تفاوت عرفان و تصوف

  • 1395/01/23 - 23:52
برای دو کلمه "عرفان" و "تصوف" اشتراکات و افتراقات بسیاری نقل کرده‌اند، برخی هم آن دو را یکی دانسته و برای هر دو حکم واحدی در نظر گرفته‌اند لیکن در نظر غالب محققین در این زمینه اختلافاتی میان دو کلمه عرفان و تصوف وجود دارد که در این نوشته مختصر به برخی اشاره می‌کنیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در صدر اسلام کلماتی از قبیل "مسلم"، "مؤمن"، "زاهد"، "عابد" نشان دهنده ابعاد معنوی یک شخص بودند. کم‌کم دو کلمه "عارف" و "صوفی" نیز به آنها پیوستند. در قرن‌های اولیه کلمه عارف و صوفی مترادف با یکدیگر و به یک معنا به کار می‌رفتند. به همین جهت سه نمط آخر کتاب اشارات ابن سینا –که اختصاص به بحث عرفان نظری دارد- به نام تصوف شناخته شده است. در آثار خواجه عبدالله انصاری و محی‌الدین عربی نیز اینها مترادف به کار رفته‌اند.[1]
برای اینکه تفاوت‌های دو کلمه عرفان و تصوف را تشخیص دهیم ابتدا بهتر است با معانی لغوی آن دو آشنا شده، سپس به دیگر ابعاد آنها اشاره کنیم.
"عرفان" در لغت بـه مـعنای شـناخت و شناسایی است و در اصطلاح، روش و طریقه‌ای ویژه است که برای دستیابی و شناسایی حقایق هستی و پیوند و ارتـباط انـسان با حقیقت، بر شهود و اشراق و وصول و اتحاد با حقیقت تکیه دارد، و نیل به ایـن مـرتبط (شـهود حقیقت و اتحاد با آن) را نه از طریق استدلال و برهان و فکر، بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علایق و وابـستگی از دنـیا و امور دنیوی و توجه تام به امور روحانی و معنوی و در رأس همه، مبدأ و حـقیقت هـستی می‌داند.[2]
اما "تصوّف" در لغت مشتق از «صوف» (به معنای پشـم گوسفند) است، و صوفی را از آن روی صوفی گفته‌اند که لباس پشمینه خشن برتن می‌کند. سهروردی صاحب کتاب "عوارف‌المعارف" می‌گوید: «اشتقاق تصوّف از صوف، از هراشتقاق دیگر مناسب‌تر است، چه می‌گویند: «تصوّف، یعنی پشمینه پوشید» همچنان کـه مـی‌گویند:تَقَمّص یعنی «جامع‌برتن کردن»‌ پس صوفیان رابه لباس ظاهرشان منسوب کرده‌اند که از هر نسبتی روشن‌تر است.»[3]
گذشت زمان باعث شد که عرفان و تصوف از یکدیگر فاصله بگیرند و همچنان که از نظر لغت بین این دو کلمه تفاوت‌هایی بسیار زیادی وجود دارد، از نظر اصطلاح نیز به صورت متفاوت به کار برده می‌شوند. از قرن هفتم به بعد عرفان به معنای یک مکتب فکری بسیار دقیق فلسفی به کار برده شده است که به بحث از شناخت حق و انسان کامل می‌پردازد و همچون فلسفه از برهان‌های عقلی و دقت‌ها و ظرافت‌های زیاد برخوردار است و تفاوت آن با فلسفه در این است که فلسفه علمی است که به دنبال شناخت حقایق است که از طریق بحث و استدلال‌های خشک فلسفی و برهانی، اما عرفان به دنبال شناخت از طریق کشف و ذوق و تصفیه باطن می‌باشد، از آن زمان به بعد عرفان به صورت یک مکتب بسیار دقیق و پویا مطرح شد. اما تصوف هرگز به دنبال شناخت حقیقی حقایق نبوده، بلکه تنها به یک سلسله‌ای در طریقت و برخی از ذکرها و اوراد اختصاص یافته است.[4]
«عرفان» و «تصوف» با وجود شباهت‌های ظاهری در برخی از آداب، اساساً متمایز با یکدیگر و مجزای از هم هستند؛ چراکه عرفان شیعه ریشه در آموزه‌های ثقلین دارد؛ یعنی منشأ آن قرآن و سنت (قولی، فعلی و تقریری) چهارده معصومین (علیهم السلام) است، اما تصوف ریشه‌ای التقاطی داشته که هم از آموزه‌های نوافلاطونیان و هم نحله‌های معنوی مسیحی و حتی شبه عرفان‌های هندی و شرقی وام گرفته است.
بعنوان مثال در مکتب افلاطون (427-347 ق.م) مسأله عشق و اشراقات معنوی و روحانی از اهمیت سرشاری برخورداراست. به عـقیده افـلاطون، انسان تنها درصورتی می‌تواند به کمال دانش و معرفت نائل آید که راه کشف و شهود و تصفیه باطن را پی گیرد تا اشعه و اشراقات علوم از عالم غیب و مبادی عالیه بر قلب و روان او تابش کند. در نظر افـلاطون، کـمال و هدف نهایی آدمی همانا وصول به حق و مشاهده اوست‌ و حقیقت دانش در همین اصل نهفته است. مادامی که انسان به این مقام نرسیده، کمال دانش و معرفت را نیافته است. به عـقیده افـلاطون تنها راه معرفت، کشف و شهود و وصول به حق است. در این‌جاست که عالم و معلوم و عاقل و معقول متحد می‌گردد.[5]

پی نوشت:
[1]. مدنی محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، راه نیکان، تهران، 1391، صص 13 و 14
[2]. شیروانی علی، نشریه معرفت، شماره 7، زمستان 1372،  ص 21
[3]. عوارف المـعارف،مطبوع درحـاشیه‌احیاءالعلوم غـزالی، طبع قاهره، ج 1، ص 293ـ294
[4]. مدنی محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، راه نیکان، تهران، 1391، ص14
[5]. نظری در تاریخ ادیان، علی‌اکبر ترابی، تهران، شرکت انـتشارات نـسبی حـاج محمدحسین اقبال و شرکا، 1341، ص 178

تولیدی

دیدگاه‌ها

بارتعالی محدودی به سوی نامحدود حرکت کرده . قطره و ذره ای به سوی اقیانوس بیکرانه روان شده کمک کن و دستم را بگیر

سئوال دارم . قدیم الایام که انسانهای بزرگی و عارفان و زاهدان و علامه ها که تربیت یافته و زندگی محقرانه ای داشته اند . اکثر مردم نیز ندار و فقیر و بی چیز بوده اند و تا حدودی هم سطح هم بوده اند ارتباطات و روابط اجتماعی هم به این سرعت نبود . به عبارت بهتر انسانهایی محدود به اطراف خود بودند و زرق و برق و پیشرفت دنیا در آنها بیشتر اثر نمیکرد . بنابراین در نظر اول و سطحی به نظر میرسد زمینه و بستر زهد و تقوا و کناره گیری و عدم رغبت به دنیا آسانتر بود .و انسانهای با تقوی آسانتر پرورش یافته اند اما حالا چه . آیا با این ارتباطات و نیازها و پیشرفت ها و دنیای با زرق و برق زیبا امکانات و پیشرفتها . مدل کارهای موجود . کافی است در دایره تجارت و مصرف و غفلت بیافتی . آیا پرورش یافتن همچون انسانهایی باز امکانپذیر خواهد بود . به عبارت بهتر شکل دنیا و زندگی و سبک و عرف آن به سمتی میرود که بیشتر بستر گناه فراهم و بیشتر شده . البته غرض بی اهمیت جلوه دادن انسانهای عارف و بزرگ که قبلا میزیسته اند نیست . بلکه میخواهم ببینم در چنین روزگاری چگونه میشود همچون انسانهایی پرورش یابد

چرا انسان وقتی توبه میکند تمامی گناهان گذشته او پاک و عفو میشود . سئوالی بود که ذهنم را مدتی بود مشغول کرده بود که چگونه میشود انواع و اقسام گناهان را در طول عمر مثلا 40 ساله انجام داده باشی و با توبه (توبه واقعی )همگی پاک شده باشند . امروز تو اتوبوس نشسته بودم رادیو روشن بود خبرنگار از مردم میپرسید . اگر تمام وقتهایی که ازت فوت شده و زمان گذشته برگردد چه کارهایی را انجام میدهی . هر کس یه پاسخی میداد . با خودم فکر کردم اگه این سئوال از بنده پرسیده میشد چه پاسخی میدادم . یعنی هر کس نسبت به پاسخ خود به این سئوال و با پاسخی که تو ذهنش است عیارش مشخص میشه . خصوصا این سئوال اگه از افراد بالای 40 سال سئوال شود که معمولا انسان در سن 40 سالگی به ثبات و شخصیت و رفتار ثابت میرسه بهتر میتونه ارزش شخص رو اشکار کنه حالا نگاهی میکنیم به پاسخهایی که در ذهن افراد میتونه نقش ببنده . 1 - خوب درس میخوندم تا درآمد خوبی داشته باشم و راحت باشم 2- زیاد کتاب میخوندم 3- زودتر ازدواج میکردم 4- دیرتر ازدواج میکردم 5 - به دنبال الواطی و عیاشی و اعتیاد نمیرفتم 6 - مراقب اعمالم میبودم و غیبت نمیکردم و کم حرف میزدم و دنبال گناه نمیرفتم و نمازها یم را سر وقت و با حضور قلب میخوندم و در شناخت خداوند بیشتر کوشش میکردم . 7-به دنبال معرفت و خودسازی میرفتم 8- عمرم بر باد رفته . الکی رفتم دنبال دین و مسجد و هیچی عایدم نشد 9 و ....... نوع پاسخ ما نیت ما را نشان خواهد داد و پاداش و جزای من هم بر این اساس و عملم که بر گرفته از تفکر و اندیشه ام است خواهد بود

این روزها خیلی ها از گرانی و نبود امکانات و سختی روزگار شکایت دارند . خیلی از جوانان ناامید هستند و ... اشکال کار گذشته از اقتصاد و مسئولین به خود ما هم برمیگردد . ما چقدر بخداوند اعتقاد داریم چقدر توکل و امید داریم . بیشتر مشکل از خود ماست . گناه میکنیم . ظلم میکنیم . به واجبات اهمیت نمیدهیم خب گرفتار خواهیم شد . اگر گناه نکنیم دنیا همم خراب بشه حال ما خوب خواهد بود . خداوند همان خدای یوسف نبی هست . واسلام

عمر انسان چه مدت باشه بهتر است . 20 سال .30سال 50سال 70 سال 200سال 500سال 700سال با چه کیفیتی باشه فقیر باشه . غنی باشه . قوی باشه یا ضعیف چه طور باشه خوبه . خوب بخوره و بخوابه و زندگی کنه که چه . واقعا وقتی تموم خواهد شد چه اهمیت داره چند سال باشه .با طرح این سئوال میخواهم عنوان کنم ما برای یک واقعیت مهم به این دنیا آمده ایم . حال علاوه بر واجبات دینی و کناره گیری از گناه که موضوع مهمی است . به یک عامل دیگر میخواهم اشاره کنم . 10-+20--30--500-800 مهم نیست ما برای یافتن و رسیدن به گوهر به این دنیا آمده ایم . شاید کسی با 20 سال عمر ان را پیدا کند و دیگری با عمر 200 ساله هم نتونه اون را پیدا کنه . لذا این دنیا به تعبیر دیگر اقیانوسی است که ما در آن شناگر هستیم و سبدمان را باید پر از گوهر کنیم

سفارش به کسانی که در دنیا فقط به تن مادی خود رسیدگی میکنند . از خور و خواب گرفته تا رسیدن به زیبایی ظاهری که امروزه نیز وقت و مال بسیاری از زنان از خدا بیخبر را گرفته و الکی وقت با ارزش خود را در مطب دکترهای مختلف زیبایی سپری میکنند . تا چه حد انسان باید و مجاز است که به تن خود برسد . مثالی میزنم . ببینید فرض کنید همراه قافله ای روان طواف کعبه شده ایم هر کس با وسایل و اسبهای خود راهی شده در بین راه تو کاروانسروا باید به اسبها رسیدگی کرد آنها را طومار کرد آب و غذا و به استراحت آنها رسید . حال اگر کسی در این میان فقط و فقط حواس خود را شش دانگ جمع کند به رسیدن اسب و بیش از حد به اسب رسیدگی کند و فکر و خیالش کلا بماند به تیمار اسب یوهو چشم باز میکند میبیند کاروان رفته و این بدبخت جا مانده است . حالا مثل ما انسانها هم همین است بدن ما مرکب روح ماست . باید به اندازه ای به این بدن برسیم که از روح و از اصل مطلب جا نمانیم یوهو مرگ فرا میرسه و نگاه میکنیم میبینیم فقط با دنیا مشغول بوده ایم

با تربیت اشتباه و غیر دینی یک بچه عالمی را میتوان از مسیر خارج کرد . این مطلب اینجا بماند در موردش بعدا بحث میکنیم

خیالتون رو راحت کنم .در تربیت کودک به شیوه زندگی ائمه نگاه کنید و احادیثی که در این زمینه عنوان شده و اگر شیوه های تربیتی امامان شیعه را مد نظر قرار داده و عملی کنید . بهتر است از اینکه هزاران کتاب روانشناسی و کلاسهای تربیتی را ببینید . البته این کلاسها و کتابها خوب است به شرطی که اسلامی باشد . انچه که امام معصوم توصیه در تربیت میکند قطعا تمامی جوانب را سنجیده و کم هزنه ترین روش و بهترین روش که مو لای درزش نمیره رو توصیه میکنه . اما وقتی یک کارشناس نظر میده خودتون دیدید با هزاران تردید و اینکه فلان جور بشه چی میشه . بهمان جور بشه چی میشه جواب خواهند داد . لذا سعی کنید گوشتون به دهان ائمه باشد .

صبح موقع سر کار اومدن وقتی والدین (خصوصا خانومها )را میدیم که هر کدوم دست یک یا دو بچه رو گرفتهاند و به مدرسه میاوردن . دلم به حال بچه ها خیلی سوخت . بچه هایی که زیر دست این مادران بیحجاب و بی دین و بی ایمان تربیت میشوند . واقعا افسوس خوردم به حال مادرانش نه چون کاملا معلومه شیطان قشنگ بر ایشان سوار شده یعنی از حال و روز و سر و وضعشان معلوم است از چه کسانی الگو میگیرند . مادرانی که الگوهایشان بازیگران . خواننده ها و انسانهای فاسد سریالهای خارجی است چه فرزندانی را تربیت خواهند کرد این بچه ها هم الگوهایشان مادرانشان هستند دیگه .

وقتی خلق قرار است از کارهایی که انجام دهند حرف میزنند . مثلا میگویند شب میرویم مهمانی . عصر میرویم باغ تا شب و صبح رو هم میمونیم واسه صبحونه . شب جمعه فردا تعطیل است میرویم دورهمی . شب کنسرت هست میرویم به کنسرت . شب فوتبال زنده میده تخمه میخریم دور هم نگاه میکنیم . شب فیلم سینمایی ترکیه هست میشینیم تا ساعت 2 نگاه میکنیم . شب جمعه عروسی است میرویم واسه عشق و حال . حالا تفکر اهل عرفان را ببینید . منتظر شب جمعه هستند واسه زیارت امام حسین ع منتظر شب جمعه هستند واسه دعای کمیل . منتظر شب جمعه هستند برای استغفار و نماز مستحبی و نماز شب . منتظر هستند در دل شب راز و نیاز کنند .واقعا انسان به مرحله ای برسد که منتظر باشد برای ایجاد شرایط خلوت واسه حرف زدن با خداوند مهربان . چنین انسانی با چنین تفکری که دائما میخواهد زنجیرها را پاره کند و به سوی الی الله پرواز کند و همه چیز چنین شخصی عبادت است . حتی خواب و خور و خشم و شهوتش هم عبادت است . چون میخورد قوت بگیرد برای اینکه حال عبادت داشته باشد و ... یعنی همه چیز رنگ خدایی پیدا خواهد کرد . در این صورت است که وقتی شاعر میگوید #خور و خواب و خشم و شهوت -------دغل است و جهل و ظلمت # معنی برعکس پیدا میکند . اللهم الرزقنا حال عابدان

خور و خواب و خشم و شهوت (عازفان) دغل (نیست) و جهل (نیست)و ظلمت (نیست) چون خور و خواب و خشم و شهوت عارفان برای خداست اگر ما نیز سعی کنیم . خشتهای زندگی را طوری بچینیم که تمامی حرکات و اعمال و افعالمان به خاطر خدا باشد و خدا وند را در هر لحظه و در هر کاری یاد کنیم . این اعمال در ما نیز دغل و جهل و ظلمت محسوب نخواهد شد . ان شائ الله

دیروز تو مسجد موقع نماز یه پسر 7-8 ساله ای تکبیر میگفت . وقتی گفت الله اکبر من 45 ساله خجالت کشیدم و شرم کردم . از اینکه الله اکبر گفتن یه بچه 8 ساله با الله اکبر گفتن من رو سیاه 45 ساله فرقی نداشت . الله اکبری که شخص بالای 40 سال میگه اگر رو ی خودش کار کنه باید کوه رو جابجا کنه . از عرفان و معرفت خیلی عقب مانده ایم از بس فکر و ذکرمان شده لغو و بیهودگی

جماعت چنان برای یک سب یلدا از الان کار میکنند . چنان برنامه ریزیهایی میکنند که گویی شب تمام نخواهد شد . این همه غذا و خورد و خوراک واسه یه شب !!!! اا ایکاش ( یک صدم ) آن دقت و وقتی که میگذاریم واسه شب یلدا یی که چند ساعتی بیش نیست را میگذاشتیم واسه شب اول قبرمان

با این همه امکانات و اطلاعات برای گناهانمان در روز قیامت توجیه نخواهیم داشت . اگر بگوییم میدانستم خواهند گفت میدانستی چرا عمل نکردی . اگر بگوئیم نمیدانستم خواهند گفت چرا دنبالش نرفتی و یاد نگرفتی . خواهند گفت برای چیز بیهوده مثلا یه#گل سر # ساعتها ادرس گرفتی . پرسیدی 3 ساعت وقت گذاشتی رفتی پیدا کردی . واسه یه رنگ ناخن و رنگ مو روزها وقت گذاشتی و تحقیق کردی . آدرس بهترین آرایشگاه رو پیدا کردی رفتی . چرا واسه یه مسئله دینی وقت نگذاشتی . چرا دنبال عالم دینی نرفتی

خداوند مهربان در قران کریم این همه قسم یاد کرده . یعنی انسان امروزی با این همه ادعای روشنفکری نباید بنشیند و فکر کند که این همه بشارت و انذار برای چیست . چطور میشود که انسان بیتفاوت باشد آیا نسبت به این بی تفاوتی پاسخی آماده کرده است . حتی قرآن در میان اهل مسجد . در میان قاریان . در میان اساتید قرآنی نیز غریب مانده .فعلا اونچه که مشاهده میشه . فقط مسابقات و حفظ و قرائت و ...قرآن وقت گذاشته میشه . البته اینا خوب هستند و لی باید زمینه عمل به قران را فراهم کنیم . همه چیز منتج میشود به نتیجه و نتیجه هم باید در عمل ظهور بکند

شب یلدا نزدیک است بروید و خوشی ها و شادیها و بزن و بکوب و عکس و فیلم زنان و دختران و خواهرانتان را ایستوری کنید و با کمال وقاهت در ملا عام قرار دهید . غذاهایتان و خورد و خوراکهایتان را پوشاک و لباس و امکانانتتان را ایستوری کنید و کمبود و عقده هایتان را خالی کنید ولی بدانید که پيامبر صلي الله عليه و آله: مَنْ اَكَلَ وَ ذو عَيْنَيْنِ يَنْظُرُ اِلَيْهِ وَ لَمْ يُواسِهِ ابْتُلى بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ ؛ هر كس غذا بخورد و ديگرى به او نگاه كند، و به او ندهد، به دردى بى درمانمبتلا مى شود.

پیشاپیش تف به غیرت مردانی که فیلم و عکس دختران و زنان خود را با آرایش در شب یلدا ایستوری خواهند کرد و یا کسانی که به این کار راضی خواهند شد . بابا یه کم سنگین باشید و خودتان رو کنترل کنید

سکوت --تفکر --ذکر -- شما را از بزرگترین عارفان جهان قرار خواهد داد . اگر احدی هم شما را نشناسد آفریدگارتان خواهد شناخت

گاهی حس میکنم این دنیا به مانند یک کارگاه رنگرزی در سایز بزرگ است و ما انسانها رو انداخته اند داخل آن تا ببینند اون رنگ خدایی . که رنگ اصلی ما هست ثابت خواهد ماند . یا با آلودگیهای مختلف رنگ عوض خواهیم کرد و رنگ های دیگر خواهیم گرفت .

با ذکر و عبادت و تسبیح زیاد خودتون رو خسته نکنید ( البته اذکار حتی زیادش . حتی بی توجه هم باشه خوب است ) اما . عملی که کم باشد . ولی بتونی حفظش کنی بهتر است .

سبحه بر کف . توبه بر لب ------دل پر از شوق گناه ----معصیت را خنده میاید زاستغفار ما .........یعنی این که حتی فکر گناه . حتی اندیشه اش را از قلبت بیرون کن . یعنی گناه را از ریشه و از اعماق جانت بیرون کن .

وقتی از حرام بودن موسیقی و از قباحت آموزش و یادگیری و یاد دادن آن صحبت میکنیم یه عده ناراحت میشن و بهشون برمیخوره . آقا بنده یه مطلب میگم . بروید و دم در اون آموزشگاه موسیقی هنگام خروج افراد بهشون نگاه کنید ببینید چه وضع و چه سر و رویی دارند . بعد بیائید نظر بدهید . از سر و وضعشون مشخصه دیگه . چی میگید آخه . هر چیز . هر شخص و هر مکان و زمان و ... که شما را از خداوند دور بکنه باید ازش دوری کنید . باید . واجب است دوری کنید

از بدی های شب یلدا رفتارهای بچه گانه و سبک کاری خانمها و زنان بیحیا بود که با طرح انار کاشت ناخن داشتند . چه وقیح و چه سبک مغز . اون شبها هم گذشت . اما یادمان باشد آنچه انجام دادیم در پیش رویمان ذخیره شد . ای علی هم فدای حرفت بشوم و هم خودت . آنچه در طاعت خدا بزحمت میافتی تمام میشود ولی اجر آن ماندگار است و آنچه در معصیت او میگذرد تمام میشود . ولی عقاب آن در پیش رو است

اینقدر که افراد امروزی رو تن مادی خود کار میکنند . تنی که عمر محدود دارد از کنترل وزن گرفته تا قد . و رعایت رژیم های غذایی مختلف . مثلا اینکه 20 سال با کیفیت زندگی بکنه . ولی چرا کسی روی روح که زندگی ابدی دارد اینقدر حساس نیست . چرا روی روح خود کار نمیکنند . این زنان و دختران را که بنده صبح اول وقت تو تاکسی و خیابان و سرکار و اتوبوس میبینم واسه این آرایشها حداقل 1 ساعت وقت لازم است .بدین معنی که طرف از اذان صبح نشسته جلوی جعبه ارایش و آینه خودش رو بزک میکنه تا جماعت گرگ صفت و عیاش و مردان و پسران هوس باز از این افریته خوششون بیاد که چی . یعنی بهترین زمانی که عارفان و عابدان حسرت اون 1 ساعت صبح رو میکشند تا عبادت کنند و رضایت الهی را جلب کنند خانم نشسته به همین راحتی به هدر میدهد . بلی همین صبحی که اینقدر ارزش داره . عارفان در مقابل پروردگار مینشینند و اهل گناه در برابر شیطان

هر چیز . هر کس و هر شیئ را از فرزند و اموال و ... را اگر همتراز با آفریدگار و در رده او در قلب و دلت جای بدی به بدترین شکل ان را از دست خواهی داد . بنابراین هیچ وجودی را در رتبه او قرار نده چه در ظاهر چه در باطن . چه در آشکار و چه در نهان و اعماق جان .

قسم به الله .در هستی کسی را نمیتوانی بیابی که بدون ائمه به کمال رسیده باشد . حتی اگر بزرگترین دانشمند و شخصیت علمی باشد . به عبارت بهتر بهترین نوع شناخت و عالی ترین مراتب آگاهی و شناخت خدا از باب ائمه اطهار میباشد . دادنشمندان و فضا نوردان ممکن است میلیاردها کیلومتر و میلیاردها سال نوری از کهکشان و فضا و ستاره و سیاره را بپیمایند و کشف کنند و در آن غوطه ور باشند و از مشرق هستی بزنند و از مغربش در بیایند . ولی بدون درس و کلاس امامان شیعه درک بهتری از آفریدگار نخواهند داشت همچنان که میبینیم خیلی ها در صدد #خدا ناباوری بر میایند # و پس از این همه علم قضییه خدا ناباوری را القا ئ میکنند (خخخخخ)

چطور و با چه فرمولی مشکلات بزرگ زندگی را کوچیک بشماریم و در نظر نیاوریم ؟؟ البته کمی سخت است و نیاز به پیش زمینه داریم ولی در حالت کلی اگر انسان معتقد باشد و در مسیر دین باشد این دستورالعمل هر مشکل بزرگی را در نظر شما کوچیک جلوه خواهد داد . غالبا به یاد مرگ باشید . قبر را زیاد یاد کنید . و غم بزرگتان . غم قیامت و آخرت باشد . البته به این مطلب باید باور روحی و درونی و قلبی داشته باشید . در این صورت احساس سبکی خواهید کرد .

والا هر زنی را که میبینی ناخن کاشت . لب شتری . دندونها برفی . گونه ها کشیده .موها پریشان و بیحجاب .لباس تنگ و چسبان . اما اخلاق صفر . دین هیچی . اعتقاد کشک . مثل بلانسبت سگ پارس کنان باطن لجن . اینا میخواهند بچه تربیت کنند . اینا میخواهند انسان و تمدن بسازند . جگر آدم از این همه پوچی آتیش میگیره

تا بچه هاتون و خانواده هاتون رو دیندار بار نیاورید وضع همین است که هست . همه از هم نگران . والدین از بچه ها نگران . بچه ها از والدین . زن به مرد مشکوک و مرد به زن . باید از درون اصلاح و تربیت رو آغاز کرد . با پلیس بازی چیزی درست نمیشه . کنترل و دوربین مدار بسته رو باید به درون جان و دل اشخاص گذاشت و دوربین و کنترل جان هم باور و آموزه های دینی است

چرا کسی چیزی به این خانومها و زنان و دختران بیحجاب چیزی نمیگه . چرا اینقدر تحریک آمیز میپوشند و در ملا عام رفت و آمد میکنند بابا کمی حیا کنید بخدا این نوع پوشش مخصوص اتاق خوابهاست که کشیدید تو خیابونها تو رو خدا پخش کنید و به گوش مسئولین برسونید . فساد جامعه رو پر کرد . ای خوابزدگان

ارزش هر کس به اندازه چیزی است که به آن علاقه مند است و دوست دارد با آن باشد . پس سعی کنید عاشق و راغب چیزهای ماندگار و دائمی و ارزشمند باشید . در روایتی امده حتی اگر یک سنگی را دوست داشته باشید با آن محشور خواهید شد . حالا ببینید دوست داشتن ائمه ارزش دارد . یا دوست داشتن خواننده های بیحیا . بازیگران بی دین . و ساختمان و خونه و ماشین و بازار و خیابون و...

ایخدا این بنده حقیر چه دارد که به آن ببالد . به کدام عبادت و مناجات خود دلگرم باشد و دل ببندد . االهی اگر بهترین و خالصترین عبادات را نیز بتوانم انجام دهم با نعمتهایی که تو عطا فرمودی انجام عمل میکنم . اگر قران میخوانم . اگر دعای کمیل میخوانم و اگر دعای ندبه و صحیفه سجادیه قرائت میکنم . چشم دیدن ان را تو دادی . چشمی که اگر به قرنیه ان اتفاقی بیافتد و طبیبان برای درمانش جوابم کنند و دیگر نتوانم ببینم چه خواهم کرد . رکوع و سجودی که انجام میدهم پا و دستش را تو عطا نمودی . نیرو و قوه را تو به اعضای بدنم عنایت میکنی . حتی اراده انجام عمل نیز از تو است پس من چه دارم که به آن ببالم . اصلا من و مائی در میان نیست . همه تو هستی و تو و تو الهی پس تا زمانی که این نعمتها در اختیارم قرار دارد . و در حیطه اختیار من است . کمک کن تا در اطاعت و بندگی تو صرف شود . بار خدایا روزها و شب ها و ساعات و دقایقم را طوری کمک کن قرار بگیرند و سپری شوند که بعد 20-30 سال و یا در اواخر عمرم که فقط تو میدانی چه زمانی است به آن دقایق و ساعات گذشته ام حسرت نخورم . بار خدایا ساعات و روزها و هفته ها و سالهایی که گذشته و در غفلت باعث شده که در طاعت تو نباشم بر این بنده ببخش . الهی اگر زمان برگردد و فرصتی دوباره بیابم قطعا روش زندگی ام جور دیگری خواهد بود و سعی بر آن خواهم داشت که لحظه ای را در معصیت تو نباشم . و همواره تقوی را رعایت کنم . و از نماز اول وقت و با جماعت غافل نشوم . مداومت بر ادای نوافل و خصوصا نماز شب داشته باشم . مسیر پیش روی زندگی ام و عمری که ازم مانده و روشهایی که با کمکت اجرا خواهم کرد موید صدق گفتارم خواهم بود ان شائااله

الهی چگونه تو را نبینم . به کجا بنگرم که تو نباشی . به کدام انسان به کدام عضو از بدنم به کدام درخت و کوه و دشت و به کدام ذره به کدام بزرگ و به کدام کوچیک بنگرم تا رو نبینم . به کدام خاک و آب و ... خدایا تو خودت را تنها در یک چشم یک انسان نشان میدهی . خدایا چه کنم . خدایا چگونه مست و دیوانه و مجنون نشوم از این همه معجزه . خدایا با چه رویی از پیامبرانت معجزه خواسته اند انگاه که خودشان بزرگترین معجزه بوده اند . خدایا بنده حقیر در این لحظه از طرف تمامی کسانی که از فرستادگانت معجزه خواسته اند و آنها را انکار کرده اند عذر میخواهم . خدا یا ببخش این همه نادانی را . الهی بنده در باره خود سخن میگویم و اقرار میکنم به قدرت و آفریدگار همه چیز . وقتی به ساختمان فقط یک چشم انسان . نظر میاندازم عظمت تو را میبینم . برای پی بردن به عظمت تو نیاز نیست که در آسمانها پرواز کنم . نیاز به فضاپیما و تلسکوپ و کشف شگفتیهای جدید در بیکرانه آسمانها ندارم . نیاز به کشف ستارگان و منظومه ها و سیاه چالهای غول پیکر ندارم . تو را حتی میتوان از قعر چاه و تاریکترین زندانها نیز یافت . یک چشم کوچیک در این عالم که نمیدانم چقدر فضا اشکال کرده هر قسمت آن نیاز دارد سالها در دانشگاهها برای گرفتن تخصص درس بخوانی . متخصص شبکیه . متخصص قرنیه . تخصص ... این چشم با این پیچیدگی و با این نظم و دقت ابتدا از یک ذره مردار متعفن و از یک آب جهنده به وجود آمده . این همه چشم در جهان آفریدی . بدون اینکه زحمتی را متحمل شوی . همین الان در بطن مادران حامله جهان چه چشمهایی در حال شکل گرفتن است . چه کسی جز تو خبر دارد . همین الان که بنده این مطالب را مینویسم و یه عده ای بعدها خواهند خواند چه شکل صورتهای بچه ها و مغزهایشان و دست و پاهایشان در حال شکل گرفتن است . سبحان الله . تنها تو هستی که باخبری . سبحان الله .

سلام. ممنونم که نظرتان را فرستادید. دیدتان زیباست. قلم‌تان هم زیباست. در انتظار کامنتهی بیشتری از سوی شما هستیم.

چه مناجات نامه زیبایی . بله وقتی که گاهی فکر میکنم به جایگاه انسانها در این سه مرحله زندگی . که قابل شهود است برایمان دیوانه میشوم . انسانهایی که در بطن مادران در حال شکل گرفتن هستند (به چشم و گوش و مغز و قلب و اعضایشان فکر کنید ) انسانهایی که در روی زمین هستند و در حال زندگی هستند و انسانهای که عمرشان پایان یافته و در قبرها هستند . یعنی گوش و چشم و مغز و قلبهایی که در حال شکل گرفتن هستند . از یک طرف و گوش و چشم و اعضایی که در حال پوسیدن هستند (در قبرها) از طرف دیگر . و آمار اینها . چه کسی بغیر از حق تعالی از آمار این انسانها دقیقا مطلع است . چه کسی از اعمال این همه آفریدگار آگاه است . چه کسی حتی از فکر و ذکرشان و نیتشان آگاهی دارد . سبحان الله . اشهد ان لااله الله . اشهد ان محمدا رسول الله . اشهد ان امیرالمومنین علی ولی الله

ان اکرمکم عندالله اتقکم . معنی گسترده ای دارد . این طور نیست که اگر در مسجد و حرمهای متبرکه باشی تقوایت بیشتر است . هر گز چنین نیست مثالی میزنم . ممکن است دائما در مساجد و عتبات عالیات باشی ولی دل و فکرت با بیگانگان و دشمنان خدا و دوستدار عمل آنها باشی و به اقتضای زمان و مکان و خانواده در شرایط کنونی قرار گرفته ای و ممکن است شخصی در میان کفار و خانواده فاسد و در شب نشینیهای گناه آلود بوده باشد ولی . دوست نداشته باشد و دل و فکرش همیشه در یاد دوستان خدا و ائمه باشد . تقوای کدام شخص بیشتر است ؟؟ یا کسی در حال ساخت گنبد مسجدی است و بر بام آن ماهها کار میکند و رکعتی نماز بجا نمیاورد. و بنایی در حال ساخت مستراح یک کافی شاپ است ولی به محض شنیدن صدای اذان به سوی نماز روانه میشود . تقوای کدام شخص بیشتر است ؟؟ پس صرف حضور فیزیکی ما در یک مکان معیار و میزان تقوای شخص نمیتواند باشد .

چرا دین مبین اسلام و پیامبر گرامی این همه به علم و دانش توصیه و سفارش فرموده اند . علم اگاهی میاورد و اگاهی شناخت . شناخت در مورد همه چیز قوانین . کرات آسمانی . علم بدن انسان . علم طبیعت . علوم ریاضی که تمامی قوانین و نیروها و انرژی ها قابل شناخت میباشند . نهایت میخواهم عرض کنم که عبادتی که همراه با شناخت باشد لذت خواهد داد . و شما را با شوق و ذوق به طرف خود خواهد کشید و شما بی اختیار خواهید دید که باید سجده کنید در برابر این عظمت . دیگر عبادت را بالاتر از تکلیف بهش نگاه خواهید کرد . مجذوب خواهید شد . شیفته و واله خواهید شد . ولی عبادتی که از روی اجبار باشد ملول آور و خسته کننده خواهد بود .

عرفان یعنی سوختن و تمام نشدن . و عارف میسوزد و تمام نمیشود . از طرفی به مقاماتی میرسد که جز خدا هیچ چیز را نمیبند و چون به حقیقت رسیده کسانی که از کنار به او مینگرند او را در آه و سوز و سوختن میبینند در صورتی که در اوج لذت است . از طرفی دیگر چون حقیقت را یافته و قطعا میداند که راهی غیر از اون راه بیراهه است و جماعت را جاهل میبیند باز هم میسوزد . این بار به حال مردم میسوزد .

هر چقدر که از سن انسان میگذرد ابعاد تازه ای از زیبائی های دین اسلام برایش کشف میشود .مثلا یکی اینکه اگر هم و غم اصلی انسان دینش و احکام دینش باشد . مهمترین دغدغه اش ادای نماز اول وقت باشد . دیگر تمام شد این انسان میتواند در زندگی بر تمامی مشکلاتش فائق آید . ولی اگر هم و غم اصلی اش ناخنش . رنگ و طرح ناخنش . پوتاکسش . رنگ لب و لوچش باشه (خخخخ)این انسان بدبخت با ترک برداشتن ناخنش آسمان بر سرش آوار خواهد شد . چنین شخصی چطور میتواند بر مشکلات پیروز شود . پس کسی که با برنامه اسلام پیش برود خوشبخت دنیا و آخرت است

بعد از مقام امامت که عین کعبه است و مردم باید به دور آن بگردند و مردم باید بدنبال امام بروند و از او مطالب یاد بگیرند . مقام دوم عارفان هستند . انها کمتر حرف میزنند تا کسی سئوال نکند پاسخ نمیدهند . بنابراین واجب است بدنبال انها رفتن . آنها هرگز به سراغ ما نخواهند آمد

اهل دل هایی فراوانی در اینجا جمع شده اند حقیر هم برای استفاده جمع مطلبی را عرض میکنم . البته از مطالب عنوان شده مشخص است که اکثرا اهل عرفان و نماز شب هستند ان شائ الله . ولی مطلبی برای عموم و اینکه چطور ارزش نماز شب را بدانین و چطور بیدار شویم . و مثل نماز واجب مهم بداریم آن را . همانطور که مطلع هستید برای نماز شب ثوابی ذکر نشده و ارزش آن نزد خداست و مخفی است . و نمیشود با مادیات مقایسه کرد . ولی چه کنیم که ما انسانها ی بدبخت چون ماده را خوب میبینیم و ملموس است برایمان با مثال مادی میخواهم مثال بزنم . فرض کنید به ما بگویند آقا جان هر شب باید ساعت 10 بخوابی . و صبح ساعت 4.30 بیدار بشی و مثلا 100 کیلومتر مسیری را بپیمایی و در جایی که بهت میگوئیم 1 کیلو طلا هست برمیداری و برمیگردی خونه ات . و هر روز باید این امر را تکرار کنی . شما را بخدا کسی پیدا میشه که بگه نه . حتی اگه 100 کیلومتر سهل است بگویند 300 کیلومتر هم باید راه بری . میرویم یا نه ؟؟ کسی پیدا میشه بگه که خوابم میاد اون موقع صبح . کسی پیدا میشه بگه که آقا من ساعت 10 شب زود است نمیخوام بخوابم . 10 زود است . قراره فوتبال ببینم . قراره فیلم ببینم . شب نشینی میکنم و اینا... پس هیچ عاقلی پیدا نمیشه این حرفها رو بزنه و میگه حتی ساعت 8 هم میخوابم . چرا ؟؟ چون هدف بزرگ است . چون سود فراوان است یعنی ارزش داره شب زود بخوابم و صبح زود بیداربشوم و 100 کیلومتر رانندگی کنم برم طلا رو بگیرم و بیام . پس چطور شده که . به نماز شبی که پاداشش رو کسی جز خداوند مهربان نمیدونه اینقدر بی اهمیت و سست هستیم . بر ما چه شده . خداوندا قلبی باور پذیر برایمان عطا بفرما

بله اکثر مثالهای ما چون ماده رو خوب درک میکنیم بهتر است با لوازم و وسایلی که در زندگی با آنها درگیر هستیم باشه . و بهتر هم است چه ایرادی دارد . یک مثال هم بنده عنوان میکنم . در مورد مواظبت از ایمان و دینمون ببینیم به اندازه یک وسیله که عمر محدودی داره بهش ارزش قائل هستیم یا نه . فرض کنید یک خودروی 10 میلیاردی مثل #بنتلی یا بوگاتی # داشته باشید . تو رو خدا از پارکینگ خونتون بیرون میارید حتی تو پارکینگ یه چادر هم میاندازیم روش که خش برنداره . تو خیابون خیلی با احتیاط رانندگی میکنیم . یه دستمال میگیریم دستمون دائما در حال تمیز کردن و برق انداختن هستیم . فکرمون دائم پیش ماشینمون هست . و ... حالا واسه دینمون و ایمانمون . ناموسمان . زنمان و دخترمان هم اینجوری هستیم . رو سر دختر و زنمان هم چادر میاندازیم یا به اندازه ماشینمون ارزش ندارن اینها

عجب دوران بیحیایی شده . هر روز با یه مدل و مد از طرف این زنان و دختران بیحیا و بی دین برخورد میکنیم . یه اهل دلی میگفت . با خانومم که چادری بود و از اون چادریهای یک چشمی بود #یعنی طوری حجاب داشت که فقط یک چشمش دیده میشد #سوار تاکسی شدیم . راننده شروع کرد به دری وری گفتن که آقا زمونه عوض شده بزار روشو باز کنه . حجاب دیگه معنی نداره . میگه یه چند دقیقه ای سکوت کردم . بعد گفتم آقای راننده اون ماشینهایی که کنار خیابون پارک کردند . چرا چادر انداختن روشون و حرکت نمیکنند چرا مسافر برنمیدارن . ولی شما مسافر برمیداری . میگه راننده گفت حاج آقا اونا شخصی هستند ولی ما تاکسی هستیم . اونا هر کسی رو سوار نمیکنند . میگه گفتم آقای راننده خانم ما هم شخصی است . عمومی نیست . برو واسه خودت مرثیه خوان دیگه ای بگیر ...خخخخخ

یه نفر هم میگه تو تاکسی نشسته بودم یه زن و شوهر سوار شدن . خانومه آرایش داشت . میگه . خم شدم و به خانومه گفتم این ماتیکی که زدی رنگش رو دوست ندارم یه رنگ دیگه بزن . !!! میگه شوهره غیرتی شد که ای ناکس چی میگی به زن من . ## میگه . گفتم آقای محترم چرا ناراحت میشی این مگه واسه ما تو بیرون بزک نکرده من از این رنگ خوشم نمیاد . واسه ما آرایش کرده که خوشم بیاد و بگیم قشنگه دیگه . ما اینطوری دوست نداریم . اگه واسه تو بزک میکرد . داخل خونه جای این کارهاست نه کوچه و خیابون

بخداوندی . خداوند قسم . وقتی به احوالات زنان و دختران . حرکات و رفتار و گفتارشان نظر میکنم و افکار مردانشان را میبینم همان جهالت قوم عاد و ثمود و ... را میبینم لکن به شکل دیگر

چقدر میخواهیم . زمان و وقت و نیروهایی که در اختیار داریم را در بازارها با خریدها و در فست فودها و کافه ها با خوردن ها صرف کنیم . چقدر میخواهیم فقط به ظاهرمان برسیم . چقدر تن پروری . چقدر خود برتر بینی . چقدر جهالت . تا کی چشم ها رو به روی واقعیتی بنام --مرگ-- بستن . آه آه آه . وقتی با قرآن این مطالب را مقایسه میکنی و میخواهی برایشان پاسخ پیدا کنی . جز این آیه به ذهنم چیز دیگری نمیرسه . و آنها را به حال خودشان رها کن تا مقداری با دنیای خود بازی کنند زود باشد که بفهمند .

یاد سخنانی از اون واعظ بزرگ کافی افتادم که میفرمود به بچه هاتون همه چی یاد دادین به غیر دین . به غیر ایمان . به غیر اعتقاد . همه چی یادشون دادین . کلاس موسیقی . کلاس رقص . کلاس آرایش ......

و اما افسردگی و مرضهای روحی و روانی . تصور کنید کسی را که در یک خانه با امکانات کم و حداقلی ولی با عبادتهای با لذت طولانی هم انسی با خدا و ائمه اطهار . و کسی را با امکانات توپ دنیوی . اصلا اینطور بگم با چندین دنیا مثل دنیای شما با کل امکاناتش . ولی بدون خدا و ائمه . کدام را انتخاب میکنید . افسردگی و دل تنگی با کدام شخص است ؟؟

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.