نقد «من زئوس هستم» با موضوع بنی قریظه

  • 1395/05/30 - 00:16
مصادر و منابع قصه بنی‌قریظه بسیار مشکوک و جزئیات آن با روح اسلام و احکام قرآن ناسازگار است. اما مسلّم است‌که وقتى یهودیان حقوق مسلمانان را به رسمیت نمى‏‌شناختند و همواره در صدد توطئه و ضربه زدن علیه آنان بودند، پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چاره‏‌اى نداشت مگر این که به توطئه آنان پایان دهد و کم زیان‌‏ترین راه براى رهایى از توطئه آنان، راهى بود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برگزید.

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ در نظم نوین جهان که توسط انسان‌هایی پلید برنامه‌ریزی می‌شود جوانان به سمت الحاد و عدم باور به خدا پیش می‌روند خطر رواج این تفکر که سابقۀ هزاران ساله دارد بر کسی پوشیده نیست. این اولین بار نیست که ملحدین، ترویجِ عدمِ اعتقاد به خدا می‌کنند در صفحات تاریخ می‌خوانیم که در زمان امام صادق (علیه‌السلام) شخصی مانند ابن ابی العوجاء (که به لحاظ علمی فردی بسیار قوی بوده است) در مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌نشسته و افکار و آراء باطل خویش را ترویج می‌کرد. امام صادق (علیه‌السلام) با تجهیز علمی اصحابی مانند هشام بن حکم و مفضل‌بن‌عمر به شبهات بی‌اساس این فرد جواب‌هایی مستدل و متقن می‌دادند. این شیوه برخورد امام صادق(علیه‌السلام) با ملحدین به ما می‌آموزد، مؤمنین باید اعتقاد خود را از راه عقل به دست آورند تا کسی به راحتی آن‌ها را فریب ندهد و اعتقادات آنان را متزلزل نسازد و ثانیا جواب‌هایی فاخر برای شبهات آنان داشته باشند.

در شبکه‌های مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادی‌گرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی می‌گذارند. یکی از راه‌های پلید آنان که ظاهرا سرمایه‌گذاری مالی بسیار قوی پشت این مسئله می‌باشد کلیپ‌های انیمیشن «من زئوس هستم» می‌باشد.
از جمله کلیپ‌هایی که در این نوشته مورد بررسی و نقد قرار خواهد گرفت کلیپ 33 می‌باشد: گذشته از این‌که تمامی کلیپ‌های موجود زئوس از روش‌هایی غیرمنصفانه‌ای مانند بدون سند و دلیل صحبت کردن، بازی با الفاظ و مغلطه‌کاری و ... برای رسیدن اهداف شوم خود استفاده می‌کند، در این کلیپ نیز علاوه بر این روش‌ها سعی دارد، با دست کاری تاریخ و نگفتن بعضی از تاریخ، اسلام و پیامبرش را خشن جلوه دهد، و در نهایت شأن و مقام حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌‌وآله) و حضرت علی (علیه‌السلام) را پایین بیاورد.

بررسی و نقد:
اولا: گزارش‌های مربوط به این واقعه، بسیار متأخر از اصل واقعه و همچنین غیر قابل اعتماد است و بررسی درباره آن‌ها صورت نگرفته است. علاوه بر آن که قرآن اشاره‌ای به کشتار جمعی نکرده است؛ دلایل دیگری را در ردّ این موضوع می‌توان به شرح زیر بیان نمود:
الف: حکم اسلام در چنین واقعه‌ای آن است که تنها مسئولین فتنه مجازات شوند؛ چنان‌که تعداد و اسامی آنان در متن واقعه ذکر شده است. کشتن چنین رقم بالایی از افراد با عدل اسلامی و مبانی اساسی قرآن بخصوص آیه «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌۭ وِزْرَ أُخْرَىٰ.[فاطر/18] هیچ گنه‌کاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد» سازگار نیست.
ب: داستان کشتار یهودیان بنی قریظه با حکم قرآن در خصوص اسیران جنگی مخالف است که می‌فرماید: «فَإِمَّا مَنًّۢا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَآءً [محمد/4] یا منت گذاشته آزادشان کنید یا از آنان فدیه بگیرید.»
ج: بسیار بعید است؛ بنی قریظه کشته شوند؛ در حالی‌که با مجموعه‌های قبلی یهود که پیش یا پس از آنان تسلیم شدند با رفق و مدارا برخورد شده و اجازه کوچ به آن‌ها داده شده بود. ابوعبید بن سلام در کتاب الاموال چنین نقل می‌کند: «وقتی خیبر به دست مسلمانان فتح شد؛ برخی گروه ها یا خاندان‌هایی بودند که در دشمنی با رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) افراط می‌کردند. با این حال پیامبر فقط با این کلمات آنان را خطاب کرد که چیزی بیش از توبیخ نبود: «ای خاندان ابوحقیق، دشمنی‌تان را با خدا و رسولش می‌دانم؛ اما این باعث نمی‌شود؛ بیش از آن‌چه با دوستانتان رفتار کردم؛ با شما هم رفتار کنم...»[1] آن حضرت این سخن را پس از غائله بنی قریظه فرموده است.

اگر این مطلب درست باشد که صدها نفر در بازار کشته شده و گودال‌هایی برای این امر حفر کرده باشند؛ پس چرا آثاری از آن یا کمترین علامتی که بر این واقعه اشاره کند؛ وجود ندارد. اگر چنین کشتار عظیمی رخ داده بود؛ فقها آن‌را به عنوان یک مبنا، مورد استناد قرار می‌دادند. در حالی که بر عکس مبنای آنان بر اساس آیه «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌۭ وِزْرَ أُخْرَىٰ» است. نمونه آن گزارشی است که ابو عبید در الاموال (که کتابی فقهی و نه تاریخی است) چنین نقل می‌کند: «زمانی که عبد الله بن علی، حاکم شام، گروهی از اهل کتاب را قلع و قمع کرد و دستور داد به محل دیگری کوچ کنند؛ اوزاعی فقیه معاصر ابن اسحاق، زبان به اعتراض گشود که آشوب از سوی همه آن افراد نبوده است تا همه مجازات شوند و حکم الاهی آن است که گروه زیادی به خطای چند نفر مجازات نمی‌شوند؛ بلکه بالعکس است. اگر اوزاعی داستان بنی قریظه را پذیرفته بود؛ بر اساس آن حکم می‌کرد.
آن‌چه در جریان یهود بنی‌قریظه دیده می‌شود؛ این که از اشخاص معینی نام برده شده و سپس همان‌ها کشته شده‌اند. بخصوص که برخی از آنان متهم به دشمنی شدید، علیه مسلمانان، بوده‌اند. نتیجه منطقی آن است که این چند نفر که رهبری ماجرا را بر عهده داشته‌اند؛ مجازات شده باشند؛ نه همه قبیله.

بنابراین مصادر و منابع قصه بسیار مشکوک و جزئیات آن با روح اسلام و احکام قرآن ناسازگار است؛ به گونه‌ای که نمی‌توان آن را تصدیق و تأیید کرد. چون راویان مورد اعتماد بر آن خرده گرفته‌اند و قرآن هم آن را تأیید نمی‌کند. به نظر می‌رسد اساساً تأیید آن ناممکن باشد. نه راویان موثقی آن را نقل کرده‌اند و نه ادله معتبری آن را تأیید می‌کند. این نشان از آن دارد که این داستان واقعا مشکوک است.[2]

نکته: گزارش‌ها درباره تعداد کسانی که کشته شدند، بسیار متفاوت است. برخی تعداد آنان را چهل تن ذکر کرده و برخی بیشتر؛ ناهمگونی آمار نیز، درستی گزارش‌ها را زیر سؤال می‌برد.[3]

ثانیا: حال چرا تعدادی از یهودیان بنی‌قریظه کشته شده‌اند؟ تاریخ از این قرار است که: با آن که یهودیان مدینه در آغاز هجرت، با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیمان صلح امضا کرده بودند، ولى به دلیل کینه و عداوتى که از پیامبر( صلی‌الله‌علیه‌وآله ) به دل داشتند، از همان آغاز به آزار و اذیت آن حضرت و مسلمانان پرداختند. از آن‌جا که شیوه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در برخورد با دشمنان خود بر مدارا استوار بود، مسلمانان در حد ممکن آزار و اذیت‏ یهود را تحمل کردند و از هرگونه اقدام خشونت‏ آمیزى خوددارى کردند. بر اساس گزارش واقدى،[4] آیات زیر که مسلمانان را به تحمل آزار و اذیت‏ یهود فرا مى‏خواند، ناظر به این بخش از تاریخ است. قرآن کریم مى‌‏فرماید: «و از کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و از کسانى که به شرک گراییده‏‌اند، آزار بسیارى خواهید دید. اگر صبر کنید و پرهیزکارى نمایید، از استوارى در کارهاست.»[5] در آیه دیگرى نیز مى‏‌فرماید: «بسیارى از اهل کتاب پس از این که حق برایشان آشکار شد، از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى‏‌کردند که شما را، بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد، که خدا بر هر کارى تواناست.»[6]
اوضاع به همین منوال ادامه داشت، تا این‌که پیروزى قاطع مسلمانان در نبرد بدر، یک مرتبه آتش حسادت و دشمنى را در وجود یهودیان شعله‌ور ساخت آنان در یک اقدام هماهنگ، تهاجم همه جانبه‏‌اى را علیه اسلام آغاز کردند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با تعدادى از یارانش براى کمک گرفتن در پرداخت دیه دو نفر که توسط یکى از مسلمانان کشته شده بودند، به قلعه بنى نضیر رفته بود. آنان در ظاهر استقبال گرمى از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نمودند، ولى در پنهان نقشه ترور آن حضرت را طرح ریزى کردند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به وسیله وحى از توطئه آنان آگاه گردید و به بهانه‏‌اى بدون اطلاع به مدینه رفت. آن‌گاه توسط یکى از مسلمانان به بنى نضیر اطلاع داد که باید مدینه را ترک کنند.[7]

مسلّم است که وقتى یهودیان حقوق مسلمانان را به رسمیت نمى‏‌شناختند و همواره در صدد توطئه و ضربه زدن علیه آنان بودند، پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چاره‏‌اى نداشت مگر این که به توطئه آنان پایان دهد و کم زیان‌‏ترین راه براى رهایى از توطئه آنان، راهى بود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برگزید.
بنى قریظه تا سال پنجم هجرى در مدینه دوام آوردند و اگر به پیمان خود با پیامبر وفادار مانده بودند، براى همیشه مى‏‌توانستند به زندگى آرام خود ادامه دهند، ولى یهودیان ثابت کردند که هرگز حاضر نیستند حقوق مسلمانان را به رسمیت‏ بشناسند و دست از توطئه علیه آنان بردارند.
سران یهود بنى نضیر که پس از ترک مدینه در خیبر به سر مى‏‌بردند، تحرکات بسیار وسیعى را جهت نابودى اسلام آغاز کردند. آنان با سران قبایل مختلف عرب از جمله قریش، بنى سلیم و غطفان جداگانه مذاکره کردند و آن‌ها را به جنگ با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) راضى نمودند. یهودیان براى راضى کردن قبیله غطفان، تعهد کردند تا یک سال محصول خرماى خیبر را به آنان بپردازند.[8] «یحیى بن اخطب» رئیس بنى نضیر پس از راضى کردن قبایل عرب با تلاش فراوان، طایفه بنى‌قریظه را نیز متقاعد کرد که از داخل مدینه با سپاه احزاب همکارى کنند.[9]

نبرد احزاب از سخت‌ترین جنگ‏‌هاى مسلمانان بود. از یک‌سو سپاهى مرکب از ده‌هزار نفر به تعداد جمعیت همه مسلمانان، اعم از زن و مرد، پیر و جوان مدینه را محاصره کرده بودند. از سوى دیگر بنى قریظه از داخل مدینه با دشمن همکارى مى‏‌کردند. از طرف دیگر منافقان به نکوهش و مسخره کردن مسلمانان پرداخته بودند، علاوه بر همه این‌ها مسلمانان از نظر اقتصادى در وضعیت‏ بسیار نامناسبى به سر مى‏‌بردند. به طورى که حتى غذاى کافى براى سربازان در اختیار نداشتند.عوامل فوق سبب شده بود وحشت و نومیدى فضاى مدینه را تاریک نماید. در چنین شرایطى نجات مسلمانان تنها به امدادهاى غیبى و فداکارى حضرت على‏(علیه‌السلام) در کشتن «عمرو بن عبدود» وابسته بود.  پس از بازگشت‏ سپاه احزاب و شکسته شدن محاصره مدینه، (که عاملش بنی قریظه بود) پیامبر اکرم ( صلی‌الله‌علیه‌وآله) ماند با یهودیان خائن بنى‌قریظه.
حال پیامبر اکرم‏ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با آنان چه برخوردى باید مى‏‌کرد؟
آیا سران آنان را در مدینه آزاد مى‏‌گذاشت تا بار دیگر جان مسلمانان را به خطر مى‏‌انداختند؟
آیا باید آنان را از مدینه بیرون مى‏‌کرد تا همانند بنى نظیر در محل دیگرى به توطئه مى‏‌پرداختند؟ نه! چرا که چنین کارى ظلم و ستم بر زنان و کودکان بى‌دفاع و بى‌گناه مسلمانان بود. یهودیان بار ها ثابت کرده بودند که هرگز حاضر نیستند حقوق مسلمانان را به رسمیت بشناسند.
از این رو، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز کاملا حق داشت تا براى همیشه به توطئه و کارشکنى آنان بر علیه اسلام و مسلمانان خاتمه دهد یا به عبارت دیگر باید کار را یکسره کند تا بر زنان کودکان مسلمان ظلم نشده و حقوقشان ضایع نشود.

یهودیان بنی قریظه... با پیامبر پیمان بسته بودند که بر ضد پیامبر و یاران او قدمی بر ندارند و با دست و زبان ضرری به ایشان نرسانند و اما در صورت پیمان شکنی، طبق (قانون خودشان) تورات، مجازات  شوند.[10] با این شرایط، زمان محاصره‌ی مدینه درجنگ احزاب، بنی‌قریظه از درون شهر، به غارت پرداختند و در شهر ایجاد وحشت کنند. حتی از قریش و غطفان دو هزار سرباز درخواست کرده بودند.[11] حال چه باید کرد؟ حکم تورات در چنین شرایطی چیست؟ در تورات آمده است: «هنگامی که به قصد نبرد، آهنگ شهری نمودید، نخست آنان را به صلح دعوت نما، اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن. چون بر شهر مسلط گشتی، همه مردان را از دم تیغ بگذران، و...»[12]
روش پیامبر اسلام بر عدم کشتار زنان و کودکان و غیرجنگ‌جویان بود و حتی در بیشتر جنگ‌ها جنگ‌جویان را نیز می‌بخشید و آن‌را می‌توان در فتح مکه و حنین و طایف به وضوح دید.

ثالثا: آیا یک فرد یا دو فرد همان‌طور که زئوس می‌گوید، مسئول اجرای مجازات بوده است؟ خیــر، به دلایل ذیل؛
الف) دلیل قرآنی: آیه۲۶ سوره احزاب که توسط مفسرین مربوط به فرجام بنی قریظه دانسته شده است؛ «وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا.» فعل «تَقْتُلُونَ»در این‌جا اعدام توسط یک تن را نمی‌رساند! بلکه کشتن و اعدام تعدادی ازقریظیان (نه همه) توسط جمع و گروهی را نشان می‌دهد!

ب) گزاره تاریخی: در کتاب مغازی واقدی و سیره ابن هشام آمده است که اوس و خزرج در کشتن بنی‌قریظه شرکت داشتند. حتی نام افراد قبیله‌ی اوس که در گروه‌های دو نفره اقدام به اعدام تعدادی از مجرمین قریظی می‌کردند درکتاب مغازی نیز ذکر شده است که اسامی آن‌ها چنین است: اسید بن حضیر، ابو نائله، قتاده بن نعمان، ابو برده بن نیار، محیّصه ‏و... .[13]

پی‌نوشت:

[1]. کتاب الاموال، ابوعبید قاسم بن سلام، دارالفکر، بیروت، ص 247.
[2]. به نقل از پایگاه حوزه، بنی قریظه.
[3]. پیامبرو یهود حجاز، مصطفی صادقی، قم، بوستان کتاب، ص ۱۸۴-۱۹۲.
[3]. المغازى، واقدی، ناشر اعلمی، بیروت، ج‏1، ص‏185.
[4]. آل عمران، آیه 186.
[5]. بقره، آیه 109.
[6]. المغازى، واقدی، ناشر اعلمی، بیروت، ج‏1، ص‏442.
[7]. همان، ص‏456 - 455 .
[8]. همان، ص‏456 - 455 .
[9]. بحار الانوار، مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۱۹، ص 110-111.
[10]. سیره حلبی، حلبی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج ۲، ص ۳۱۵
[11]. تورات،‌سفر تثنیه، فصل ۲۰، ارشاد، ج۱، ص ۹۸ـ ۹۹.
[12]. به نقل از نقد الحاد و آتئیست؛ المغازى، واقدی، ناشر اعلمی، بیروت،  ص۳۹۰؛ سیره النبویة، ابن هشام، دارالمعرفة، بیروت، ج‏۲، ص ۸۴.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.