل‌الله‌فرجه دارند، با ظهور پیشوایان بابی و بهائی مطابقت دارد. به این صورت که علی‌محمد شیرازی را امام زمان شیعیان و حسینعلی نوری (پیامبرنمای بهائیت) را رجعت امام حسین علیه‌السلام می‌پندارند.

در استدلال بهائیان بر معرفی حسینعلی نوری به عنوان رجعت امام حسین علیه‌السلام می‌خوانیم: «اين حديث که در آن اشاره به اسم امام حسين عليه‌السلام شده، به راحتی می‌توان معنای حقيقی آن را درک کرد؛ زيرا عنوان شده امام حسين بعد از قائم رجعت می‌کند و مطمئناً اشاره به اسم حضرت بهاالله است که حسينعلی است. حضرت امام جعفر صادق عليه‌السلام فرمود: «ان لعلى عليه‌السلام فى الاْرضِ كَرةً مع اْلحسين، ابِنه صلوات الله عليهما».[1] «به درستى كه براى (اميرالمؤمنين) على عليه‌السلام و فرزندشان حسين صلوات‌الله‌عليهما بازگشتى به اين زمين خواهد بود».

اما در پاسخ به ادعای تطبیق حسینعلی نوری با رجعت امام حسین علیه‌السلام می‌گوییم:

اول: در معارف دینی شیعی، رجعت به معنای زنده شدن دوباره نفس برخی از انسان‌های نیکوکار و بدکار خاص، در زمان ظهور امام زمان عجّل‌الله‌فرجه است و این مفهوم، از روایات و بعضی آیات استفاده می‌شود.[2] این درحالی است که بهائیت، حسینعلی نوری فرزند میرزاعباس نوری را امام حسین علیه‌السلام معرفی می‌کند که به این دنیا رجعت کرده است.

دوم: بهائیان با معرفی حسینعلی نوری به عنوان رجعت امام حسین علیه‌السلام، گویا مفهومی مشابه تناسخ را پذیرفته‌اند؛ این درحالی است که تناسخ، مبتنی بر انکار رستاخیز است و جهان را دائم در گردش می‌داند که هر دوره‌ای‌ تکرار دوره‌ پیش از آن است؛ اما معتقدان به رجعت، به پیروی از شریعت اسلام، به قیامت و معاد ایمان دارند و از سوی‌ دیگر، انتقال یک روح جدا شده از بدن را به بدن دیگر، محال می‌دانند.[3]

سوم: حتی اگر رجعت به معنایی مشابه تناسخ (که بهائیان به آن باور دارند) را بپذیریم و به امام حسین بودن حسینعلی نوری ایمان بیاوریم، باز هم دلیلی بر نسخ دین اسلام و امام زمان علیه‌السلام، توسط امام حسین بهائیان پس از رجعت، در عقل و نصّ وجود ندارد.

چهارم: روایتی که بر رجعت حضرت علی و امام حسین علیهماالسلام وجود دارد و بهائیان آن را مژده به ظهور حسینعلی نوری (پیامبرنمای خود) تعبیر می‌کنند، جدای از سند، به هیچ وجه از لحاظ محتوایی، قابل تطبیق بر حسینعلی نوری و حوادث آن دوران نیست؛ زیرا در روایت آمده است که حضرت علی و امام حسین علیهماالسلام به زمین رجعت خواهند کرد و با چندین هزار لشکر، انتقام خود را از معاویه و بنی‌امیه می‌گیرند و تمام آنها را از بین خواهند برد. با این حال، کدامیک از ویژگیها و اتفاقات در روایت، با حسینعلی نوری و یا باب، قابل تطبیق است؟[4]

بنابراین به هیچ صورت، حسینعلی نوری پیامبرنمای بهائیت را نمی‌توان رجعت حضرت علی و امام حسین علیهماالسلام دانست و حتی اگر بتوان رجعت را برای او پذیرفت، حسینعلی بیشتر به رجعت یزید (تا رجعت حسین بن علی علیه‌السلام) شباهت دارد. چنان که بابی‌ها در وصف او می‌سرودند: «اگر حسینعلی (پیامبرنمای بهائیان)، مظهر حسین (بن) علی است، هزار رحمت حق بر روان پاک یزید ...».[5]

پی‌نوشت:
[1]. منبع مورد استناد بهائیان: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص74، حدیث 75.
[2]. ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت: موسسة الوفا، ۱۴۰۴ ق، ج53، ص138.
[3]. آیت الله مکارم شیرازی، شیعه پاسخ می‌دهد، ص52.
[4]. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت: دارالاحیاء التراث، 1403 ق، ج53، ص 74، ح 75.
[5]. عزیه نوری، تنبیه النائمین، مؤمنین بیان، نسخه الکترونیکی، ص12.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.