فطرت و نهاد آدمی، منشأ گرایش به دین
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله مسائل مهمی که در طول تاریخ مورد توجه و تجزیه و تحلیل دانشمندان و روانشناسان قرار گرفته است، سرچشمه پیدایش دین و انگیزههای پذیرش دین و دینداری میباشد. اینکه انسانها در تحت تأثیر چه عواملی به یک موجود ماوراء طبیعت اعتقاد پیدا کرده و به طور کلی ایمان به خدا و گرایش به دین چطور و چگونه پدید آمده است؟
در عرصه دینشناسی، هر یک از اندیشمندان و روانشناسان نظریههای مختلفی در علّت پیدایش دین و انگیزهی دینداران بیان کردهاند. عدّهای دین را زائیده ترس(ترس از مرگ، عوامل طبیعی و....) میدانند، عدّهای دیگر معتقدند اموری مثل فقر، جهل، سحر و جادو، شهوت و... در منشأ دین دخالت داشته و موثر بوده است. «ویل دورانت» ترس را مهمترین عامل پیدایش دین و گرایش به آن معرفی میکند.[1] «راسل» نیز عامل گرایش به خدا را ترس دانسته و میگوید: «... اکنون هراس همچون روزگاران گذشته، انسانها را متمایل ساخته تا در وجود خدا به جستوجوى پناهگاهى برخیزند».[2]
طرفداران این نظریه دچار یک اشتباه و اختلال فکری شدهاند و آن این که توجه به خدا و دین در هنگام ترس، به جهت آرامش روحی و روانی است، نه اینکه اعتقاد به خدا نتیجه ترس باشد؛ به بیان دیگر، رسیدن به آرامش و اطمینان قلبی معلول اعتقاد به خدا و موخر از آن است نه اینکه انسان به خاطر ترس، ایمان به خدا و گرایش به دین پیدا میکند. چنانچه اگر ترس علّت اصلی پیدایش دین و اعتقاد به خدا باشد، در اینصورت باید کسانیکه بیشتر میترسند، دارای ایمان بیشتری باشند و کسانیکه کمتر ترس دارند، کمتر دین داشته باشند؛ و حال آنکه در اجتماع میبینیم افرادی که ترس فراوانی در وجودشان نهفته است و حتّی با شنیدن اسم مرگ خود را گُم میکنند، اما هیچ نشانهای از ایمان به خدا و دین در فکر و عملشان پیدا نمیشود.
به همین نحو، چنانچه اگر ریشه اعتقاد به موجود ماوراء طبیعت جهل باشد، در اینصورت باید هر كه جهلش بيشتر باشد، ايمانش نیز قویتر خواهد بود. همچنین میبایست کتابهای دینی و آسمانی تشویق به جهل میکردند، در حالی که میبینیم قرآن کریم و پیشوایان دین، انسانها را به سوی کسب علم و دانش فراخوانده و آن را اصلی از اصول تعالیم دینی شمردهاند. بنابراین هیچ یک از این علّتها و انگیزههایی که برای پیدایش دین و ایمان به خدا شمرده شد، از بنیان و اتقان محکمی برخوردار نیست و این مسأله یعنی گرایشهای دینی و ایمان و اعتقاد به یک موجود ماوراء طبیعت، به چگونگی آفرینش انسان و نهاد او برمیگردد و این ندای فطرت است که انسان را به سوی ایمان و گرایش به مبدأ و معاد و التزام به برنامهای متناسب با آن فرا میخواند.
پینوشت:
[1]. مکارم شیرازی، انگيزه پيدايش مذاهب، ص209.
[2]. برتراند راسل، چرا مسیحى نیستم؟، ترجمه الف. س. طاهرى، ص238.
* برای مطالعه بیشتر به کتاب انگیزه پیدایش مذاهب، نوشته آیت الله مکارم شیرازی، انتشارات هدف مراجعه شود.
http://www.jonbeshnet.ir/news/58709
افزودن نظر جدید