تفاوت عرفان و تصوف

  • 1395/01/23 - 23:52
برای دو کلمه "عرفان" و "تصوف" اشتراکات و افتراقات بسیاری نقل کرده‌اند، برخی هم آن دو را یکی دانسته و برای هر دو حکم واحدی در نظر گرفته‌اند لیکن در نظر غالب محققین در این زمینه اختلافاتی میان دو کلمه عرفان و تصوف وجود دارد که در این نوشته مختصر به برخی اشاره می‌کنیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در صدر اسلام کلماتی از قبیل "مسلم"، "مؤمن"، "زاهد"، "عابد" نشان دهنده ابعاد معنوی یک شخص بودند. کم‌کم دو کلمه "عارف" و "صوفی" نیز به آنها پیوستند. در قرن‌های اولیه کلمه عارف و صوفی مترادف با یکدیگر و به یک معنا به کار می‌رفتند. به همین جهت سه نمط آخر کتاب اشارات ابن سینا –که اختصاص به بحث عرفان نظری دارد- به نام تصوف شناخته شده است. در آثار خواجه عبدالله انصاری و محی‌الدین عربی نیز اینها مترادف به کار رفته‌اند.[1]
برای اینکه تفاوت‌های دو کلمه عرفان و تصوف را تشخیص دهیم ابتدا بهتر است با معانی لغوی آن دو آشنا شده، سپس به دیگر ابعاد آنها اشاره کنیم.
"عرفان" در لغت بـه مـعنای شـناخت و شناسایی است و در اصطلاح، روش و طریقه‌ای ویژه است که برای دستیابی و شناسایی حقایق هستی و پیوند و ارتـباط انـسان با حقیقت، بر شهود و اشراق و وصول و اتحاد با حقیقت تکیه دارد، و نیل به ایـن مـرتبط (شـهود حقیقت و اتحاد با آن) را نه از طریق استدلال و برهان و فکر، بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علایق و وابـستگی از دنـیا و امور دنیوی و توجه تام به امور روحانی و معنوی و در رأس همه، مبدأ و حـقیقت هـستی می‌داند.[2]
اما "تصوّف" در لغت مشتق از «صوف» (به معنای پشـم گوسفند) است، و صوفی را از آن روی صوفی گفته‌اند که لباس پشمینه خشن برتن می‌کند. سهروردی صاحب کتاب "عوارف‌المعارف" می‌گوید: «اشتقاق تصوّف از صوف، از هراشتقاق دیگر مناسب‌تر است، چه می‌گویند: «تصوّف، یعنی پشمینه پوشید» همچنان کـه مـی‌گویند:تَقَمّص یعنی «جامع‌برتن کردن»‌ پس صوفیان رابه لباس ظاهرشان منسوب کرده‌اند که از هر نسبتی روشن‌تر است.»[3]
گذشت زمان باعث شد که عرفان و تصوف از یکدیگر فاصله بگیرند و همچنان که از نظر لغت بین این دو کلمه تفاوت‌هایی بسیار زیادی وجود دارد، از نظر اصطلاح نیز به صورت متفاوت به کار برده می‌شوند. از قرن هفتم به بعد عرفان به معنای یک مکتب فکری بسیار دقیق فلسفی به کار برده شده است که به بحث از شناخت حق و انسان کامل می‌پردازد و همچون فلسفه از برهان‌های عقلی و دقت‌ها و ظرافت‌های زیاد برخوردار است و تفاوت آن با فلسفه در این است که فلسفه علمی است که به دنبال شناخت حقایق است که از طریق بحث و استدلال‌های خشک فلسفی و برهانی، اما عرفان به دنبال شناخت از طریق کشف و ذوق و تصفیه باطن می‌باشد، از آن زمان به بعد عرفان به صورت یک مکتب بسیار دقیق و پویا مطرح شد. اما تصوف هرگز به دنبال شناخت حقیقی حقایق نبوده، بلکه تنها به یک سلسله‌ای در طریقت و برخی از ذکرها و اوراد اختصاص یافته است.[4]
«عرفان» و «تصوف» با وجود شباهت‌های ظاهری در برخی از آداب، اساساً متمایز با یکدیگر و مجزای از هم هستند؛ چراکه عرفان شیعه ریشه در آموزه‌های ثقلین دارد؛ یعنی منشأ آن قرآن و سنت (قولی، فعلی و تقریری) چهارده معصومین (علیهم السلام) است، اما تصوف ریشه‌ای التقاطی داشته که هم از آموزه‌های نوافلاطونیان و هم نحله‌های معنوی مسیحی و حتی شبه عرفان‌های هندی و شرقی وام گرفته است.
بعنوان مثال در مکتب افلاطون (427-347 ق.م) مسأله عشق و اشراقات معنوی و روحانی از اهمیت سرشاری برخورداراست. به عـقیده افـلاطون، انسان تنها درصورتی می‌تواند به کمال دانش و معرفت نائل آید که راه کشف و شهود و تصفیه باطن را پی گیرد تا اشعه و اشراقات علوم از عالم غیب و مبادی عالیه بر قلب و روان او تابش کند. در نظر افـلاطون، کـمال و هدف نهایی آدمی همانا وصول به حق و مشاهده اوست‌ و حقیقت دانش در همین اصل نهفته است. مادامی که انسان به این مقام نرسیده، کمال دانش و معرفت را نیافته است. به عـقیده افـلاطون تنها راه معرفت، کشف و شهود و وصول به حق است. در این‌جاست که عالم و معلوم و عاقل و معقول متحد می‌گردد.[5]

پی نوشت:
[1]. مدنی محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، راه نیکان، تهران، 1391، صص 13 و 14
[2]. شیروانی علی، نشریه معرفت، شماره 7، زمستان 1372،  ص 21
[3]. عوارف المـعارف،مطبوع درحـاشیه‌احیاءالعلوم غـزالی، طبع قاهره، ج 1، ص 293ـ294
[4]. مدنی محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، راه نیکان، تهران، 1391، ص14
[5]. نظری در تاریخ ادیان، علی‌اکبر ترابی، تهران، شرکت انـتشارات نـسبی حـاج محمدحسین اقبال و شرکا، 1341، ص 178

تولیدی

دیدگاه‌ها

دیده اید زمانی که یه روز عروسی است و خانمها دعوت میشوند در یک روز ب یک عروسی چه حالی پیدا میکنند . شش دانگ فکر و ذکرشون میشه توجه به اون مهمونی . به طوری حواسشون از صبح در اون عروسی است و به خودشون میرسند که حتی در اون روز غذا پختن و غذا خوردن هم از یادشون میره . بچه هاش هم از یادش میره چون چنان غرق و در انتظار اون عروسی است که هیچ چیزی نمیتواند مانع رسیدن به اون مهمانی شود . ایکاش من هم در طول عمرم تنها یک روز با چنین اشتیاقی خداوند را پرستش میکردم و این طور به طرف خدا برمیگشتم به شکلی که هیچ چیز مانع این توجه واقعی ام نمیشد .

خدایا بار پروردگارا . ای مهربانا رحم کن . فعلا در حالت و شرایط عادی به یاد تو هستیم . فعلا سخت امتحان نشده ایم . فعلا سفارش و پول گنده به ما پیشنهاد نشده . فعلا با یک زن نامحرم در شرایط خلوت قرار نگرفته ایم . فعلا زیر شکنجه نرفته ایم . و فعلا ...و فعلا .و ... تا مقدار خلوص و درجه ایمانمان مشخص شود . پناه میبرم به تو از امتحانهای سخت نفس . پناه به تو از سرکشیهای نفس . خدایا فعلا نفس را سرکوب و در کنترل گرفته ایم . و هنوز شرایط مبارزه و در موقعیت رو دررویی با نفس قرار نگرفته ایم . کمک کن . و به فریاد برس که با چند رکعت نماز مغرور نشویم که بخواهی با این موضوعات غرورمان را بشکنی و ثابت بکنی که هیچ چیز نیستیم .

وقتی به ما ثروتی . مالی . مقامی . موقعیتی و .... میرسه میگوئیم به به نوبت به ما رسیده . ولی عرفا میگویند #نوبت امتحان ما رسیده #

ما همگی ذیروح هستیم . همانطور که بدن ما متعلق به ماست . روح نیز هر چند ملموس نیست و لی تا ابد برای ماست . همانطور که در این دنیا سعی داریم . خونه زیبا . ماشین زیبا . و برای زیبا شدن چهره ظاهری سعی داریم میکنیم و برخی کار را به جایی رسانده اند که با عمل بینی . گونه گذاری و تغییرات در لب و لوچه میخواهند بهترین باشند . حال انکه این بدن یه مدت محدود و خیلی اندکی میتواند با روح ما همراهی کند . لاکن برای روحی که ابدی است چقدر برای زیبایی آن وقت میگذاریم . به نظر بنده هر عملی که ما انجام میدهیم از نیک و بد . (صرف نظر از مسائل گناه و ثواب ) یک اثر بر روح ما دارد که بعد از مرگ آشکار خواهد شد . یعنی یک عمل ناثواب یک زشتی بر شکل روح ما خواهد گذاشت به عبارت ساده تر با هر عملی ما به روح خود شکل میدهیم . چطور وقتی ما به یک صورت زیبا در این دنیا نگاه میکنیم و میگوئیم هیچ عیبی در این چهره نیست و همه اجزا متناسب است و در جای خود قرار دارد . شکل روح ما نیز چیزی است که ما درست میکنیم پس سعی کنیم شکل روحمان زیباترین باشد و برای شکل روح ان دنیای خود تلاش کنیم

تمامی بدبختی بشر از اینجا شروع میشود که میخواهد مطرح باشد . در چشم باشد در دید باشد . در تعریف و تحسین و تمجید از طرف دیگران باشد . و میخواهد جلب نظرات کند . حال اگر این روحیه و این مسابقه مطرح بودن و یکی بودن و اول بودن در میان زنان و دختران بیافتد که واویلا میشود . یکی نیست بگه بابا هر چقدر هم پوست صورتت رو بکشی که جواننمایی کنی . باز هم پیری از دست و پاهات و شکل و شمایلت مشخص هست . اون زمانی که جوان بودی و به طور طبیعی پوستی زیبا داشتی چه گلی به سر خودت زدی . چکار کرده بودی که الان نمیتونی بکنی . زمانی که جوان بودی و شایسته بودی و کل فامیل تعریفت رو میکردند چی شده بود و چی بهت داده بودند که الان با چین و چروک داشتن بهت نمیدن . بس است . مقداری برای اخرتت کار کن . مقداری به روحت وقت بگذار مقداری رنگ و بوی خدایی بگیر . مادر بزرگی که الان باید بچه هات و نوه هایت از تو درس حجاب و عفاف بگیرند الان تو 60 سالگی چادر از سر برمیداری . بدبخت این بچه ها به تو نگاه میکنند . سادگی و با حیا و با حجاب بودن یه زن پا به سن گذاشته انقدر صفا دارد که ادم لذت میبرد . حاجی خانم بزک کرده با بی حجابی پا به خیابان میگذاره یا داخل فامیل حریمها را رعایت نمیکنه . قبلها اگر دختر خانم جوانی هم در داخل فامیل حجاب را رعایت نمیکرد مادرها و مادر بزرگها تذکر میدادند . الان خود مادر بزرگها گندیده اند . هر چه بگندد نمکش میزنند # وای به روزی که بگندد نمک

سعی کنیم بیشتر ذهنمان را به سویی سوق دهیم که به جای اینکه بگوئیم و با عملمان نشان دهیم که #من هم هستم . بگوئیم من نیستم # من نیستم . من نیستم . تمرین کنیم . رو این دو کلمه من #نیستم# میتوان چند جلد کتاب نوشت . بیشتر گناهان . بیشتر بلاها که بر سر ما می آید از این تفکر من هم هستم نشات میگیره

همکاران اینجا برای تعطیلات برنامه ریزی میکنند جهت رفتن به ترکیه . وان . کنار ساحل . شمال و هر جای دیگر . و خدا خودت از ته دلمان خبر داری که ما هم دلمان آرزوی کجاها را دارد . ما به غیر قم مقدس . مشهد مقدس .و کربلای معلی جای دیگر را نه میشناسیم . نه رفته ایم و نه دلمان میخواهد . چند سالی که پیاده روی اربعین و زیارت امام حسین ع در روز عرفه روزیمان شده . خدایا خودت شاهد باش . خودت شاهد باش . در حالی که حی و زنده ام و اینجا مینگارم تا ابد بماند قسم میخورم تنها یک قدم و یک لحظه اون لحظات پیاده روی را با هزاران مسافرت . وان و ترکیه و ترابزون و هزاران جای دیگر که جماعت آرزویش را میکشند . عوض نمیکنم . هر گز عوض نمیکنم هکذا زیارت امام رضا ع و حضرت معصومه س را با کل دنیا عوض نمیکنم .

انسانهای بزرگ و اگاه و عارف همیشه بدنبال کمال و رسیدن به درجات و مرتبه های بالا هستند . و همیشه بالای هر عمل و عبادت باز عمل و عبادت بهتری پیدا میشود . اگر بدنبال بهترین عمل باشیم که بالای ان دیگر عملی نیست . حرفها و حدیثهایی نقل شده . مقلا یه عده ای معتقدند بالاتر از شب زنده داری . روزه . کسب روزی . عد های معتقدند بالاتر از شهادت عملی نیست . اعمال ارزنده بسیار زیاد است (تذکر اینکه تمامی اعمال خوب دارای ثواب هستند) ولی بالاتر از شهادت عملی عنوان نشده . ولی به نظر حقیر مقام شهادت هر چند بلند و والا و از مراتب و درجات عالیه است ولی هیچ چیز به مقام #رضا# نمیرسد . مقام رضا یعنی تسلیم شدن محض . البته اینجا بحث یه مقدار پیچیده است . اینکه کسی که شهید شده در حقیقت شهید زیسته و و کسی که شهید زیسته در حقیقت با مقام #رضا# زیسته چون اگر چنین نبود در حقیقت شهادت نصیبش نمیشد . پس به نوعی میشه رسید به اینکه شهادت عالی ترین مرتبه است . که با مقدماتی حاصل میشود . که خود مقام#رضا# در داخل و از شرایط ان میتواند باشد .

غیر ممکن است انسان بدون گذشتن از خود و خودخواهی و خواهش های نفسانی به جایی برسد . من میخوام قشنگ باشم تا در چشم باشم .(جهل است ) من میخوام خوب درس بخونم تا در چشم باشم (از جهل است ) من میخوام بدنسازی برم تا در چشم باشم (از جهل است ) من میخوام خونه خوب . ماشین خوب و و و هزاران مورد دیگر . همه از جهل و غفلت سرنشات میگیره . کسی که به این مفهوم رسید سعی میکنه این ضعفها را از خود رفع کند . مثلا ماشین خوب داشتن یا درس خوب خواندن بد نیست که . هدفی که از خونه بزرگ داشتن . . درس خوندن . دکتر شدن دارم مهم است . مثلا ابراهیم هادی در احوالاتش هست که بدن ورزیده و خوبی داشت . و از کوچه که رد میشد نگاه سنگین دختر همسایه را متوجه میشه که ظاهرا تیپ خوب ابراهیم جلب نظر کرده بود . از فردا موهای سرش را با نمره پائین میزنه لباس گشاد میپوشه تا مایه جلب و نگاههای گناه آلود نشود . خب این میشه ابراهیم هادی و ماندگار میشه . البته درک این مطالب برای بیشتر افراد این روزگار سنگین است .بنظرم ابراهیم با این حرکتش ره 100 ساله را یک شبه رفته . ما هم تو زندگی سعی کنیم زرنگ باشیم و از این حرکتها در وقتش داشته باشیم .

بار خدایا ای مهربانا شاهد باش در این لحظه و در تمامی لحظات قسم میخورم که از آنچه پیش اورده ای راضی هستم راضی هستم و ترجیح میدهم به اینکه در پائین شهر با یک پراید متوسط و حقوقی که نیازهایم را برطرف کند و به دیگران محتاج نباشم . ولی زن و دختری با حجاب و با حیا و با عفت و با ایمان داشته باشم و همیشه حضور تو را حس کنم . به جای اینکه در بالاترین نقطه شهر با خانه های لاکچری و ماشینهای مدل بالا و حقوق های نجومی ولی زن و بچه بی حجاب و بیخدا داشته باشم .

من هم ترجیح میدهم چنین باشم و خودرو پرایدی که زنم محجبه بشینه توش را بیشتر دوست دارم از اینکه مازراتی داشته باشم و زن و دختر ی بیحجاب که داخلش باشند .

یک روز تو خونه قرآن گذاشته بودم منشاوی قرائت میکرد . مادر زنم وارد خونه شد . با تعجب گفت چه کسی مرده است . ؟؟ باز کسی فوت کرده قران گذاشتید . اون روز خیلی تاسف خوردم . خدا شاهده خیلی ناراحت شدم . به خاطر اینکه گفتم تفکر را ببین . بدبختی را ببین . ببین جامعه با قرآن چقدر فاصله گرفته که . قرآنی که برنامه انسان در ان است این طور فرض میکنند که هروقت کسی فوت کرد و هر وقت رفتیم سر قبر مرده باید قرآن بخوانیم . چه قدر تفکر زشتی . واقعا افسرده شدم

میخواهم اینجا یه نقشه گنج با آدرس را بگذارم . فقط به درد کسانی میخوره که واقعا اعتماد کنند و باور داشته باشند یه کم زحمت داره چندین کیلومتر باید راه بروید فقط باید بیل و کلنگ و وسایل داشته باشید . برید کیسه ها تون رو پر کنید از طلا و اشرفی و جواهر . اونقدر طلا در این معدن هست که خودتون که چه عرض کنم 7 پشتتون رو هم کافی است . اگر این پیام را به هر یک از اهل دنیا بدهند حتی اگر 50 درصد هم احتمال بدهند که ممکن است صحیح باشد تمام خطرات را به جان میخریم و به دنبال گنج میرویم . حالا شما را میخواهم به سراغ گنجی ببرم که وعده هایش صادق و 100 درصد است . کتابی است (گنجی است ) به نام (المراقبات) تالیف عارف بزرگ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که شرح دعاها و مراقبات و اعمال 12 ماه قمری را بیان فرموده . تهیه کنید و استفاده نمائید . بله اینها هم گنج هستند . روزها میگذرد و وقتها از ما فوت میشوند . لااقل توجه کنیم و از دعاها و نمازها و روزه ها غافل نباشیم یکبار به دنیا آمده ایم . استفاده کنیم

داشتم زندگی نامه و جنایتهای دو پسر صدام را میخوندم . مو به تنم سیخ شد . بعدا بیشتر از اون چیزی که مرا ترساند این بود که اگر من به جای پسران صدام بودم چه میکردم . اگر من هم دارای ثروت و قدرت و حمایت صدام بودم چه میکردم . آیا میتونستم در اون شرایط که همه چی در اختیارم بود نفسم را کنترل کنم . چه جنایتهای بشری و جنسی و اقتصادی انجام داده اند . واقعا اگر من به جای اونها بودم چه میکردم . فکر این موضوع داره دیوونه میکنه آدم رو . الان که الحمد الله اهل نماز و روزه و ولایت و مسجد و منبر و زیارات هستیم . قطعا لطف خدا وند است . ولی اگر به هر ترتیبی زمان و شرایط به ما انگونه رو کند و به اصطلاح به نفع ما باشد چه خواهیم کرد و یا چه میکردیم . وای وای فکرش هم عذاب آور است . این نفس چقدر سرکش است . پس زیاد به عبادات و آدم خوبه بودن خودمان نبالیم . در شرایط فعلی آدم خوبی هستیم مثلا . خودمان را در شرایط مختلف قرار بدهیم اون وقت بدونیم چند مرد حلاج هستیم . خودمان را در شرایطی فرض کنیم که با یک خانم نامحرم یک شب تنهایی در اتاقی باشیم . و یا فرزند یک نماینده مجلس باشیم یا فرزند یک رئیس جمهور باشیم . در شرایطی قرار بدهیم خودمان را که چندین کارخانه میداشتیم . یا فقیر میبودیم . اون موقع رفتارمان چگونه بود . تفکرمان چه میبود

هدف غائی و نهایی از خلقت را در چهار چیز خلاصه میکنم . اول. خداشناسی . دوم . خداپرستی سوم . اطاعت از خدا و رسول و اولوالامر چهارم . خداگونه بودن و صفات الهی را داشتن و پرورش دادن . ناقص بودن و خدشه دار بودن هر یک از این مراحل در باور شخص برابر است با پرت شدن و سقوط به نار جهیم . شما انسانی را فرض کن با ملبس بودن به این چهار مرحله . این چهار موضوع باید همزمان در عقاید شخص موجود باشد . یعنی اگر سه موضوع را داشته باشی و یکی را نداشته باشی فاجعه بار است . حجال میرویم به بررسی با مثال و اینکه اگر یک حلقه ناقص باشد چه شخصیتی بیرون میزند . دانشمندانی که مطالعات دارند فضا را در مینوردند از کیهان و کهکشان و دریاها و حیوانات و خلقت زمین و کرات و ... سخن میگویند ولی سه مرحله بعدی را نداشته باشند . موجودی حاصل میشود مثل فیروز نادری . استوین هاوکینگ . نیچه که خداناباور بودند . مرحله دو انسان خداشناس باشه و خداپرست هم باشه . شبها بیداری بکشه و روزها روزه داری و جهاد و ... ولی مرحله سوم اطلاعت از رسول و امام را نداشته باشه . تبدیل میشه به شمر . ابن ملجم مرادی . طلحه و زبیر و .... و سوم اینکه اگر خداشناس باشه و خداپرست هم باشه و از رسول و امامان هم پیروی کنه . ولی ملبس به صفات الهی نباشه و خودش و نفسش رو کنترل نکنه . میشود ابوموسی اشعری . میشود سلیمان صرد خزاعی و .... پس مراقب باشیم

عرفان به تو ثابت خواهد کرد و نشان خواهد داد که بزرگترین دشمن تو . خودت هستی .

يا غايَةَ آمالِ العارِفينَ . ای نهایت آرزوی عارفان . هر کس به اندازه معرفت خود از بیان امیرالمومنین میتواند بهره مند شود . نهایت درک از این جمله در نزد علی ع است . پس در کلاس درس او که نهج البلاغه است زانو خم کنیم و درس بگیریم

عده ای از متدینین خیلی به وضع موجود از قبیل گرانی و بی دینی و بیحجابی و وضعیت زنان کوچه بازاری و فساد و ... معترض هستند و گله و شکایت دارند . البته به حق هستند و جای گله و شکایت هست . ولی بنده از دید عرفانی که نگاه میکنم . نه اینکه خوشحال باشم نه . ولی اینطور بیان میکنم که از قضا دینداری و پاک بودن و متخلق به اخلاق الهی و پیرو ائمه و ولایت علی ع و اولاد بر حق او بودن در این میان و درمیان ناباوران لذت دارد . لذت دارد اینکه در میان میلیاردها جمعیت بی ایمان و فاسد . باایمان و پاک زندگی کنی . لذت دارد در میان انبوه و خیل روزه خواران . گرسنگی بکشی . در میان میلیاردها خداناباور و بی نماز و بی اعتقاد . عارف باشی . تازه لذت اینها بیشتر در جهان دیگر نمایان خواهد بود . و اینها شدنی نیست مگر اینکه پا بر روی نفس خود بنهی

نگاه جالبی بود . یعنی متفاوت بودن معکوس . خیلی ها دنبال مارک برند در لباس هستند تا متمایز از دیگران شوند . دنبال خودروهای خاص هستند تا متمایز باشند . دنبال پوشش خاص هستند تا فرق داشته باشند با دیگران و دنبال ساعت و انگشتر خاص دنبال خانه و شغل و ثروت هستند تا جدا شوند و به چشم بیایند . حالا در این میان عده ای باشند که وقتی خلق از خوردن لذت میبرند اینها از نخوردن لذت ببرند . وقتی جماعت از جمع و تفریح و شلوغی لذت میبرند اینها از تنهایی و رنج و سختی لذت میبرند . وقتی جماعت از خواب لذت میبرند اینها از نماز شب و شب زنده داری لذت میبرند . وقتی جماعت از آسودگی و رفاه و استراحت لذت میبرند اینها به دنبال حل مشکل مردم هستند . تمام اینها هم فقط فقط به خاطر خداوند و به قصد قربت اگر باشد ارزش دارد . اگر ریا و خودنمایی در کار باشد همه باطل میشود اگر دنبال چنین اشخاصی هستید به جرات میگویم در هیچ مکتبی دنبالشان نباشید . چنین انسانهایی فقط در مکتب علی ع و اولاد بر حق ایشان پیدا میشود .

بار خدایا انرژی مرا در عبادت قرار بده . بار پروردگارا جماعت از دور هم بودن و سینما رفتن و فیلم دیدن و اانجام انواع بازیهای فکری و تفریحی شطرنج و فوتبال دستی و پلی استیشن و بیلیارد و انجام ورزشها شنا و فوتبال و ... لذت میبرند . خدایا لذت مرا در عبادت و نماز و روزه داری قرار بده . مگر میتوان بدون تو لذت برد . اگر تمامی لذتهای دنیا را داشته باشیم بدون تو که زهر است . بار خدایا به همان اندازه که از محبت دنیا کم میکنی به محبت داشتن به اهل بیت بیافزا . خدایا فرصت ندارم . حتی فرصت دقیقه ها حتی به اندازه دقیقه ای نمیخواهم مشغول کاری باشم که غفلت آور باشد . کمک کن یاری برسان و در جهت کمال هدایتمان فرما . آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بدهی دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند

امروز صحنه جالبی تو شرکت اتفاق افتاد . اینکه مسلمان باید با دیده عبرت به هر چیز بنگرد این اتفاق جالب بود برایم . خواستم عنوان کنم . بنده در شرکتی کار میکنم که صاحب آن معمولا بیشتر اوقات خارج از کشور است و گاهی به شرکت سر میزند . تو جریان مالی و فروش اشکال سیستمی پیش آمده بود . از ساعت 12 همه مدیران در اطاقش به صف بودند . یکی میرفت . یکی میومد . همه سعی میکردند پیش او مشکل را به گردن دیگران بیاندازند . یه گرد و خاکی راه افتاده بود . همه دست به سینه و با استرس بودند . وای از فردای قیامت که در برابر قادر متعالی قرار خواهیم گرفت و خواهیم ایستاد و پاسخ خواهیم داد که از همه چیز آگاه است . چقدر باید از آن روز بترسیم

برای همه ما در این دنیا یه چند روزی زندگی و فرصت داده اند تا خوب بخوریم ؟؟ خوب بگردیم؟؟ خوب مد و پز بدیم ؟؟ خوب بخوابیم ؟؟ خوب تفریح کنیم ؟؟خوب درس بخوانیم ؟؟ ثروت جمع کنیم ؟؟ هنر هامون رو بروز بدهیم ؟؟؟ . مگر خداوند قادر به همه چیز نیست ؟/ خداوند در این عالم برای اینکه به ما کمی گوشزد بکنه که برای این کارها آفریده نشده ایم و اگر میخواست قدرت این را دارد که همه انها را از اول در اختیار ما قرار بدهد . نعوذبالله بخیل هم که نیست اگر بخواهد میتواند عطا کند . مثل پیامبر و امامان بدون اینکه تحصیلاتی داشته باشند . واقف به همه علوم بودند . حضرت عیسی بدون پدر . ثروت قارون . و.... پس نتیجه اینکه برای پیشرفت مادی و تفریح و ظهور استعدادها و ورزش و فیلم بازی کردن و زندگی بی هدف و پوچ نیافریده شده ایم . برای رسیدن به معرفت و عبادت و طاعت بر اساس اون معرفت آفریده شده ایم . صرف نظر از بهشت و جهنم و عذاب و پاداش . آیا اینکه انسان در این دنیا به غفلت وقتهای خود را صرف کند و به اون معرفته نرسه خودش عذاب نیست . بخدا بزرگترین عذاب است .

خیلی خنده دار است . خنده دار تر از این چیزی نیست که ما بخواهیم خداوند را ثابت کنیم . چی واسه وجود خدا دنبال دلایل هستی ؟؟ بشر از بس علم اش زیاد شده نادانتر شده . بابا علم تو داره برعکس جواب میده . برو خودت رو اثبات کن . بنده خودم خداوند را این طور شناختم . خداوند از چیزهای گندیده . از چیزهایی که قابلیت خوردن و نوشیدن و در نگاه اول از چیزهای باارزش . متعالی ترین چیزها را به وجود آورده تا بحال فرصت کردین و وقت کردید راجع به #خاک# فکر کنید . خاکی که حتی به اندازه یک قاشق چای خوری هم نمیتونی تناول کنی ازش . چه چیزهایی را به وجود میاورد . بنده که نگاه میکنم تمامی چیزهای باارزش حتی خود ما از گنده ترین چیزها به وجود امده ایم . انسان از یک آب جهنده مردار و میوه ها و تمامی چیزهای ماکول از خاکی که همه ازش فراری هستند . آیا قدرتی از این بزرگتر و خلاقیتی از این زیباتر را دنبالش هستی . فقط از بس فراوان است فراموشی میگیریم .

خدابیامرز پدرم دو تا سفارش و وصیت کرده . الان که میبینم واقعا هدایت گر بوده . خیلی به بنده توصیه میکرد که واسه مرد زیبنده نیست که به کنسرت برود و به عروسی و جشن برود تازه برقصد (مرد و رقص) زیبنده نیست برخی کارها بکند و میگفت مرد باید رو صورتش مو باشه و ریش داشته باشد . خیلی عصبانی میشد وقتی میدید کسانی که پا به سن گذاشته اند و حاجی شده اند . صورتشان را سه تیغ میکردند . اعتراض میکرد و میگفت زیبنده مرد نیست که مثل زن باشه

بار خدایا حالی عطا فرما و بینشی بر ما بده که در هر حال شکر گزار باشم در حال سلامت و بیماری در غم و شادی در فقر و ثروت . در خانه داری و بیخانمانی . وقتی تو هستی و تو در هر لحظه و در هر حال با مائی و از احوال ما آگاهی . و ما امتحان میشویم و امتحان میدهیم چه فرقی است میان داشتن و نداشتن .

امامان شیعه ثابت نمودند که میشود در قعر زندان بود و خداوند را چنان شناخت که این شناخت و آگاهی که منجر به طاعت و عبادت بشود که بیشتر دانشمندان با پرواز در فضا و فتح کهکشانها و دریاها و با دیدن عظمت خلقت خدا را نشناسند حتی به خداناباوری هم برسند . به عبارت دیگر خدا وند را باید با چشم دل دید . حتی بیشتر افراد با دیدن آثار خلقت هم ناتوان هستند تا پی به خالق ببرند . چون با چشم سر دنبال خداوند هستند .

من خداوندی را میپرستم که الان که بنده اینجا مطلب مینویسم . او هست که آگاه است از درختی که در جنگلهای آفریقا قرار دارد و برگی روی شاخه خود دارد و از ریشه آب را به تنه و شاخه و ساقه و برگ و از کانال کشی هایی که در داخل برگ انجام داده آب میرساند . خداوندی را میپرستم که آگاه است از احوال حاجی در صحرای عرفات و از اندیشه او در صحرای عرفات که شبی را در آن در حال دراز کش پس از انجام اعمال در حال استراحت است . خداوندی که آگاه است به تمامی اعمال پدران ما در گذشته و آگاه است از عملکرد اشخاصی که از صلب ماها در اعصار و قرنهای آینده خواهند آمد .

عرفان ظریف و تضاد منظم #دیدن جهان از مهمترین ارکان عرفان است؛ یعنی انسان در ورای این ظواهر و حُجُب با چشم خاصی که کسب کرده، اموری را می بیند که دیگران نمی بینند. مثلا کسی امروز سالم است، شب بیمار می شود و فردا حادثه خوشی برایش رخ می دهد. مردم این امور را حوادث معمولی روزگار می دانند و معتقدند برخی خوش اقبال و برخی بد اقبال اند. اما یک عارف به این احوال و اطوار به چشم دیگری نظر می کند. او واقعا چنین می‌بیند کسی بر سر او و نظارت ایستاده و حوادثی که بر سر او می آید، از سر عمد و قصد است و آن موجود ناظر با او بازی می کند؛ گاهی به او هشدار می دهد، گاهی به او لطف می کند، گاهی قهر می کند، گاه او را می خنداند، گاه می گریاند، گاه از او دور می شود، گاه به او نزدیک می‌شود، گاه او را رها می کند، گاه او را در آغوش می کشد سراپای زندگی او چنین وصال و فراق عاشقانه و از مهمترین ارکان زندگی عاشق است. یکی از این معانی این وضعیت این است که هیچ وضعی دائم نیست. یک عارف اگر اکنون خود را در حال بسط و وجد و سرور و نزدیکی با محبوب می بیند، به هیچ وجه حق ندارد آن را همیشگی بداند و همچنین اگر در حال قبض و هجر و فراق بسر می برد، حق ندارد تصور کند این حال بر او پاینده خواهد بود. از این رو عارف حوادث جهان را پاینده نمی داند. بنابراین نه مغرور به آنها و نه مأیوس از آنها می شود. یعنی همواره حالتی بین خوف و رجا دارد و وقایع را همه از جانب دوست می‌داند. خدایا حوادثی که به تدبیر تو به شتاب می گذرند و عوض می شوند، سبب می شود تا بندگان عارف تو وقتی عطایی به آنها می‌کنی اطمینان پیدا نکنند و زمانی که بلایی به آنها می‌رسد آن بلا آنها را به یأس مبتلا نکند، بلکه در تمام احوال یقین دارند همه این حوادث را تو بر آنها فرو می ریزی. گاه دست پیش می آوری و گاه پس می‌کشی. در هر دو حال می خواهی چشمان ما را باز کنی. نکته قابل توجه اینکه در هنگام دعا فرد چیزی از خداوند نمی‌خواهد، بلکه در واقع حال خود را شرح می دهد. ابراز عشق می کند و می‌گوید در ضمیر و در زوایای روح او چه می گذرد.

عرفان اینجاست . تشریح بندهایی از دعای عارفانه عرفه#دیدن جهان از مهمترین ارکان عرفان است؛ یعنی انسان در ورای این ظواهر و حُجُب با چشم خاصی که کسب کرده، اموری را می بیند که دیگران نمی بینند. مثلا کسی امروز سالم است، شب بیمار می شود و فردا حادثه خوشی برایش رخ می دهد. مردم این امور را حوادث معمولی روزگار می دانند و معتقدند برخی خوش اقبال و برخی بد اقبال اند. اما یک عارف به این احوال و اطوار به چشم دیگری نظر می کند. او واقعا چنین می‌بیند کسی بر سر او و نظارت ایستاده و حوادثی که بر سر او می آید، از سر عمد و قصد است و آن موجود ناظر با او بازی می کند؛ گاهی به او هشدار می دهد، گاهی به او لطف می کند، گاهی قهر می کند، گاه او را می خنداند، گاه می گریاند، گاه از او دور می شود، گاه به او نزدیک می‌شود، گاه او را رها می کند، گاه او را در آغوش می کشد سراپای زندگی او چنین وصال و فراق عاشقانه و از مهمترین ارکان زندگی عاشق است. یکی از این معانی این وضعیت این است که هیچ وضعی دائم نیست. یک عارف اگر اکنون خود را در حال بسط و وجد و سرور و نزدیکی با محبوب می بیند، به هیچ وجه حق ندارد آن را همیشگی بداند و همچنین اگر در حال قبض و هجر و فراق بسر می برد، حق ندارد تصور کند این حال بر او پاینده خواهد بود. از این رو عارف حوادث جهان را پاینده نمی داند. بنابراین نه مغرور به آنها و نه مأیوس از آنها می شود. یعنی همواره حالتی بین خوف و رجا دارد و وقایع را همه از جانب دوست می‌داند. خدایا حوادثی که به تدبیر تو به شتاب می گذرند و عوض می شوند، سبب می شود تا بندگان عارف تو وقتی عطایی به آنها می‌کنی اطمینان پیدا نکنند و زمانی که بلایی به آنها می‌رسد آن بلا آنها را به یأس مبتلا نکند، بلکه در تمام احوال یقین دارند همه این حوادث را تو بر آنها فرو می ریزی. گاه دست پیش می آوری و گاه پس می‌کشی. در هر دو حال می خواهی چشمان ما را باز کنی. نکته قابل توجه اینکه در هنگام دعا فرد چیزی از خداوند نمی‌خواهد، بلکه در واقع حال خود را شرح می دهد. ابراز عشق می کند و می‌گوید در ضمیر و در زوایای روح او چه می گذرد.

واقعا عرفان دریایی است که عمق ندارد . نقل است جناب بایزید بسطامی از عرفای معاصر با امام هشتم (علیه السلام) از خانه به مسجد می‌رفت. در بین راه خانمی از پشت‌بام، خاکستر منقل را به کوچه ریخت،‌ غافل از این‌که بایزید درحال عبور است. فردی که همراه بایزید بود، مشاهده کرد که بایزید می‌خندد. گفت: او خاکستر بر سر شما ریخته است و شما می‌خندی؟ جناب بایزید فرمود: این سر و صورتی که من می‌شناسم، سزاوار آتش است، به خاکستری اکتفا کرده‌اند، شاکرم خدا را.

زیبایی را ببینید . اینها فقط و فقط در وادی تربیت یافتگان ائمه و شیعه پیدا میشود در هیچ مکتبی چنین انسانهای کاملی پیدا نمیشود در دو کلمه مرنج و مرنجان دریایی از معانی و معرفت نهفته است. از حاج آقا مجتهدی رحمة الله نقل شده: آقای آخوند از آقای نخودکی اصفهانی خواستند که او را موعظه کند. آقای نخودکی فرمودند: مرنج و مرنجان آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم؟ آقای نخودکی فرمودند: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. آری، اگر ما خود را دارای عزت و مقام خاصی در این دنیا ندانیم. و در برابر خداوند خودمان را هیچ بدانیم دیگر هیچگاه از سخن دیگران ناراحت نخواهیم شد.

شب و روز این همه سعی میکنیم در همه چیز اول و یکه تاز باشیم و خودمان را به فامیل و دوستان و همکاران نشان دهیم . چقدر سعی کردیم خودمان را به خدا نشان دهیم .؟؟چقدر سعی کردیم خودمان را به امام زمان نزدیک کنیم . همانطور که 100 سال پیش انسانهای ان روزگار همین کارهایی که ما میکنیم انجام میدادند و سعی داشتند در امور دنیوی یکه تاز باشند و #یک باشند# و اول باشند الان نه اسمی ازشون هست . نه نامی و نه نشانی . %ضل عنهم % همه چیز گم و گور شده رفته پی کارش . اما یک عمل خوب که بخاطر خداوند با اخلاص انجام گرفته ماندگار شده . برای همه ما هم چنین خواهد شد . 60 سال بعد نه خبری از ما خواهد بود نه نامی و نه نشانی . زیر خروارها خاک خواهیم ماند . دوران خواهد گذشت . و هر روز همین خورشید بر قبرمان و باران و باد بر خاک گورمان خواهید وزید . آن روز است که ارزش اعمال مشخص خواهد شد .

نکته ای ظریفتر از مو در عرفان . یکبار احساس کردم ثواب بازی فوتبال دستی کردنم با خانواده بیشتر از نماز مستحبی ام بود . چطور میشود ؟؟ (شاید بنظر برخی خنده دار باشد ) ولی واقعیت است . گاهی ارزش یک بازی که برای خدا و بخاطر خدا است . میتواند از نمازی که به خاطر نفسم است و به خاطر این باشد که پیش نفسم بزرگ باشم بیشتر است . حتی در عبادت نیز باید مراقب بود . چه عبادتها که از برای هوی نفس بوده . پناه بر خدا

الهی بینش بده . آگاهی بده . شناخت بده . معرفت بده و بده بر ما آنچیزی که لازم است تا درک کنیم که تا فراغت است . سلامتی است . رفا ه است . امکانات هست و هر انچه که در اختیارمان قرار دادی از نعمات تا در طاعت تو استفاده کنیم . هر انچه عمر و زمان در اختیارمان قرار دادی بیهوده صرف نشود در باطل و در غفلت نگذرانیم و در شناخت و عبادت و طاعت تو صرف کنیم .

احوالات بازیگران زن قبل از انقلاب را مطالعه میکردم و سرنوشتشان را . البته از این موضوع اظهار خوشحالی نمیکنم چون دین به بنده آموخته که در هر حال طلب آمرزش و مغرفت بکنم برایشان . چون ما ظاهر را میبینیم و از دل افراد آگاه نیستیم شاید توبه کرده باشند و خداوند از سر تقصیرات همه ماها بگذرد . هر چند به حرفه و کاری که مشغول بودند گناه بود ولی گناه آنها هر چه بود همان بود که نشان میدادند . گناه خیلی از ماها در دل ما است . حال بگذریم . ولی از این احوالات و سرنوشتها و گذشتن و تمام شدنها باید عبرت و درس بگیریم . بیشتر اینها عمری را در گناه و نشر و انتشار ان کوشیده اند چه آگاهانه و چه ناآگاهانه بنابراین انسان باید مراقب باشد که نفس او را به وادی های خطرناک گناه نکشد . شما این گروه را قرار بدهید در کنار گروه (علما و عارفان و مجتهدین نمیگویم که کم ارزش کردن انها میشود ) قرار بدهید در کنار مثلا اهل شاعران و مداحان اهل بیت قرار بدهید در کنار مادران چادری که حتی کسی چهره آنها را ندیده 70 سال برای هر دو گروه فاسقین و مومنین تمام شده رفته . که الان نامی از انها است مثلا 500 سال بعد حتی نامی هم نه از انها و نه از ماها خواهد ماند . اما آن عملها و عقوبتی که قرار است به آنها برسیم ماندگار است . انسان به خاطر چند روز لذت روا نیست سرگردانی طولانی مدت را به جان بخرد . مراقب باشیم . و از امکاناتی که در اختیارمان هست فقط و فقط برای رضای خدا استفاده کنیم . اگر برای خدا باشد کارهایمان هم قران خواندن شما ثواب خواهد بود و هم ورزش کردن شما . هم خوابمان و هم بیداریمان عبادت خواهد بود .

خیلی وقتها میبینیم که حتی افراد مومن و حتی با سواد دینی و فلسفی و عرفانی . آنطور که باید به دل نمینشینند و دلچسب نیستند . حرفهاشون به اصطلاح حال نمیده . چرا ؟؟ و گاهی انسانهایی زیسته اند و رفته اند که شاید نام و کتابی از انها به یادگار مانده و شما با اینکه ندیده اید او را و یک قرن با شما فاصله دارد ولی دوستش میدارید و به دلتان مینشیند . اینها کسانی هستند که خود را هیچ ندانسته اند و در هیچ کجا و هیچ جایگاهی ادعایی نداشته و منم منم نکرده اند .

وای بحال کسانی که از موعظه و قرآن و اهل بیت فراری باشند . در این دنیای پر زرق و برق و دنیایی که در ظاهر روز به روز پیشرفته تر . زیباتر و با تکنولوزی پیشرفته سرو کار داریم . انسانها قطعا مشغله های زیادی خواهند داشت و خود به خود آخرت فراموش خواهد شد . راهی نداریم جز تمسک به اهل بیت

«کسی که در طول شبانه روز مهم‌ترین همتش آخرت باشد، خدا بی نیازی را در دلش جای می‌دهد و کارش را سامان می‌دهد و از دنیا نمی‌رود، مگر آنکه روزی اش را کامل دریافت کرده باشد.» (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۴۸)

بار پروردگارا مینویسم با عنایت تو مینگارم تا در اینجا بماند و بعد از مرگم دیگران گواه باشند . اینها را از ته دل عرض میکنم شاید در آن روز به دردم بخورند . بار الها جماعت به دنبال زیبایی هستند و زیبا را میبینند تا لذت ببرند من به دنبال خالق زیبایی هستم . خدایا جماعت به دریا میروند تا شنا کنند و لذت بببرند من به دنبال خالق دریا هستم جماعت به دنبال جنگل میروند و از گل و درختان و جویبارها لذت میبرند و جنگل را میبینند . من به دنبال خالق جنگل و گل و گیاه هستم و در هر کدام از اینها تو را میبینم . و سعی میکنم آگاهی ام بالا برود و شناخت بیشتری به تو داشته باشم . ولی وقتی دقیق میشوم میبینم که وای بر من با چه چیزهایی میخواهم به تو برسم و تو را بشناسم در صورتی که هر کدام از اینها نیازمند تو هستند و بدون تو وجود نمیتوانند داشته باشند تازه از افکار خودم خنده ام میگیرد که چطور میتوانم با چیزهایی که وجود نداشته اند میخواهم تو را بشناسم و آنگاه به یاد دعای پر مغز عرفه میافتم که تو را باید با ولی شناخت . بزرگترین نعمت نعمت ولایت است .

ای خداوندی که علم امروز ما را تو از اول داشته ای و علوم آیندگان را نیز از همان اول داری و الان نیز در نزد تو محفوظ است و به هر که خواهی عطا خواهی نمود و امامان ما را از آن علوم بهره مند فرمودی . اگر مصلحت و خیر ما در آن باشد به ما نیز عطا بفرما تا دیده گانمان روشن گردد .

مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ. اون روز تو مهمانی سر میز شام نشسته بودیم . مهمانان با تیپهای مختلف با خانواده ها وارد میشدند . پوششهایی داشتند که گویی مسلمان نیستند . یکی از دوستان حدیث بالا را نقل کرد و گفت . این حدیث هم دیگه رفت پی کارش . خیلی ناراحت شدم . ولی چند دقیقه بعد به لطف خدا سخنی به زبانم اومد و عرض کردم که نه حدیث از بین رفته و نه حدیث مرده است . اون سخنان سر جاش هستند انچه مرده مردمان و ملتها و قومهایی هستند که به حدیث عمل نمیکنند .

ماه محرم آمد . و هیئتهای شاه حسین گویان در کوچه و بازار مراسم برگزار میکنند . برخی معتقد و اعتقاد دارند به برگزاری عزاداری در خیابان و برخی به هر دلیل مخالف ان هستند . هر چند به مسجد میروم و به هیئتهای خانگی و داخل مساجد بیشتر علاقه دارم و سالها بود که به مراسم کوچه بازاری ( شاه حسین گویان) فقط تماشاچی بودم . و پیش خودم و ته ته دلم میگفتم که تو را چه به وارد شدن به دسته ( شاخسی ) به نوعی افت شخصیت میدانستم و سعی میکردم خودم را قاطی اون دسته آدمها نکنم . چون جماعت به نوع دیگری نگاه میکردند و گویا بیشتر افراد لوطی و ناهنجار وارد اینگونه دسته ها میشوند که بیشتر از دید خواص مورد قبول و تائید نیستند . سالها گذشت همینطور با چنین افکاری تماشاچی بودم . ولی چند سالی است که احساس دیگری دارم و به چند دلیل الان وارد دسته حسینی (شاخسی) میشوم . در نگاه قبلی معنی اش این بود که من ادم خوبی هستم و انها بد هستند . از کجا معلوم؟؟ معنی دیگرش خودبرتر بینی و غرور بود . که هلاک کننده انسان است . و الان افتخار میکنم که خودم قاطی اون ادمها هستم شاید خداوند نگاه کند به آنها و به خاطر انها مرا نیز ببخشد . طلب امرزش دارم از آن طرز تفکر قبلی .

از پیامبر اکرم ص همه چشمها در قیامت گریان هستند . مگر سه چشم . چشمی که از ترس و خوف خدا گریان باشد . چشمی که در راه خدا شب را بیدار باشد (نگهبانی دهد . کسب روزی کند . پرستاری کند . عبادت کند ) و چشمی که از نگاه حرام بسته باشد . از روایات دیگر یک چشم را نیز میتوان اضافه کرد . چشمهایی که برای امام حسین ع بگرید . التماس دعا

وَ لاَتَجْعَلْ مُصِيبَتَنَا فِي دِينِنَا وَلاَ تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَلاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا و قرار مده مصيبت ما را در دين ما و دنيا را بزرگتر همت ما قرار مده و نه آخر دسترس دانش و علم ما اگر بزرگترین هم و غم انسان آخرت باشد مشکلات زندگی در نظر کوچک خواهد آمد

از میان ۱۰۰۰ دانشمند عضو آکادمی ملی علوم آمریکا که به‌طور تصادفی انتخاب شده بودند، ۶۰٫۷٪ از این دانشمندان خداناباور بوده یا در وجود خدا شک داشته‌اند.[۴] این بررسی نشان داد که دانشمندان زیست‌شناسی عضو آکادمی ملی علوم ۶۵٫۲٪ خداناباور و ۶۹٪ نامعتقد به جاودانگی[a] (پس از مرگ) هستند. مطابق همین این آمار، میزان خداناباوری برای فیزیک‌دانهای عضو آکادمی ملی علوم برابر ۷۹٪ و میزان ناباوری به جاودانگی برابر با ۷۶٫۳٪ بوده‌است. درصد بالایی از زیست‌شناسان و فیزیک‌دانان باقی مانده در آمار اعلام شده نیز ندانم‌گرا بوده‌اند و تنها درصد کمی به وجود خدا باور داشته‌اند. خب این وضعیت به اصطلاح دانشمندان ما است . تازه کسانی که در رشته زیست شناسی که خودش درس خداشنماسی میده به انسان اینطور بیعقده هستند . این نتیجه دوری از قرآن و اهل بیت است . این علم پشیزی ارزش ندارد . اینها چه دانشمندانی هستند آخه که به تصافی بودن جهان قائل هستند . خاک تو سرتون . تو این عالم یک ماست هم نمیتونه تصادفی به وجود بیاد . شما هزار بار . شیر را بگذار بجوشد اگر با راهی که گفته شده عمل نکنی ماست به عمل نمی آید . به عبارت ذرات و مولوکولهای شیر هوشمند هستند تا در شرایطی که لازم هست نگذاری ماست درست نمیشود . یعنی تصادفی نیست رو قاعده و اصول هست و ان اصول را نیز حتی در شکل گیری ماست آفریدگار تعیین کرده . حالا چطور میشه این هستی با این همه موجودات تصادفی بوجود آمده باشه . استغفر الله .

همسایه ام یک خودرو خریده یه هفته هست . (مبارکش باشه) آقا هر روز خانوادگی تو ی پارکینگ تمیز میکنند . میشویند . برق میاندازند . با چنان شوق و ذوقی . اون روز عصر موقع اذان که از داخل آسانسور جهت رفتن به نماز جماعت در مسجد بیرون میامدم دیدم باز تو پارکینگ سه تایی افتادند به جون خودرو تمییز میکنند . این مطلب را به این خاطر میگم که تو روایات هست که با دیده عبرت به هر چیز و هر کار بنگرید . پیش خودم تو راه مسجد تو فکر بودم که این واسه یک وسیله نقلیه که عمر محدودی داره و در نهایت اسقاط خواهد شد این همه مراقبت میکنه . آیا تو نیز بر نمازت مراقبت میکنی . از روح و احوال درونی ات چه خبر . انها را نیز تمییز میکنی و مراقب هستی

یکی از موانع اساسی رشد انسان، از منظر قرآن، دنیامداری و دنیازدگی است که انسان را از رسیدن به کمال بازداشته، زمینه‌ساز آفاتی می‌گردد که به سقوط او می‌انجامد. از این ویژگی در فرهنگ اسلام، با عناوین خودفراموشی، سرگرم شدن به کارهای بیهوده، بازماندن از هدف اصلی آفرینش و به فراموشی سپردن فلسفه هستی یاد شده است. این خوی، عامل قساوت قلب، خشکیده شدن سرچشمه عواطف، سلب حس و شعور انسانی و تباهی عقل است. قرآن کریم از این نوع دنیازدگی افراطی با واژه «اتراف» یاد می‌کند که همان برتری دادن دنیا بر همه ارزشهای انسانی و الهی و نتیجه طغیانگری انسان است. افراد گرفتار این خوی، در کتاب خدا، با ویژگیهای اخلاقی و روانی مانند: یاغی، سرمست به مال، غافل، گرفتار گناه، حرص و آزمندی طولانی، وصف شده‌اند. اتراف از نظر اقتصادی عامل رکود، از نظر اجتماعی عامل فساد و از نظر سیاسی باعث تفرقه می‌گردد.

إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوَىً لَّهُمْ‏ ترجمه همانا خداوند کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، به باغ‏هایى (از بهشت) که نهرها از زیر (درختان) آن جارى است داخل مى ‏کند. و کسانى که کفر ورزیدند (از زندگى دنیا) بهره مى‏ گیرند و همانند که چهارپایان مى‏خورند و (سرانجام،) آتش جایگاه آنهاست.

اتراف یعنی رفاه زدگی . خوشگذرانی که معمولا از ناز و نعمت و رفاه و ثروت بیشتر ناشی میشود و در دین مبین اسلام نهی شده است که به جاهای باریک و خطرناک منتج میشود رفاه فی ذاته و فی نفسه بد نیست ولی آثاری که به جای میگذارد بد است . اتراف و خوشگذرانی در مرحله اول باعث غفلت و بیتفاوتی به دین و احکام آن میگردد در مرحله دوم فرد استهزا و مسخره میکند دین را . بعد منکر میشود و بعدا هم در مقابل دین و امام حسین و امام زمان می ایستد

بنده تو عمر 46 سالگی ام خیلی دقت کردم . هیچ چیز به اندازه موعظه شنیدن . انسان ساز نیست . بزرگان اگر به جایی رسیده اند از پای منبر و شنیدن موعظه بوده . به غیر از ائمه معصومین همه نیاز به موعظه دارند حتی بزرگترین مجتهدان و عارفان آنچه در شنیدن هست حتی در خواندن و نوشتن هم نیست . وای بحال کسانی که از موعظه گریزان باشند . اینطور بگم که اگر بهترین قاری قرآن باشی بهترین شاعر و نوحه خوان باشی . نماز شب خوان باشی . اما اگر هر هفته که چه عرض کنم هر روز موعظه نشنوی یه جایی اسیر شیطان خواهی شد .

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.