تفاوت عرفان و تصوف

  • 1395/01/23 - 23:52
برای دو کلمه "عرفان" و "تصوف" اشتراکات و افتراقات بسیاری نقل کرده‌اند، برخی هم آن دو را یکی دانسته و برای هر دو حکم واحدی در نظر گرفته‌اند لیکن در نظر غالب محققین در این زمینه اختلافاتی میان دو کلمه عرفان و تصوف وجود دارد که در این نوشته مختصر به برخی اشاره می‌کنیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در صدر اسلام کلماتی از قبیل "مسلم"، "مؤمن"، "زاهد"، "عابد" نشان دهنده ابعاد معنوی یک شخص بودند. کم‌کم دو کلمه "عارف" و "صوفی" نیز به آنها پیوستند. در قرن‌های اولیه کلمه عارف و صوفی مترادف با یکدیگر و به یک معنا به کار می‌رفتند. به همین جهت سه نمط آخر کتاب اشارات ابن سینا –که اختصاص به بحث عرفان نظری دارد- به نام تصوف شناخته شده است. در آثار خواجه عبدالله انصاری و محی‌الدین عربی نیز اینها مترادف به کار رفته‌اند.[1]
برای اینکه تفاوت‌های دو کلمه عرفان و تصوف را تشخیص دهیم ابتدا بهتر است با معانی لغوی آن دو آشنا شده، سپس به دیگر ابعاد آنها اشاره کنیم.
"عرفان" در لغت بـه مـعنای شـناخت و شناسایی است و در اصطلاح، روش و طریقه‌ای ویژه است که برای دستیابی و شناسایی حقایق هستی و پیوند و ارتـباط انـسان با حقیقت، بر شهود و اشراق و وصول و اتحاد با حقیقت تکیه دارد، و نیل به ایـن مـرتبط (شـهود حقیقت و اتحاد با آن) را نه از طریق استدلال و برهان و فکر، بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علایق و وابـستگی از دنـیا و امور دنیوی و توجه تام به امور روحانی و معنوی و در رأس همه، مبدأ و حـقیقت هـستی می‌داند.[2]
اما "تصوّف" در لغت مشتق از «صوف» (به معنای پشـم گوسفند) است، و صوفی را از آن روی صوفی گفته‌اند که لباس پشمینه خشن برتن می‌کند. سهروردی صاحب کتاب "عوارف‌المعارف" می‌گوید: «اشتقاق تصوّف از صوف، از هراشتقاق دیگر مناسب‌تر است، چه می‌گویند: «تصوّف، یعنی پشمینه پوشید» همچنان کـه مـی‌گویند:تَقَمّص یعنی «جامع‌برتن کردن»‌ پس صوفیان رابه لباس ظاهرشان منسوب کرده‌اند که از هر نسبتی روشن‌تر است.»[3]
گذشت زمان باعث شد که عرفان و تصوف از یکدیگر فاصله بگیرند و همچنان که از نظر لغت بین این دو کلمه تفاوت‌هایی بسیار زیادی وجود دارد، از نظر اصطلاح نیز به صورت متفاوت به کار برده می‌شوند. از قرن هفتم به بعد عرفان به معنای یک مکتب فکری بسیار دقیق فلسفی به کار برده شده است که به بحث از شناخت حق و انسان کامل می‌پردازد و همچون فلسفه از برهان‌های عقلی و دقت‌ها و ظرافت‌های زیاد برخوردار است و تفاوت آن با فلسفه در این است که فلسفه علمی است که به دنبال شناخت حقایق است که از طریق بحث و استدلال‌های خشک فلسفی و برهانی، اما عرفان به دنبال شناخت از طریق کشف و ذوق و تصفیه باطن می‌باشد، از آن زمان به بعد عرفان به صورت یک مکتب بسیار دقیق و پویا مطرح شد. اما تصوف هرگز به دنبال شناخت حقیقی حقایق نبوده، بلکه تنها به یک سلسله‌ای در طریقت و برخی از ذکرها و اوراد اختصاص یافته است.[4]
«عرفان» و «تصوف» با وجود شباهت‌های ظاهری در برخی از آداب، اساساً متمایز با یکدیگر و مجزای از هم هستند؛ چراکه عرفان شیعه ریشه در آموزه‌های ثقلین دارد؛ یعنی منشأ آن قرآن و سنت (قولی، فعلی و تقریری) چهارده معصومین (علیهم السلام) است، اما تصوف ریشه‌ای التقاطی داشته که هم از آموزه‌های نوافلاطونیان و هم نحله‌های معنوی مسیحی و حتی شبه عرفان‌های هندی و شرقی وام گرفته است.
بعنوان مثال در مکتب افلاطون (427-347 ق.م) مسأله عشق و اشراقات معنوی و روحانی از اهمیت سرشاری برخورداراست. به عـقیده افـلاطون، انسان تنها درصورتی می‌تواند به کمال دانش و معرفت نائل آید که راه کشف و شهود و تصفیه باطن را پی گیرد تا اشعه و اشراقات علوم از عالم غیب و مبادی عالیه بر قلب و روان او تابش کند. در نظر افـلاطون، کـمال و هدف نهایی آدمی همانا وصول به حق و مشاهده اوست‌ و حقیقت دانش در همین اصل نهفته است. مادامی که انسان به این مقام نرسیده، کمال دانش و معرفت را نیافته است. به عـقیده افـلاطون تنها راه معرفت، کشف و شهود و وصول به حق است. در این‌جاست که عالم و معلوم و عاقل و معقول متحد می‌گردد.[5]

پی نوشت:
[1]. مدنی محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، راه نیکان، تهران، 1391، صص 13 و 14
[2]. شیروانی علی، نشریه معرفت، شماره 7، زمستان 1372،  ص 21
[3]. عوارف المـعارف،مطبوع درحـاشیه‌احیاءالعلوم غـزالی، طبع قاهره، ج 1، ص 293ـ294
[4]. مدنی محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، راه نیکان، تهران، 1391، ص14
[5]. نظری در تاریخ ادیان، علی‌اکبر ترابی، تهران، شرکت انـتشارات نـسبی حـاج محمدحسین اقبال و شرکا، 1341، ص 178

تولیدی

دیدگاه‌ها

ماه رجب در پیش رویمان قرار گرفته .چه درصدی از مردم روی کره زمین برای این ماه برنامه ریختن . از روزه و نمازهای مستحب گرفته تا دعا ها و شب زنده داریها . ولی واسه یه شب یلدای زود گذر . از چندین هفته پیشش برنامه ریزی داشتید چی نصیبتان شد .

برای دوستان توصیه میکنم جهت شناخت و آگاهی بیشتر و شناخت رب به توصیه علی ع عمل کنند که حضرت میفرماید #من عرف نفسه فقد عرف ربه # در زمان ما هم که علم این همه پیشرفت کرده و الان تصاویر و انیمیشن های مختلف از اعضا بدن . سیستیمهای بینایی . چشایی بویایی . حنجره و .. موجود است استفاده کنید . نگاه کنید . بخوانید و اطلاعات عمومی از اعضا بدن . از رگها و اعصاب و .. داشته باشید . تفکر کنید . قول میدهم شناختتون از خدا قویتر از قبل خواهد شد . نمازهایتان فرق خواهد کرد . بینش و دیدگاههتان فرق خواهد کرد . یک عارف و سالک الی الله خواهید شد .

اگر برای زنده بودنتان بجز شناخت و آگاهی و معرفت و شناخت بیشتر معبود و طاعت و عبادت و مطیع بودن هدف دیگری داشته باشید سخت باخته اید .

چه دختر و باباها و مامان و دخترها و پسرها و فرزندان که الان واسه هم جون . جون میکنند در قیامت دشمن هم خواهند بود . (به خاطر عدم تعلیم مبانی دینی) و گمراه کردن و به ظلالت انداختن هم

در آفرینش انسان قسم یاد میکند . در هر بار و به هر شکلی . وقتی دقیق میشویم که چقدر ظرافت به خرج و چقدر دقیق است افرینش این موجود . پس بیهوده آفریده نشده است . لکن قیامتی هم دقیق خواهیم داشت . وقتی آفریدگار در این دنیا چنین حساب و کتاب دقیقی دارد فلذا در آن جهان نیز به همین دقت خواهد بود پس مراقب اعمال خود باشیم

من خداوندی را می پرستم که در داخل هر چشم زنبور عسل که به اندازه یک صفر توخالی است 5000 چشم مشبک قرار داده خداوندی را میپرستم که داخل چشم من و میلیاردها انسان شبکیه ای را قرار داده که نازکی ان به نازکی پوست پیاز است و حساسیت آن به اندازه ای است که با سوراخ شدن و یا پارگی قسمتی از آن دنیا تاریک میشود . خداوندی را میپرستم که عصب #واگ# را برایم آفریده و کنترل میکند ضربان قلب و معده و روده و کام و حنجره و راه نای و شش را بدون اختیار من باز و بسته میکند میپرستم خداوندی را که حیوانی به اندازه مورچه آفریده و در مقابل جانوری به اندازه سوسمار آفریده و هر آنچه را که نیاز برای زندگی کردن دارند به آنها عطا نموده . خداوندی را میپرستم که بدون اطلاع من و بدون دخالت من و دیگران مچ پا و مچ دست و کشکک زانو را برایم قرار داده از چه بگویم و چقدر بگویم . به این اندازه بسنده کنم که جایی را زمانی را شیئی را نمیبینم که تو در آن ظهور نداشته باشی به هر کجا مینگرم از چاه و کوه و آسمان و درخت و انسانهای همنوعم فقط تو را میبینم چیز دیگری در میان نیست . به همین خاطر است که علی ع میفرماید . من چیزی را که نیبینم پرستش نمیکنم . هر کجا خودت را نشان داده ای در وجود یک کودک در مغازه یک بقال در داخل تعمیرگاه مکانیکی در داخل دانشگاه و در متن دروس . و کتابها قبلا فکر میکردم فقط در دروس دینی و قران میشود تو را دید . در درس ریاضی و فیزیک و شیمی بهتر نمایانی . با قوانینی که اثبات و کشف میشود . قوانین عالم را قرار داده ای و اینکه ما از آن خبر نداریم دلیل بر عدم وجود آنها نیست . آیندگان نیز آنها را کشف خواهند کرد . و ان قوانین را تو در داخل طبیعت به ودیعه گذاشته ای . حالا یه عده با چشم و زبان و دست و حنجره و پایی که تو آن را بخشیده ای سعی در اثبات عدم وجود تو دارند و چقدر خنده دار است . الهی شناخت کامل تو . به غیر از انچه که ائمه اطهار و امامان معصوم به ما آموخته اند میسر نیست . شناختی که باید منجر به عمل و طاعت شود و آن را ما از حسین ابن علی در دعای عرفه آموخته ایم و شناختی از صحیفه سجادیه به ما رسیده . شناحتی که از گفتارهای امیر المومنین به ما رسیده است . خود را چنان در همه چیز نشان داده ای تا هیچ کس عذری برای عدم شناختت نداشته باشد . الهی این تازه جسم و مادیات است که قابل لمس و شهود هستند با روح و روانم چه کنم که هیچ اطلاعاتی از ان ندارم که از کی و چگونه به وجود امده است . تازه در وجود فیزیکی خودم عاجز مانده ام که این گوشت و پوست را چگونه سر پا نگه داشته ای . چگونه به آن تفکر کردن عطا فرموده ای . این همه ساختمان استخوان و داخل مغز استخوان و رگها و ماهیچه ها .و رشته های عصبی را به هم تنیده ای که فقط یک نگاه ساده به ساختار عصب انسان را دیوانه میکند . و تمامی اینها را در داخل ذره ای به نام اسپرم نهاده ای . و چه انسانهایی که که به وجود خواهند آمد و همین الان مسلمانان و کافران آن را بدون انکه متوجه باشند در داخل کیسه ها حمل میکنند . و باعث بقای نسل قرار داده ای . همان کافرانی که ذره ذره وجود و سلولهایشان بر خلاف خودشان به وجود تو اقرار میکنند . پس برای یک سجده بنده حقیر ببینید که چه تشکیلاتی در کار هستند حالا من به چه ببالم باید بنالم . در هستی برای اقامه نماز بنده چه سیستیمهایی کار میکنند حالا اگر بنده ای طاعت نکند باید بسوزد یا نه ؟؟ کسی او را در آن دنیا نخواهد سوزاند . او خود را مستحق اتش خواهد دانست . زمانی که حقیقت اعمال و اشیا برای انسان مشخص شد آنگاه خواهد دید که چقدر باخته است

الهی با انچه که تو را شناخته ام . این قلب و مغز مادی نیست . چون این قلب و مغز فیزیکی را همه دارا هستند پس به چیز ما فوق مادی از قبیل قلب و مغز احتیاج دارم . برای شناخت بهتر تو اول باید رسول گرامی محمد ص را شناخت بعد به ترتیب به ائمه معصومین ایمان آورد . سپس راه شناخت بهتر تو فراهم خواهد شد . روح و نفس و فکر را چه کسی میتواند در عمل جراحی و در آزمایشگاه ببیند . پس برای شناختت باید کمک کنی باید همانطور که دست مادی یمان را گرفته ای دست نامرئی را نیز خودت بگیری . هر گز تو را نتوان دید . ولی بهتر از آن دیدن میتوان درک کرد . سبحان الله

میدان بزرگ قراضه ای را در نظر مجسم کنید که ماشینهای فرسوده را بی صاحب انداخته اند و زیر باران و گرد و غبار و نور خورشید و سرما و گرما پوسیده میشوند . روزگاری با همین خودروها عده ای به برخی و به همدیگر فخر فروشی میکردند . با آن گناه میکردند به مجالس گناه میرفتند . ولی الان صاحبی ندارند . بدن ما هم روزی به این شکل خواهد افتاد گورستان بزرگ دنیا را در نظر بگیرید که پس از اتمام دنیا استخوانهای سر و پا و دستمان در میان استخوانهای دیگران گم و گور خواهد شد . حالا در اون روز کسی شادمان است که این ابزار دست و پا و ... را در طاعت خداوند گذرانده بوده باشد . حرف زیاد است بماند فعلا

گاهی اوقات سئوالاتی مبهم و پیچیده ذهنم را مشغول میکند و آن اینکه مگر غیر این است که هدف از افرینش انسان عبادت و طاعت حق است . و این طاعت در هر دوران و روزگاران و در هر شرایطی باید پا برجا باشد . و تعطیلی ندارد . چه در حنگ و چه در امنیت . چه در ارامش و چه در شلوغی و سختی . به عبارت دیگر آیا برای اطاعت بستری آماده در محیطی با آرامش لازم است . باز به عبارت ساده تر . زندگی عارفان بنام ما در چه شرایطی بوده که به آنجا رسیده اند . اگر هدف تعالی و رسیدن به قله های کمال است . گنا ه کسی که در یک جامعه فاسد و غیرالهی با بسترهای گناه آلود بدنیا میاید چیست . حال صرف نظر از گناه . اگر ما به هدف غائی که همان به کمال رسیدن انسان است نگاه کنیم . گناه همچین بچه هایی که در خانواده در جمع ها در محله ها و در بلادهای کفر با همون تربیت های غیر دینی بزرگ میشوند و راه را گم میکنند چیست . چه کسی باید آنها را آگاه کند . و اینکه کسی که با شرایط فوق بزرگ شد خیلی سخت است بعدا هدایت شود . تازه در یک کشور مسلمان و در یک خانواده مسلمان وقتی تربیت شده ای وقتی دقیق به خودت نگاه میکنی و با شرایطی که علی ع احوالات شیعیان و متقیان را توضیح میدهد خودت را مقایسه میکنی . . سر به زیر میمانی و میخواهی زمین دهن باز کند و ببلعدت . حالا بیا به این جوامع غیر دینی و قصه را بخوان

دین مبین اسلام به آگاهی و دانستن ارزش فراوان داده است ولی به شرطی که منجر به عمل صالح بشود . یعنی دانستن و خواندن و نوشتن مقدمه ای برای عمل صالح است . فلذا علمای بزرگ ما دانسته اند و نوشته اند و عمل کرده اند . به تک تک اعمالی که گفته اند و نوشته اند . عمل نموده اند نه این که بنویسند و مطالب در کتابها تو طاقچه بمونند و خاک بخورند . سختی کشیده اند و عمل نموده اند .

در فرازی از دعای رجبیه که بعد از هر نماز میخوانیم . عبارتی است «آمن سخطه عند کل شر» که بیشتر بزرگان در تفسیر آن اختلاف نظر دارند . حتی آیت الله جوادی عاملی که علامه است . آیت اله حائری شیرازی نظر متفاوتی در تفسیر این فراز با انچه که آیت الله جوادی عاملی دارد بیان میکند . در تفسیر آن مطلب جالبی دیدم که مشکل را حل میکند گفتم به اشتراک بگذارم . خیلی عالی است با دقت مطالعه فرمائید . ? خدا، دکتر من است. می خواهد مداوایم کند. دکتر که سخط ندارد به مریضش! دکتر هر کار که بکند، اگر از مریض بپرسی نظرت درباره دکتر چیست، می گوید: «آمن سخطه عند کل شر». اگر قلبم را در بیاورد، اگر استخوان ترقوه ام را ارّه کند و قلبم را از وسط سینه بیرون بیاورد، باز می گویم: «آمن سخطه عند کل شر». چون می خواهد رگ قلبم را باز کند. می خواهد مداوایم کند. این حسن ظن به خداست.

گاهی آدم از عدم مطالعه و بیسوادی افراد جامعه حتی متدینین رنج میبره . خیلی وقتها دیدم که عده ای سفارش میکنند به دیگران که مبادا بری به سمت عرفان . عرفان انسان را گمراه میکند . درصورتی که بارها توضیح داده شده که بابا جان عرفان چیزی مستقل و بیرون از دین و اسلام نیست . یک راه جداگانه نیست . همان مسیر اسلام و دین و مسیر الی الله است . لکن عده ای در این مسیر فراتر از تکلیف عمل و فکر میکنند . بر خود سخت میگیرند . به عبارتی دیگر عرفا همان تکالیف و واجبات و تقوی را رعایت میکنند و از گناه دوری میکنند راغب به مستحبات و دوری از مکروهات دارند لکن در اثر مواظبت و #مراقبه# به مراحلی ودرجاتی میرسند که دیگر به نماز به دید تکلیف نگاه نمیکنند با رغبت به سوی آن میروند لذت میبرند به همین ترتیب دائم الحضور و دائم المراقبه هستند . یک مسیر و جاده ای را در نظر بگیرید که همه تو اون جاده از تبریز به طرف تهران میرومند . حالا یکی با پراید . یکی با بنز و یکی با پیکان . دیگری با شاسی بلند آخرین سیستم حرکت میکند و لکن جاده همان جاده است . حرکت تو در این جاده مهم است .

ماه رجب و ماه بارش رحمت الهی . ولی چه کسی است که جمع نماید این ثروت عظیم را . برای شبهایش نمازهای مشترک و نماز مخصوص هر شب بیان شده است . برای روزهایش روزه توصیه شده . چه طور میشود که برای چند رکعت نماز پاداشی به اندازه چند شهر و در داخلش چند قصر از یاقوت سرخ و سفید و نعمتهای فراوان که ذکر شده است . واقعا برای چند رکعت نماز چنین پاداشی خواهند داد . اولا به این مطالب باور میخواهد که داشته باشی . بعدا اینکه مگر چنین پاداشی از قدرت الهی خارج است . پس جواب مثبت است بلی خواهند داد . ولی ما با اعمال ناشایست آن را به آتش خواهیم کشید

برای اینکه سعادتمند بشوید با انسانهای دیندار و متدین و خانواده هایی که شما را یاد خدا میاندازند افت و خیز کنید . از همنشین بد به شدت دوری کنید . جاها و کسانی و مجلسهایی که شما را از یاد خدا دور میکنند . دوری کنید . این عمر کوتاه بالاخره به سر خواهد رسید . سعی کنیم لحظه ای نداشته باشیم که در آن یاد خدا نباشد .

هرگز فکر نکنیم که عرفا و علما قدیمی و بنام و بزرگوار ما در کمال آرمش به عبادت و ریاضت و تقوی پرداخته اند . نه هرگز ! اونها در میان تمامی مشکلات توجه به خالق هستی داشته اند . اینطور نبوده که همه چیز برایشان فراهم بوده باشد و باخیال راحت به طاعت مشغول بوده باشند . آرامش داشتند . ولی این آرامش را در میان تمامی غوغاها . مشکلات و ناآرامی ها ساختند . در احوالات آیت الله قاضی طباطبائی هست که تا آخر عمر شریفشان اجاره نشین بوده اند . و دائما در حال نقل مکان بوده اند . روزگار را ببین شخصیتی که تفسیری بر قرآن کرده که نمونه اش از صدر اسلام وجود ندارد با چه مشکلاتی زیسته است . پس ما در میان مشکلات نیز باید بدنبال آفریدگار باشیم

گاهی انسان فکر میکند ثوابهای کثیری را انجام میدهد و موفق به اعمال خیر است مثلا خودم اکثرا تو هیئتهای محلی دیدم که طرف میاد میشینه . قشنگ اشک چشم و عزاداری برای امام حسین . بعد از اتمام هیئت خصوصی میشینند و گرفتار غیبت میشوند . چه بسا انسانی در یک مجلس گناه که به هر دلیلی اتفاقی به گیر افتاده . از یاد خدا غافل نیست و دلش در هیئت است . کدام مورد پسندیده تر است ؟؟

بار الهی الان که بیدار شده ام و تا حدودی در حد و اندازه خودم (در مورد اعمال گذشته خودم میفهمم) سر به زیر هستم . چگونه از عهده اون همه نادانی و نافرمانی برآیم . با چه زبانی و چه رویی عذر خواهی کنم . خدایا نمیفهمیدم و غرق در دنیا و نادانی و غفلت بودم . هوی نفس غالب بود و از طرفی شیطان دنیا و لذتهای زودگذر ان را زیبا جلوه داده بود . ببخش بارخدایا . رحم کن . الان که تا حدودی میفهمم . میدانم چه جنایتی را در مورد خودم مرتکب شده ام . الهی که الان که در مورد گذشته خودم سر به زیر هستم و اگر زمان برگردد به گونه ای که الان هستم عمل میکنم . کاری بکن و عنایتی بفرما . فهم و درکی را عطا کن که الان به گونه ای عمل کنم که 20-30 سال بعد (اگر زنده بودم ) به اعمال الان خودم پشیمان نباشم

خداوندا ببخش زمانها و مکانها و ساعتهایی که بدون نام و یاد تو گذشته . ببخش اون استرسهایی که به خاطر فراموش کردن تو و قدرت تو بر بدن و اعصاب و روانمان وارد کردیم . ببخش فراموش کاریهایمان را . ببخش از بی توجهی هایمان به تو را و ببخش توجه های بیش از اندازه که به دیگران و همسر و فرزند داشته ایم . لحظه لحظه عمرمان را باید ببخشی

۹۹.۷ درصد مردم پایتخت سرزنده نیستند! این تیتر خبری است که روزنامه ها زدند . جای تعجب نیست باید هم اینطوری باشه . وقتی تو زندگی فقط به مادیات توجه شود و خدا و قیامت مسائل معنوی فراموش شود . با سیلی از جمعیت بیمار مواجه خواهیم بود . واقعا خداوند و ائمه و اهل بیت در کجای زندگی اهل دنیا مشاهده میشود . از وضعیت جوانانمان مشخص است که چه روزهایی در پیش داریم . انبوهی از جمعیت بی دین و بینماز و بی مذهب و لا ابالی و گریزان از انسانیت را مشاهده میکنم . تا زمانی که وضعیت معنوی و دینی مردم اینگونه است . چیزی درست نخواهد شد . این سنت الهی است و سنتهای الهی تغییر ناپذیر است .

خداوندا ببخش گناهان گذشته و آینده ما را . البته ما بنای گناه نداریم . ولی اگر خطایی سر بزند قطعا از روی نادانی خواهد بود . خداوندا در گذشته انچه از گناه و عصیان و نافرمانی از ما سر زده فراموش کرده ایم و راحت بدون دغدغه زندگی میکنیم ولی این اعمال در کتاب دیوان تو ثبت و ضبط شده نه فراموش میشود و نه پاک میشود و نه از بین میرود . خداوندا وقتی عمل خیری و عبادتی از ما سر میزند و خوشحالمان میکند . یاد اون گناهان گذشته شیرینی این عبادات را تلخ میکند خداوندا ان تلخی ها را محو کن . به بزرگی خودت و به احترام اقربان دربارت . ما را با ان گناهان رسوا مکن .

اقرار میکنم هر چه دارم از جانب تو است ای بزرگوار و ای پاک و منزه از هر عیب و شین . آفریدگار و پدید آورنده تو هستی . به هر ترتیب و به هر شکل و با هر قانونی و سنتی که دوست داری می افرینی . و نسبت به آن آفرینش لوازم و وسایل لازم را در اختیار خلایق قرار میدهی . کل وجودمان و کل چیزهایی که وجودمان به آن نیاز دارد را تو افریدی . در این میان بنده حقیر چه کاره ام . ای آنکه بند بند وجودم از طرف تو است . خلایق چقدر ضعیف هستند که حتی اختیار یک دقیقه ضربان قلب خود را نمیتوانند در اختیار بگیرند . انوقت تو قلب این همه خلایق را به کار انداخته ای . مغز من چه کاره است که بتواند مرا هدایت و حرکت دهد . مغز من متشکل از چربی است . چه کسی است که این همه توانایی را به یک مشت چربی بخشیده است . چه قدرتی و چه کسی این درک و فهم را به ذرات اعصاب بخشیده و این رشته های عصبی در سرتاسر بدن من با نظم تشکیل یافته اند . این کسی نیست جز تو . تازه تمامی اعضای بدن من تمامی درک و فهم و شعور با رشته های عصبی به مغز میفرستند . نور از چشم من وارد دستگاه بینایی شده و با عصب به مغز فرستاده میشود و به اصطلاح مغز آن را میبیند . مگر مغز خودش سخت افزار نیست . چه کسی است که از درون من به وسیله این ابزار میبیند . حالا میگویند این همان روح و من واقعی است . و این دست و پا و استخوان و خون و رگ . در همه ما مشترک است و ارزش خاص روحانی ندارد . حالا بماند . خب . خداوندی که این تشکیلات را با خواست خود بوجود اورده (تازه ما از انسان سخن گفتیم . از طبیعت و قوانین جاری بر آن از کوه و دشت و دمن و ... سخن نگفتیم ) قادر است جهانی دیگر با قوانین دیگر بیافریند و نام آن را بهشت نهد . قطعا قادر است . سبحان الله . پس وقتی خداوند را قادر دانستیم قبول اینکه جهانی خواهد بود که در آن . درد و رنج و سیاهی و تاریکی و ظلمت و زشتی نخواهد بود و سرتاسر سلامتی و سرور و رفاه و آسایش خواهد بود آسا خواهد شد . قبول اینکه برای انسان درد و مریضی و کار کردن و پس انداز و استرس و دفع ادرار و کلا سختی که چه عرض کنم ذره ای اندوه نخواهد بود قبولش آسان میشود . یعنی ما به خداوندی معتقدیم که همان گونه که با قدرت خود جهانی به این شکل با این خصوصیات را آفریده قادر است جهان دیگری را با خصوصیاتی که وعده نموده بیافریند . ولی در این میان نقش ما فقط بندگی است .

یکی از مراتب شیرین عرفان (عرفان هم مراتب دارد ) پس از انجام واجبات . بجای بیشتر عمل کردن به مستحبات مراقبت از گناه و تقوی پیشه کردن است . تا اونجایی که فهمیدم ترک یک گناه اثرش بیشتر است از شب ها بیدار ماندن و عبادت کردن . نه اینکه شب زنده داری را بخواهم بی اهمیت دهم نه چه خوب است همراه با ترک گناه باشد شب زنده داری . مورد مهم بعدی اینه که با احدالناسی کار نداشته باشیم . که فلانی اینطوری است و بهمانی اونطوری . حتی به گناه آلوده ترین اشخاص هم در فکر و باطن خودمان هم کاری نداشته باشیم و قضاوتش نکنیم . فکر و ذکرمان فقط و فقط در اصلاح خودمان باشد

چطور به بلندترین قله ها صعود کردن به همان اندازه که لذت و شیرینی دارد . ترس و خطر هم دارد . خطر سقوط . گم شدن و بیراهه رفتن و... در وادی عرفان هم خطرات فراوانی وجود دارد . یکیش عجب و غرور و به خود بالیدن هست که پرتگاه اصلی عرفان است . خود را چیزی دیدن و خود را به حساب آوردن و کسی دانستن . حتی علامه طباطبایی معتقد است که کسانی که در اثر رعایت برخی مسائل مقلا میتوانند روی آب را ه بروند و کارهای خارق العاده انجام دهند . نمیشه گفت که صرف اینکه این کارها را انجام میدهند میشود بهشون اعتماد کرد . مثلا خیلی از مرتازهای هندی میتوانند کارهای عجیب و قریبی انجام دهند ولی هر گز سالک نیستند .

شب روز با عظمت مبعث را در پیش داریم . برای گردش و تفریح و گناه برنامه ریزی نکنیم . برای آخرتمان هم برنامه ریزی داشته باشیم . همچین فرصتهای بینظیر کمتر بوجود می آید . چند روز هم تعطیل پشت سرش داریم . مفاتیح را بخوانیم ببینیم چه خبر است در عالم معنویت . بابا کمی . کمتر به دنیایمان برسیم و کمی بیشتر هم لااقل به فکر ساختمان و امکانات و رفاه و آسایش اخرتمان باشیم . و اون بهشت برین در دل همین شبها و اعمال نهفته است . یکم راغب به دعا و عبادات باشیم . خلاصه شب و روز با عظمتی را در پیش داریم برای روزه اش برای انجام عبادات و طاعات برنامه داشته باشیم . تفریح و گردش هم جمعه میریم نگران نباشید . آدم نمیمیره .

اخیرا یه جوی که راه افتاده اینه که خیلی از آدمهای خوب هم یواش یواش نماز نمیخونند بزعم خود و با گمانهای خود عمل میکنند . اعمال خوبی هم دارند ولی بیراهه میروند چون اسیر تبلیغات و دامها و زنجیرهایی که شیطان پهن کرده شده اند .

از مهمترین و بالاترین مقامات عرفان و سخت ترین آنها . 1-حفظ زبان 2- حفظ نفس 3-عزت نفس 4-تواضع 5-نادیده گرفتن منافع شخصی و خود را ندیدن

اگر انسان به مرده هایی که در قبرها خفته اند کمی فکر کند . و کمی فکر کند که مثلا بخاطر 50 سال عملکرد باید قرنها در زیر قبر و در عالم برزخ پاسخگو باشد و بخاطر مدت کوتاهی لذت . که لذت نیست و در واقع ذلت است . مدت طویلی باید پاسخگو باشد . آیا دیگر گناه میکند . گناه که نمیکند هیچ . به فکر گناه هم نمیافتد .

وقتی شیطان از درگاه الهی رانده شد . گفت که سر راه بندگانت خواهم نشست و همگی را گمراه خواهم کرد از جلو و پشت سر و چپ و راست بر آنها حمله خواهم کرد . خداوند قسم یاد کرد که هر که را که از تو پیروی کند همگی را جمیعا از جهنم پر خواهم کرد در این حال فرشتگان به حال انسان به رحم آمده و عرض کردند که پس عاقبت انسان چه خواهد شد او که در محاصره است . خداوند فرمود شیطان از بالا و پائین راه حمله ندارد . وقتی انسان سر به سجده میگذارد و یا دستها را بالا میبرد برای دعا گناهان چندین ساله او بخشوده میشود . یکی از اسرار دعا و نماز .

اگر انسان بخواهد بفهمد که چه سرمایه هایی را در آخرت از دست میدهد که محل کسب آنها دنیا بود باید به تفسیر آیات پایانی سوره مبارکه زمر . تفسیر آیت الله جوادی عاملی نگاه کند . این اندازه بگم حداقل مساحت و وسعت از زمین و باغها و به اصطلاح دنیایی ویلاها که در اختیار یکی از اهالی بهشتی میرسد این است که میتواند جمعیت اهل دنیا را در آن سکونت دهد . حال سکونت دادن یک بهشتی به دیگران اندازه اش چقدر است . خدا میداند . ایا سزاست که انسان وقتهای خود را بیهوده در این دنیا بگذارند و به لهو و لعب مشغول باشد .

#همه چی یاد بچه هاتون دادین به غیر از دین # این جمله از استاد کافی (ره)است که شاید 40 سال قبل گفته شده . استاد الان برخیز ببین چه خبره مادران بیدین و بیحیا همراه خودشان حتی دختر بچه هایشان را بزک کرده تو خیابونها تو معرض نمایش گذاشته اند مادرانی که به جای آموزش قرآن و احکام و نماز و روزه و حیا و مبانی اعتقادی . آموزش ناخن کاشتن و پتاکس و رژ لب و مد لباس میدن به بچه ها و همین بچه ها در قیامت یقه همین مادران ظالم را خواهند گرفت

حضرت آدم و حوا فقط از یک امر و دستور الهی (ترک اولی نمودند ) و شیطان با اون همه عبادات و سابقه بندگی تنها یک بار از امر الهی سرپیچی کرد و الان دنیا به این روز افتاده است . یعنی امر و حکم الهی چنان دقیق و محکم و واجب الاطاعه است که با یک سرپیچی از آن در دنیا و هستی چنین تلاطمهایی پدیدار میشود . حال با این همه سرپیچی و نافرمانی هایی که ما انسانها داریم چه اتفاقی در عالم معنی میافتد و چه عواقبی در انتظارمان هست . نافرمانی را سبک نشماریم و به فکر باشیم . اگر خداوند در این دنیا به نافرمانی ما پاسخ نمیدهد قطعا قیامت سختی را خواهیم داشت

عجب نکته باریک و ظریفی

وقتی نام . جوانانی چون عباس بابایی . همت . باکری . ابراهیم هادی . سردار سلیمانی . و ... میاد سر به زیر و پیش خودم شرمنده میشوم .

بنده نوعا با این وضعیت بیدینی و بیحیایی و بیحجابی و بی عفتی که در خانواده ها و جامعه به وجود آمده خیلی نگران اعتقادات دینی و مذهبی بچه هایم بودم . خودم با هرگونه تلاش و تربیت داخل خانواده باز هم نگران هستم که محیطهایی دیگر جامعه . مدرسه محیط کار و دوستان و... رو بچه ها تاثیر خواهد گذاشت و چند مدتی استرس گرفته بودم . دنبال راه کار و حل مسئله بودم . بعد پیش خودم گفتم در هر زمان و مکان که بوده باشیم ما و فرزندان ما خدا دارند . وقتی بنده خداوند هستیم . خداوند هم برای آفریدگان خود برنامه داده و راه و روش نشان داده . پیامبر و امام برای هدایت ما ها فرستاده . پیامبر هم فرموده برای اینکه گمراه نشوید دو امانت پیش شما میگذارم و تا زمانیکه به آنها تمسک بجوئید . گمراه نخواهید شد و آن هم قران و اهل بیت هست . خب اینها هم که تاریخ مصرف ندارند برای هر زمان و مکان گفته شده است . پس اگر بچه ها را با این دو امانت آشنا کنیم . بیشتر مشکلات حل میشود

ای خداوندی که اگر از اول خلقت تمامی بندگان و مخلوقات عبادت و ستایش کنند تو را ذره ای به آنچه که هستی افزون نخواهد شد و اگر از عبادتت بکاهند از عظمت و بزرگیت کاسته نمیشود . ای بزرگواری که در دنیا اگر کسی تو را بخواند میدهی و اگر نشنساد و نخواندت هم میدهی چه هستی کسی نمیداند . خواستن و اراده کردن و ضعیف و بودن و اعتبارات و صفتهای مختلف همه در پیشگاهت ذلیل و خوار هستند . نه به بزرگیت میتوان اندازه داد و نه به اراده ات حد و حدود چون تمامی این مفاهیم مخلوقات تو اند . و آنچه که با آن نیز مدح تو گوئیم نیز مخلوق تو هستند . پس خواندنت به اعتبار و ارزش خود ما افزون خواهد کرد . تو را نیاز به مدح و ستایش نیست تو را فقط باید پرستید و به فرامین و احکام و دستوراتت عمل کرد .

سلام. از اینکه نظر خود را ارسال کردید سپاسگزارم

قرار نیست با نماز خواندن و روزه گرفتن و دعا کردن . و عبادات و راز و نیاز سریعا اتفاقی در زندگی و یا بدن و امکانات و ... به پدید آید . خیلی ها تصور میکنند با انجام این اعمال باید شاهد و منتظر یک اتفاق غیر عادی در زندگی و یا بدن و یا شرایط موجود باشیم . مثلا میگویند این همه نماز و روزه گرفتید چی شد . اینها درک و فهم مناسبی از اعمال عبادی ندارند . بزرگ اینها صادق هدایت و احمد کسروی بود که میگفت من بالاخره #شاهد هیچ اتفاق خاصی با وضو گرفتن و رکوع و سجود کردن نشدم # ما باید متوجه باشیم که اکثر اعمال عبادی ارتباط با روح ما دارند هر چند بر جسم هم آثاری دارند . ولی بیشتر با روح و روان ما کار دارند . انسان فقط ماده و فیزیک نیست که اثر این اعمال را فقط در بدن انسان دنبال کنیم . افرادی همچون احمد کسروی و صادق هدایت و بهرام مشیری در کج و کوله نشان دادن و بد فهم کردن مردم خیلی سهیم هستند . اینها درکی از معرفت و قیامت و امامت و نبوت نداشته اند .

هانری کربن فرانسوی میگوید . در دنیا عرفای فراوانی وجود دارد ولی قطعا عارفان بزرگ نمیتوانند غیر شیعه باشند . به عبارت بهتر هر عارف بزرگی را شیعه دیدم

زندگی از اول تا آخرش مثل یه تابلو است . یعنی هر کاری که انجام میدهیم هر حرفی که میزنیم . هر حرکتی که انجام میدهیم .

در آن نقش میبندد و از بین نمیرود . و در پایان این تابلو رو به ما نشان خواهند داد و خواهند گفت تماشا کن حاصل 80 سال عمرت این است .

عرفان شیعه چقدر زیباست . ببینید آیت الله بهجت از قول استادش میرزا علی آقا قاضی میگوید که اگر کسی میخواهد به مقامات عالیه برسد نماز اول وقت بخواند . یعنی زیاد هم مشکل نیست با همون اعمال عبادی ساده و پرهیز از گناه شما عملا یک عارف هستید . نه مثل عرفانهای کاذب و مرتاضها که انجام اعمال عجیب و قریب روی میاورند . در دین اسلام مذهب تشییع چقدر زیباست و چقدر انسان ساز و جامعه ساز است اگر انسانها به دستوراتش عمل بکنند .

بنده افراد خاناباوری همچون فیروز نادری. استون هاوکینگ . برتراند راسل. نیچه . صادق هدایت . احمد کسروی . بهرام مشیری . را در اون دنیا دور هم در جهنم میبنم و افرادی چون علامه امینی . جعفری . بهجت . طباطبائی . آیت الله اراکی . خویی . مرعشی نجفی . علامه مصباح یزدی . ... را در باغهای بهشت . خدایی در این دنیا معلوم نیست چه کسی اهل بهشت و چه کسی اهل جهنم است . البته که ما مقسم جهنم و بهشت نیستیم ولی تا حدود زیادی از مسیری که انسانها رفته اند و میروند مشخص است به کدام سمت حرکت میکنند . ببینید با کدام جمع بودن بهتر است . در این دنیا با هر کسی هم نشین و هم فکر باشید . با او خواهید بود شک نکنید

تو رو خدا قشنگی و زیبایی عارفان شیعه را ببینید . توصیه عارف الی االه انصاری همدانی را بشنوید هر کسى طاقت سیر و سلوک ندارد!! بارها وقتى عکس کسى را نشان آقا مى دادیم مى فرمود: صاحب این عکس آدم خوبى است ولى اگر در جهت سیر و سلوک قرار بگیرد چون استقامت ندارد از میان راه بیرون مى رود و آن صفاى اولش را هم از دست مى دهد و بارها براى این منظور این تشبیه جالب را مى کردند که: تخم مرغ به تنهایى خودش هم خوب است و هم قابل استفاده و با آن مى شود غذاهاى مختلفى طبخ کرد ولى اگر آن را زیر پاى مرغ گذاشتند باید تا آخر بماند تا تبدیل به جوجه شود و تکامل خودش را به دست آورد و اگر در نیمه راه آن را بردارند هم خوب بودن اولش را از دست مى دهد. و هم چنان فاسد شده که بودى تعفنش آزار دهنده است. حال اگر این انسان باشد که صاحب اراده و نفس هم باشد اگر از نیمه راه برگردد خطرات زیادى مى آفریند روى این جهت افرادى را بر مى گزیدند که استقامت این راه را داشته باشند

این هم یک توصیه دیگر چقدر ظریف و باریک بین مغرور مکاشفات نشوید شاگردانش را از اینکه توجه به مشاهدات و مکاشفات کنند و به آنها اکتفا کنند شدیداً نهى مى فرمود و دل بستن به این امور را از دام هاى ابلیس لعین مى دانست و مى فرمود: مکاشفات و خواب هاى صادق براى سالک، حالات هستند و باید از ریاضت و مراقبت دست بر ندارد تا این حالات تبدیل به مقامات شود. در این باره تشبیه جالبى مى فرمودند و مثل به حوضى مى زدند که خاک و گلش ته نشین شود درست است که آب صاف شده ولى به مجرد پا گذاشتنن در آن دوباره گل آلود مى شود. حالات را مانند آبى مى دانستند که گِل آن ته نشین شده و از بین نرفته است و شیطان ممکن است با پا گذاشتن به حریم قلب آدمى آن را آلوده کند. پس بر سالک است با جهد و تلاش تمام آثار آلودگى را از قلب پاک کند و مغرور به مکاشفات نشود. هنگامى که به مقامات رسید آن وقت است که جزء مخلصین مى گردد که از دست برد شیطان در آمان مى ماند.«إِلاّ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»6

این هم یک توصیه ناب و بنظرم فوق العاده زیبا از انصاری همدانی . که اخر عرفان را فرموده که دنبال چیزهای دیگر نباشید . و توجه به این نکته کسانی را که در این راه قدم میگذارند ببینید چقدر ساده و آسان راهنمای میکنه .# خواب صادق و مکاشفه و طى الارض و کارهاى خارق العاده و اخبار از ضمایر را ملاک پیشرفت نمى دانستند. بلکه میزان را درک توحید و در قرب الهى خلاصه مى کرد#

بر خلاف باور بعضی ها و خیلیها که افراد متدین و معتقد و باحجاب را افسرده و بیهدف و بیتحرک و بدون امید و بی نشاط معرفی و نشان میدهند . اینگونه افراد باید از همه سرزنده و بشاش باشند . چرا ؟؟ فرض کنید شما را هفته آینده به یک میهمانی بزرگ و مجلل چند روزه که در آن مهمانی شما نفر شاخصی هستید دعوت نموده باشند . چقدر خوشحال و سرزنده و با روحیه سپری میکنید اون هفته پیش رو را . چون در انتظار رسیدن به یک خوشی هستید . حالا یک بنده مومن که مقید به دستورات دینی است و تا حد امکان سعی در انجام واجبات و ترک محرمات دارد . و در امید و آرزوی رسیدن به بهشتی است که (وصف آن فعلا بماند ) و جاودانه است . چه حالی باید در باقی مانده عمر دنیایی داشته باشد . آیا نباید احساس پرواز . و احساس خوشی کند . آیا میهمانی بهشت و خداوند به اندازه مهمانی دنیوی که زود گذر و پایان پذیر است ارزش ندارد . اصلا قابلیت مقایسه دارد . پس ای مومنین بشاش و خوشرو و با امید زندگی کنید . پرواز کنید و با روحیه زندگی کنید . همه کارها را بخاطر خداوند انجام دهید نیات را درست کنید و برای او کار کنید .

همه چیز در ید قدرت خداوند است از رگ گردن به انسان نزدیک است . از قلب او . باطن او از آنچه از تصورش میگذرد . اندیشه ها . هدف ها . اگاه است . تمامی قدرت و انرزی . اعضا و جوارح و همه و همه از اوست . پس وقتی همه چیز خود اوست ما این وسط چه کاره ایم ؟؟ از ما در این وسط فقط یک چیز خواسته شده خیلی ساده #عمل به تکلیف # و ان هم با قوه اختیار . فقط این اختیار است که با قدرت عالمانه پروردگار کاملا مستقل در اختیار او گذاشته شده است . البته این اختیار هم باز از لحاظ زمانی محدود است مثلا 20 سال 50 سال 70 سال که اون هم کاملا باز در اختیار پروردگار است . نتیجه تمامی وجود ظاهری و باطنی . مادی و معنوی . همه و همه از اوست . فقط یک قوه اختیار در ما هست تا ببیند که وقتی نوبت به ما رسیده چگونه عمل میکنیم .

چه متن عارفانه و فلسفی و عالمانه ای . هر نوع سئوال داشته باشی پاسخش در این متن نهفته است . باور ندارید شما یک سئوال بکنید مقابلش یک علامت سئوال بگذارید . برای پاسخش برگردید این متن را بخوانید . ببینید پاسخ میگیرید . یا نه

توضیح جالبی بود . بنظر بنده برخی ها که دور مسئله جبر و اختیار زیاد مانور میدهند . میخواهند بهانه ای داشته باشند و به همون تکلیف که در متن هم اشاره شده میخواهند عمل نکنند . وظیفه ما عمل به تکلیف است . حال آیا خداوند میداند و یا میدانست که ما گناه خواهیم کرد این مربوط به علم خداست و به ما ربطی ندارد . ما موظف و مکلف هستیم . و باید با عمل اون تسلیم بودن را نشان دهیم

الهی ما خوشحالیم که مثلا بنده ایم و مومن هستیم و نماز و روزه داریم و تا حدودی عمل به واجبات ولی این در حال .و زمانی است که اوضاع به وفق مراد ماست سالم هستیم و مشکلی نداریم و شرایط فراهم . اگر مقداری اوضاع برگردد و آنگونه که ما میخواهیم نباشد چطور ؟؟ مریض باشیم ؟؟ فقیر باشیم ؟؟ مشکلات ما را فرا بگیرد ؟؟ در آن صورت چطور هستیم ؟؟ خدایا خدایا خدایا ای مهربان در حال حاظر ایمان داریم و آنچه فرستاده ای باور داریم و قبول . پناه میبرم به خودت از عقایدم و نظراتم از آن حد و حدود که از انجا به بعد ممکن است صبر نداشته باشم . پناه میبرم به خودت از دست خودم از زمانی که دیگر از انجا به بعد تحمل سختی را نداشته باشم و بخواهی انطور امتحانم کنی . داستان حضرت ایوب میتواند تلنگری باشد برایمان که بیشتر به این نوع ایمانمان ننازیم .

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.