حجیت کشف و شهود بر تمام منابع معرفتی و حجیتی

  • 1395/12/17 - 20:10

سران تصوف معتقدند که کشف و شهود بر تمام منابع معرفتی و حجیتی از قبیل قرآن و روایات معصومین (ع) و عقل حجیت دارد، چنانچه عقل را در کسب معرفت ناکارآمد می‌دانند و در روایات نیز اگر حدیث صحیحی موافق کشف نباشد آن را کنار می‌گذارند و اگر حدیث ضعیفی موافق کشف باشد به آن استناد می‌کنند، حال آنکه قرآن و روایات خود میزان صدق و کذب بودن تمام منابع دیگر ازجمله کشف و شهود هستند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اهل تصوف بهترین و صحیح‌ترین راه رسیدن به حقیقت و کمال را رسیدن به مرحله کشف و شهود می‌دانند، زیرا کشف و شهود را اطلاع پیدا کردن از وراء حجاب دانسته‌اند، کما اینکه بزرگان صوفیه معتقدند که کمال معرفت جز با کمال کشف و رؤیت به‌دست نمی‌آید[1] و آنچه از آیات و روایات و عقل برای رسیدن به معرفت حقیقی در اسلام بر روی آنها تأکید می‌شود، توسط سران صوفیه مورد بی‌اعتنایی قرارگرفته و حتی برخی از این منابع معرفتی و حجیتی را سد راه معرفت نیز می‌دانند و معمولاً اقطاب صوفیه از علم به این منابع معرفتی و حجیتی بی‌بهره بوده‌اند و طالبان معرفت در تصوف در بیشتر موارد به اقطابی روی آورده‌اند، که فاقد هرگونه علوم اکتسابی و ظاهری بوده و فقط صفای قلب و شور و عشق و رسیدن به مرتبه کشف و شهود را کافی دانسته‌اند.[2]
ازاین‌رو سران تصوف کشف و شهود را به‌عنوان بالاترین مرحله معرفتی و مهم‌ترین منبع حجیتی خود معرفی کرده‌اند و آن را بر تمام منابع حجیتی که مورد تأیید اسلام ناب محمدی است برتری داده‌اند و معتقدند که کشف و شهود بر دیگر منابع نیز حجیت دارد و هر آنچه در راه معرفت کشف و شهودی مخالف عقل یا سنت باشد را باید نادیده گرفت و فقط کشف و شهود را حق دانست. کما اینکه قیصری درباره ناکارآمدی عقل در کسب علم و معرفت و همچنین حجیت کشف و شهود بر عقل می‌گوید: «فعلوم الاولیاء و الکمل غیر مکتسبه بالعقل و لا مستفاده من النقل، بل مأخوذ من الله، معدن الانوار و منبع الاسرار و اتیانهم بالمنقولات فیما بینوه انما هو استشهاد لما علموه، و اتیانهم المعانی بالدلایل العقلیه تنبیه للمحجوبین و تانیس لهم.[3] علوم اولیاء و کاملین (انسان‌های کامل) قابل دسترسی با عقل نیست و از نقل نیز استفاده نمی‌شود، بلکه از خداوند گرفته می‌شود که معدن انوار و منبع اسرار است و استفاده کردن اولیاء از منقولات در مواردی که به‌عنوان بینه استفاده می‌کنند، فقط به‌خاطر شاهد آوردن برای چیزهایی است که آن را می‌دانند.»
اهل تصوف حتی در تفسیر و تأویل قرآن نیز کشف و شهود خود را حجت می‌دانند و بالاتر از آن اینکه به خاطر کشف و شهود دست به تحریف لفظی قرآن نیز می‌زنند و آن را حجت می‌دانند، کما اینکه یکی از سران تصوف ادعا می‌کند در کشف و شهودی به او گفته‌اند قرآن بخوان و وقتی او آیه «وَکذَلِک أَخْذُ رَبِّک إِذَا أَخَذَ الْقُرَی وَهِی ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ [هود / 102] اينچنين بود مؤاخذه پروردگار تو وقتى که بخواهد قريه‌اى ستمکار را به مؤاخذه کشد، مؤاخذه او عذابى سخت دردآور است» را می‌خواند به او تأکید می‌کنند که قرآن را آن‌چنان که هست بخوان و کلمه (بک) را در اینجا بیاور و به این صورت بخوان: وَکذَلِک أَخْذُ رَبِّک إِذَا أَخَذَ الْقُرَی وَهِی ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ بک أَلِیمٌ شَدِیدٌ.[4]
در مسلک صوفیه در تشخیص حدیث ضعیف از صحیح نیز کشف و شهود را ملاک و مناط قرار می‌دهند و در نزدشان حدیثی که مطابق با کشف و شهود باشد معتبر است ولو راویانش ضعیف باشند و اگر مدلول حدیث موافق کشف نباشد کنار گذاشته می‌شود ولو راویانش ثقه و عادل باشند. کما اینکه ابن عربی می‌گوید: «اگرچه حدیثی نزد اهل حدیث صحیح نباشد نزد اهل کشف صحیح خواهد بود.»[5] چراکه ابن عربی در جایی دیگر به‌تفصیل به این امر اشاره دارد که چه بسا حدیث ضعیفی که عمل به آن به خاطر ثقه نبودن راوی ترک می‌شود، اما وقتی یک ولی ثقه‌ای روحش با پیامبر (صلی الله علیه و آله) ملاقات می‌کند و آن حدیث را از حضرت می‌شنود، در اینجا این شخص، همانند کسی است که این حدیث را از لب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیده باشد.[6] در حقیقت این‌چنین اعتقادی به کشف و شهود باعث می‌شود که راه برای هرگونه استدلال به احادیث ضعیف و بدون اعتبار باز شود و هر شخصی به‌واسطه کشف و شهود به روایت ضعیفی استناد کند، بلکه این‌چنین اعتقادی با این میزان اعتبار که نزد سران صوفیه دارد، زمینه را برای هرگونه جعل حدیث نیز فراهم می‌کند.
درواقع این‌ اعتقاد فقط برای کسانی است که از علوم اسلامی و معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به‌دور هستند و خود را نیازمند معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نمی‌بینند، حال‌آنکه قرآن کریم و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) خود از بزرگ‌ترین منابع معرفت‌شناسی هستند و میزانی هستند برای تعیین حجیت و عدم حجیت دیگر منابع، که کشف و شهود نیز ازجمله مواردی است که باید از خط کش قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) عبور کند تا میزان صدق و کذب آن مشخص شود. لذا کشف و شهود را فقط برای اهل‌بیت (علیهم‌السلام) می‌توانیم حجت بدانیم و در مورد دیگران باید با احتیاط عمل کرد و کشف و شهود آنان را باید با معیارهای قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) سنجید. درنتیجه باید گفت این قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است که بر کشف و شهود حجیت دارند و باعث تمییز بین کشف و شهود ربانی و شیطانی می‌شود.

پی‌نوشت:

[1]. نوربخش، سید محمد، رساله الهدی، مترجم رسول جعفریان، 1391، نسخه الکترونیکی
[2]. غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، تهران، زوار، 1389، ص 537
[3]. قیصری رومی، محمد داود، شرح فصوص قیصری، محقق آشتیانی، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1386، ص 318
[4]. ابن عربی محی الدین، الفتوحات المکیه فی معرفه الاسرار المالکیه و الملکیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418 ق، ج 2، ص 693
[5]. همان، ج 1، ص 455
[6]. قیصری رومی، محمد داود، شرح فصوص قیصری، محقق آشتیانی، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1386، ص 318

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام تحقیق باید مزین به انصاف نویسنده باشد وگرنه ارزش علمی ندارد و جز وزر و وبال برای نویسنده چیز دیگری ندارد. نویسنده این نوشته فقط یک طرف قضیه رو گفته است و این مسئله رو متذکر نشده است که همان ابن عربی و محقق قیصری که این حرفها را زده اند در جاهای متعدد و مختلف کتابهای شرح فصوص و فتوحات مکیه به این مسئله اشاره کرده اند که شهودات باید با قرآن سنجش شوند. به عبارت دیگر خود ابن عربی و قیصری در جاهای مختلف کتابهایشان تذکر داده اند که یک ملاک عام برای صحت یا خطای شهود، قرآن کریم است. لذا این نوشته همراه با انصاف نیست. در مورد میزان صحت یا خطای کشف و شهود، نوشته های زیادی وجود دارد که قوی تر از این نوشته است.

با سلام این مطلب برگرفته از سخنان قیصری و ابن عربی است که معتقدند که انسان کامل به‌وسیله عقل و نقل به علوم الهی نمی‌رسد. حال شما بفرمایید که در اینجا نقل به چه معناست و آیا شامل آیات و روایات نمی‌باشد. آیا تحریف آیه قرآن و پذیرش حدیث ضعیف و رد کردن حدیث صحیح برای شما دلیل نمی‌شود؟ ملاک اصلی در صحت کشف و شهود قرآن کریم و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) هستند ولی صوفیان این‌ها را معیار و ملاک خود نمی‌دانند. هر آنچه ما ذکر کردیم مستند به کتب همین اشخاص است.

اینجا جای بحث علمی نیست ولی در خود فتوحات ابن عربی و شرح فصوص قیصری موارد زیادی وجود دارد، تاکید میکنم موارد زیادی وجود دارد که اینها خودشان تصریح میکنند که کشف و شهود باید با میزان قرآن سنجیده شود. مشکل این نوشته این است که فقط به ذکر موارد این طرفی پرداخته و به انبوده موارد آن طرفی اصلا اشاره ای نکرده است . اگر نویسنده قصد کوبیدن عرفان را دارد حرف دیگری است ولی اگر قصد تبیین حقیقت را دارد این جوری که نوشته اصلا تحقیق خوبی انجام نداده است . به یک آدرس اشاره میکنم در مقدمه فصوص قیصری در فصل ششم قیصری میگوید : ما هو میزان عام و هو القرآن و الحدیث المنبیء کل منهما عن الکشف التام المحمدی. قصیری تصریح میکند که یک میزان و ترازوی تشخیص کشف صحیح از کشف نا صحیح، میزان عام است که قران و حدیث است. توصیه میکنم که نویسنده این متن تقوا را رعایت کند، چون هر مطلبی که می نویسیم باید بعدا جواب بدهیم. از این متن ها در کتابهای ابن عربی و اتباع ایشان زیاد است. من فقط یک مورد از اینها رو ذکر کردم

سلام برادر اگر معتقدید که قیصری و ابن عربی قرآن و روایت را میزان حجیت و عدم حجیت کشف و شهود میدانند باید بگم که خود قیصری چنانچه در متن هست میکه: استفاده کردن اولیاء از منقولات در مواردی که به‌عنوان بینه استفاده می‌کنند، فقط به‌خاطر شاهد آوردن برای چیزهایی است که آن را می‌دانند. این حرف نشون میده که قیصری اعتراف تلخی داشته و اگر چه در جاهای دیگر قرآن و روایت را به عنوان میزان عام معرفی کرده ولی طبق سخن خودش نشون میده که میزان بودن قرآن و روایت فقط در موارد خاص و فقط به عنوان بینه است. دیگر اینکه چطور روایات میتونه برای امثال ابن عربی میزان صحیح یا ناصحیح بودن کشف و شهود باشه در حالی که با یک کشف و شهود، روایت صحیح را ترک میکنه و اون رو درست نمیدونه. یا در جایی دیگر روایت ضعیف را بخاطر یک کشف و شهود صحیح اعلام میکند و می پذیرد. چطور روایات میتونه میزان صحیح یا ناصحیح بودن کشف و شهود باشه در حالیکه می بینیم این کشف و شهود است که میزانی برای صحیح و ضعیف بودن روایات قرار گرفته.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.