نگاهی به روابط زرتشت و شاگردان ارمیای نبی

  • 1392/05/05 - 02:11
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بسیاری از تاریخنگاران معتقدند که زرتشت اصالتاً از بنی اسرائیل بوده و به دلایلی مبهم و اسرار آمیز با شاگردان خاص و نزدیکان ارمیای نبی درگیر شده ، مجبور می گردد که به سمت بلخ فرار کند. این مقاله بر اساس متن اوستا ، به علل این درگیری ها پرداخته شده است.

درباره ی خاستگاه زرتشت دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. در واقع مکان ولادت و رشد زرتشت همانند زمان زندگی او به درستی روشن نیست. پژوهشگران هر یک، دیدگاهی دارند و البته همه ی این دیدگاه ها از حدّ گمان فراتر نرفته اند. در میان نظرات گوناگون امّا باور برخی جالب توجه است، بسیاری از تاریخ نگاران قدیم بر این اعتقادند که زرتشت اصالتاً مردی از مردم بنی اسرائیل و شاگردی از شاگردان ارمیای نبی بود که در اثر اتفاقاتی مبهم، مورد خشم ارمیای نبی قرار گرفت و پس از این رخدادها به سمت آتورپاتگان و سپس به سوی بلخ ، در شمال افغانستان امروزی مهاجرت کرد. برای مثال محمد بن جریر طبری متوفای 310 هجری، بزرگترین تاریخ نگار ایرانی این دیدگاه را در تاریخ خود چنین بیان نموده است : « ظهور زرادشت‏ كه مجوسيان وى را پيمبر خويش پندارند، به روزگار بشتاسب بود و به پندار جمعى از علماى اهل كتاب زرادشت‏ از مردم فلسطين بود و خادم يكى از شاگردان ارميا بود و مقرب او بود و با وى خيانت كرد و دروغ گفت كه نفرينش كرد و لک و پيس گرفت و به ديار آذربايجان رفت و دين مجوس را بنياد كرد و از آنجا پيش بشتاسب رفت كه به بلخ مقر داشت و چون پيش وى شد و دين خويش را وانمود، بشتاسب دل در آن بست و مردم را به قبول آن وادار كرد و بر سر اين كار از رعيت خود بسيار كس بكشت، تا دين زرادشت‏ را پذيرفتند. » [1] ابو سليمان بناكتى‏، تاریخ نگار ایرانی قرن هفتم هجری نیز بر این باور بوده که زرتشت از بنی اسرائیل و شاگردی از شاگردان ارمیای نبی بوده است. [2] همین سخن را ابن اثیر جزری از تاریخ نگاران قرن هفتم هجری ، مؤلف الکامل فی التاریخ نیز بیان کرده است [3] که ترجمه ی فارسی این کتاب به اسم « تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران » یکی از معتبرترین منابع برای شناخت تاریخ ایران قبل از اسلام و پس از اسلام است. گذشته از تاریخنگاران فوق، شرف الدين فضل الله حسينى قزوينى‏، تاریخ نگار ایرانی، متوفای 740 هجری قمری، نیز در کتاب « المعجم في آثار ملوك العجم‏ » معتقد است که زرتشت، شاگردی از شاگردان ارمیای نبی بوده است که مورد خشم قرار گرفت و مجبور به گریختن به سمت بلخ گردید. [4] جالب اینجاست که شاهنامه و حتی متون تاریخی و عقیدتی رتشتی همچون بندهشن ، ارداویرافنامه نیز موافق با این نظریه هستند و زمان زندگی زرتشت را حدود سه قرن پیش از حمله اسکندر مقدونی به ایران ، و همزمان با عصر شاگردان ارمیای نبی می دانند .  

ارمیای نبی به عنوان یکی از پیامبران بنی اسرائیل در عصر خود با جریانی منحرف مواجه بود که در پی آسیب رساندن به ادیان الهی بودند. ایشان در راه مبارزه با این جریان هرآنچه در توان داشت به کار بست تا جایی که بارها مورد اذیت و آزار مخالفین قرار گرفتند. شاگردان وی نیز در راه مبارزه با انحرافات اخلاقی و عقیدتی هرآنچه توانستند به جای آوردند. شاگردان انبیاء بعضاً دچار اشتباهات و بلکه خیانت هایی می شدند اما در میان انبیاء می توان شاگردان ارمیای نبی را از پاکترین و متعهدترین افراد دانست چه اینکه با وجود شکنجه ها و آزار دیدن ها همچنان در محضر پیامبر خداوند زانوی ادب می زدند. اما اینکه طبری و دیگر مورّخین نامبرده گفتند که زرتشت به دلیل خیانت به ارمیای نبی و شاگردان خاصش مورد خشم قرار گرفت، نکته ای از تاریخ است که رهبران جامعه زرتشتی علاقه ای به واکاوی آن ندارند و بیش از هر چیز سعی در پاک کردن صورت مسئله دارند. ما در این نوشتار بر اساس تحلیلی از گاتها و دیگر بخش های اوستا موضوع اختلاف زرتشت و شاگردان ارمیای نبی را بررسی خواهیم کرد. در این میان نکته اول این است که موبدان تلاش می کنند تا مهاجرت زرتشت از نقطه ای نامعلوم [5] در غرب ایران یا نقطه ای از آن طرف مرزهای ایران به بلخ را نوعی سفر تبلیغی معرفی کنند در حالیکه متن گاتها از مسئله ای بحرانی خبر می دهد. ترجمه ی استاد پورداود، هات چهل و ششم گاتهای اوستا، بند یکم : « به کدام زمین روی آورم ، به کجا روی نموده ؛ بروم ؟ از آزادگان و پیشوایان دورم دارند، برزیگران مرا خشنود نمی کنند ........ و نه آن فرمانروایان دروغ پرست کشور. چگونه تو را ای مزدا اهورا خشنود توانم ساخت ؟ » [6] اما آنچه که موجب شده این قسمت از گاتها حساسیت نویسنده را برانگیزد، دو نکته است. اول اینکه بخشی از بند بیان شده در گذر زمان مفقود گردیده است، گرچه استاد پورداود تلاش کرده است تا بیان دارد که این بخش حذف شده، تأثیری در مفهوم این بند ندارد و صرفاً به وزن شعر آسیب رسانده است. [7] اما نکته ی اساسی در این است که استاد پورداود هیچ گاه نتوانستند قسمت پاک شده را پیدا کنند، پس نمی توانند درباره ی ارزش و میزان تأثیر آن در مفهوم عبارت قضاوتی کنند. و مسئله بعدی در این است که دکتر آبتین ساسانفر برای ترجمه ی واژه ی naemoi در متن اوستایی گاتها از کلمه ی « فرار کردن و روی آوردن » استفاده کرده و گفته است که کریستین بارتولومه نیز از واژه ی « فرار کردن » برای ترجمه ی این لفظ استفاده نمود. [8] نکته ی دیگر در این است که سراینده ی گاتها ( که زرتشتیان اصرار دارند که بگویند سراینده ی گاتها همان زرتشت است ) در گاتها شخصی به اسم « گئوش تشن » را ستوده است. همان گونه که سابقاً بیان شد ، گئو و گئوش در اوستا به معنی گاو است. و روشن شد که در منطق دین زرتشتی، بر اساس متن اوستا و ترجمه ی پهلوی و همچنین متون تفسیری همچون بندهشن که توسط بزرگترین پیشوایان دین زرتشتی نوشته شده است، نخستین جانداری که اهورامزدا آفرید، گاو بود. پس از کشته شدن گاو به دست نیروهای شرور، روح این گاو منشأ خلقت جانداران و جهان سودمند گردید. از همین روی « گئوش اوروان » در ترجمه های برخی مترجمین از جهت استعاره به « روان جهان سودمند » ترجمه گردیده است. لیکن معنای حقیقی گئوش اوروان همان « روان گاو » است. [9]

اما گئوش تشن کیست ؟ آیا همان اهورامزدا است ؟؟؟

در اوستا، گاتها، هات سی و یکم، بند نهم آمده است : « از آن تو بود سپندارمذ، نیز از آن تو بود سازنده ی جانداران، آن خرد مینوی؛ آنگاه که تو ای مزدا اهورا به او راه آزاد دادی از اینکه به کشاورز گراید یا به کسی که کشاورز نیست. » [10] که البته شادروان پورداود در این بند « گئوش تشن » را بر اساس استدلال فوق به « سازنده ی جانداران » ترجمه نمودند. نکته ی مهم در این گفتار این است که اولاً به گفته ی استاد پورداود در « یادداشت های گاتها » ، واژه تشن tashan به معنی سازنده ، درست کننده و تراشنده است. [11] پس گئوش تَشَن در واقع به معنی تراشنده و سازنده ی گاو است. نکته ی بعدی در این است که « گئوش تشن » همان اهورامزدا نیست. چرا که سراینده ی گاتها به اهورامزدا می گوید : « نیز از آن تو بود سازنده ی گئو ... » یعنی سازنده و تراشنده ی گاو از آن ِ اهورامزدا است نه خود اهورامزدا. و نکته ی دیگر در این است که ایشان تأیید می کنند که گئوش تشن یا همان تراشنده و سازنده ی گئوش نام یکی از امشاسپندان و یا یکی ایزدان – قدّیسان مأمور یا مأمورین تکوینی خداوند – است. در حالیکه ما می دانیم خالق جهان کسی جز اهورامزدا نیست. پس گئوش تشن به معنی آفریدگار جهان نیست. بلکه به معنی تراشنده ی گاو است، هم در لغت و هم در اصطلاح حقیقی. چه اینکه بر اوستاپژوهان روشن است که مفهوم «آفریدن» و «پدید آوردن» در زبان گاتها به صورت « ثوارِس  thwares » خوانده می شود نه به صورت « تش : tash » [12]. پروفسور پرودز اکتور شروو [13] در ترجمه این بخش از گاتها یعنی هات سی و یکم، بند نهم چنین گفته است : « آرمئیتی با تو بود. الهام ِ پندار ِ راهنمای بزرگ در آنجا به شکل(؟) آفرینندهٔ گاو متعلق به شما بود، ای مزدا اهوره. وقتی که شما حق انتخاب راه ‌ها را به او می‌دادید، آمدن نزد علوفه‌‌ دهنده یا به سوی او که برایش علوفه‌ دهنده نخواهد بود.» و دیگر گفتار گاتها به ترجمه ی شادروان پورداود، هات چهل و ششم، بند نهم : « کیست آن راد [ مردی ] که نخست بیاموزانید مرا از اینکه ما تو کارسازتر را بزرگ بداریم و داور درستکردار ؟ آنچه اردیبهشت تو [ و ] آنچه آفریننده ی جانداران به اردیبهشت گفت این را خواستار شنیدن اند آنان از بهمن تو. » [14] این بخش از گاتها نیز نشان می دهد و تأیید می کند که گئوش تشا همان اهورامزدا نیست. 

البته موبد رستم شهزادی در ترجمه هات چهل و ششم ، بند نهم، « گئوش تشن » را به آفریننده ی پاکی ترجمه کرد و او را لایق پرستش و سرور راستی دانسته است و برای جبران این تناقض، تلاش کرده است تا گئوش تشا را همان اهورامزدا بداند. درحالیکه گاتها می گوید اهورامزدا و تراشنده ی گاو، دو شخصیت و ذات مستقل از یکدیگرند. همچنین در خود ترجمه ی موبد رستم شهزادی در بند دوم از هات بیست و نهم گاتها [15] و همچنین برگردان دکتر دوستخواه [16] و ترجمه ی شادروان پروفسور شوشتری مهرین همگی نشانگر این مسئله هستند که اهورامزدا همان « گئوش تشا » نیست. چه اینکه اگر « گئوش تشا » همان اهورامزدا باشد، اولاً با بندهای دیگر گاتها در تناقض خواهد بود و ثانیاً اگر چنین بپنداریم که تراشنده گاو همان اهورامزدا است، نتیجه چنین خواهد شد اهورامزدا نسبت به جهان هستی ناآگاه بوده و برای دانستن اسرار و حتی رخدادهای جاری در دنیا از مخلوقات خود پرسش می کند تا بداند ! برای مثال، ترجمه ی پروفسور شوشتری : «ایدون سازنده گاو [ گیتی ] از اشا پرسید که را تو بر گاو رتو [ یعنی پیشوا ] بر می گزینی او که او را خداوند دادور و نگهدار و با دهش و پوینده که او را خداوند روشن باشد و بتواند بدکیشان و خشم کنندگان را از او بازدارد.» [17] در این گفتار گاتها روشن است که تراشنده گاو از امشاسپند اشا می پرسد تا پاسخ سؤالش را بیابد و این از جهت جهل، در شأن خداوند نیست. گذشته از آنچه از متن گاتها در این مقاله ارائه گردید، بر هر پژوهشگری روشن است که زرتشت زرتشت دست به سوی آسمان دراز می کند ، نماز می گزارد ، رامش و بهروزی می خواهد تا بتواند همه کارهایی را که از راستی و خرد پاك سرچشمه می گیرد انجام دهد تا اهورامزدا روان گاو را خشنود کند ! بنا بر این گفتار از گاتها ، هدف زرتشت از گرایش به اشا ، رسیدن به خشنودی روان گاو است . هدف او از خردمندی و پاکی جلب رضایت ِ گئوش اوروان است. [18] همچنین در سایر قسمت های اوستا نیز آمده است که زرتشت بارها و بارها بر قداست گاوها و گوساله ها تأکید می ورزید. مثلاً در اوستا، ویسپرد، کرده ی یازدهم، بند سوم ، در ادامه ی ستایش ها آمده است :« این هوم اشون، این گاو خوب کُنش ، این اشون مرد و منش های کارآمد اشونان و منشهای کارآمد سوشیانتها ... » [19] و همچنین در کرده ی بیست و یکم ویسپرد ، بند دوم آمده است : « گاو ، گیومرت ( نخستین انسان ) و منثره ورجاوند بی آلایش کارآمد را ستایش و نیایش می پذیرم... » [20] و در یسنای اوستا، هات یکم ، بند یازدهم ، « ماه » از این بابت که نژاد گاو را در خود نگه داشته است، ستایش می شود و همینطور در هات سوم یسنا، بند سیزدهم  و ... [21] و در اوستا ، یشتها ، ابتدای فصل هفتم ( ماه یشت ) نیز ماه از همین بابت ستوده می شود. [22] و در اوستا، یسنا، هات سیزدهم ، بند هفتم آمده است : « فره وشی گاو خوب کُنش و گیومرت اشون را می ستایم. » [23] همانگونه که در این گفتار آمده است ، گاو دارای فره وشی ، پاکی و قداست شمرده شده است .در اوستا ، یشتها ، فصل هشتم ( تیر یشت ) ، کرده ششم ؛ بند شانزدهم آمده است که اهورامزدا به زرتشت گفت که تشتر ( یکی از ایزدان ) با همه فره مندی و رایومندی اش، به پیکر یک گاو زرین شاخ در می آید و پرواز می کند. [24] به راستی که این گوساله ی طلایی که روح ایزدان مقدّس در آن حلول نموده است، بسیار برای پژوهشگران عرصه ی ادیان و مذاهب آشنا و قابل توجه است.

و مسئله عجیب تر ، نوع سخن گفتن عجیب زرتشت با گاو است که در اوستا ، وندیداد ، فرگرد بیست و یکم ، بند اول ، سراینده می گوید: « درود بر تو ای گاو پاک ، درود بر تو ای گاو نیکوکار ، درود بر تو که افزونی می بخشی ، درود بر تو که می رویانی . درود بر تو که بهترین اشون و اشون هنوز نازاده را بهروزی می بخشی ، درود بر تو که ستمگران و نا اشونان را نابود میکنی. » [25] و این یعنی گاو مدّنظر گوینده به انسان ها بهروزی و خوشبختی می بخشد ...

از آنچه بیان شد درباره ی زندگی زرتشت میان بنی اسرائیل ، اختلاف وی با شاگردان ارمیای نبی ، تقدیر و ستایش کردن گاو و مخصوصاً گوساله ای با شاخ های طلایی ، و اعتقاد به حلول روح مقدس در کالبد گاو ، ستایش تراشنده گاو و حتی مراقبت و نگهبانی از  کالبد تراشیده شده ی گاو به خوبی نشان می دهد که ماجرای اختلاف میان زرتشت و شاگردان ارمیای نبی چه بوده است .

گذشته از همه این ها اعتقاد ما این است که پیامبران الهی از جمله زرتشت مصون از این مسائل هستند. و اوستا و حتی گاتهای امروزی هیچ ارتباطی با زرتشت واقعی ندارد.

--------------------------------------------------------    

پی نوشت :

[1]. تاريخ طبری ، ترجمه: ابو القاسم پاينده‏ ، ناشر: اساطير ، تهران‏ ، چاپ پنجم‏ ، جلد ‏2 صفحه 456  
[2]. ابو سليمان داود بن ابى الفضل بناكتى‏ ، روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب، مشهور به تاريخ بناكتى‏ ، ناشر: انجمن آثار ملى‏ ، تهران‏ ، 1348‏ ، صفحه 33
[3]. ابن اثير جزرى ، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران ، ترجمه‏ عباس خليلى، ابو القاسم حالت‏ ، ناشر : مؤسسه مطبوعات علمى‏ ، تهران‏ ، 1371 ، جلد ‏3 صفحه 105    
[4]. شرف الدين فضل الله حسينى قزوينى‏ ، المعجم في آثار ملوك العجم‏ ، محقق : احمد فتوحى نسب‏ ، ناشر: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏ ، تهران‏ ، چاپ اول‏ ، صفحه 225
[5]. خاستگاه اولیه زرتشت به راستی روشن نیست. و تمامی دیدگاه هایی که پژوهشگران امروزی ارائه می کنند ، در حد گمان و احتمال است. مرحوم استاد پورداود ، پدر اوستاشناسی ایران در این باره می گویند : « تحقیقاً نمی‌دانیم محل ولادت و زمان زندگانی زرتشت کجا و کی بود، چرا ؟ برای آنکه زرتشت متعلق به یک زمان بسیار قدیم است که دست تاریخ به آستان بلند آن نمی‌ر‌سد. »
ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ، 1384 هـ ش ، صفحه 41 
[6]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ، 1384 هـ ش ، صفحه 530 
[7]. همان ، پاورقی صفحه 530
[8]. آبتین ساسانفر ، گاتها سروده های آسمانی زرتشت ، انتشارات بهجت ، تهران ، چاپ اول 1390 ، صفحه 736
[9]. کلیک کنید.
[10]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ، 1384 هـ ش ، صفحه 462 
[11]. ابراهیم پورداود ؛ یادداشت های گاتها ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، 1381 ، صفحه 112
[12]. همان ، صفحه 28 
[13].  پرودز اکتور شروو prodz oktor shrevo متولد  ۱۹۴۴، پروفسور ایران ‌شناس در دانشکده زبان‌ها و تمدن خاور نزدیک دانشگاه هاروارد ؛ اهل نروژ و دانش‌آموخته زبان‌های باستانی ایرانی (اوستایی، پهلوی، غیره)، ادبیات و ادیان (زرتشتی، مانوی) و لهجه‌های ایرانی است. او در دانشنامهٔ ایرانیکا از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ دستیار ارشد ویراستاری بوده است و به دانشگاه هاروارد فراخوانده شد. او مقالات زیادی برای دانشنامه ایرانیکا همچون «اژدها»، «جمشید»، «الفبا و زبان‌های ایرانی»، «کلمات ایرانی در متون چینی» و «کیانیان» نوشته‌است. کلیک کنید. 
[14]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ دوم ، 1384 ، صفحه 534 
[15]. گاتها ، برگردان موبد رستم شهزادی ، هات 29 بند 2 
[16]. اوستا ، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ، جلد 1 صفحه 10
[17]. گاتها سرودهای زرتشت ، برگردان پروفسور عباس شوشتری مهرین ، مؤسسه انتشاراتی فروهر ، تهران ، چاپ دوم ، صفحه 26 
[18]. کلیک کنید.
[19]. اوستا ، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ، جلد 2 صفحه 545
[20]. همان ، جلد 2 صفحه 568 
[21]. همان ، جلد 1 صفحه 98 و 109  
[22]. همان ، جلد 1  صفحه 325 
[23]. همان ، جلد 1  صفحه 159
[24]. همان ، جلد 1  صفحه 333
[25]. همان ، جلد 2  صفحه 879

تولیدی

دیدگاه‌ها

خانم شیرین و دوستان گرامی بدانید که تمام کتابهای آسمانی پیامبران بزرگ خدا بر چهار چیز استوارند : عبارت ها ، اشاره ها ، لطافت ها ، حقیقت ها . عبارت های اون برای عموم مخاطبین است که نوعا بی سواد و کم سوادند - مثل خانم شیرین هر چند ممکن است ایشان در رشته ی خودش با سواد باشه - اشاره های اون برای انسان های خاص مثل دانشمندان محترم است ، لطافت های اون برای برگزیدگانی ست که مرز دانش اونها از اوراق سیاه شده ی کتب و نوشته جات فراتر رفته و دارای شناختی ویژه شده اند و حقایق اون را پیامبران درک می کنند . خانم شیرین : آیا وقتی به دزد می گن دستش کجه یعنی واقعا دستش معیوب و کجه ؟ اونوقت شما مثلا می دی لغت نامه دهخدا رو می بینی می بینی نوشته کج یعنی : ناراست بعد می گی دست هر دزدی معیوب و ناراست است .؟!!! آیا وقتی به یه کسی می گن فلانی گاو پیشانی سفیده باز می ری لغت نامه رو نگاه می کنی می بینی نوشته گاو چهارپایی ست فلان و فلان اون وقت یک قوطی رنگ هم تهیه می کنی به همراه یونجه تا هم اون گاو رو سیر کنی و هم پیشانی سفیدشو ؟!!! و ... خانم شیرین لطف کن اگه دانشی هم داری به اندازه ی همون صحبت کن عزیز من تو که دیگه بچه نیستی خودت فرمودی از مادر سامان بزرگتری ! عرش مخلوق خداست و ﺛُﻢَّ ﺍﺳْﺘَﻮﻯ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﻌَﺮْﺵِ "(حدید/۴) بعد از اشاره به خلقت هفت آسمان آمده و ترجمه اش این می شه که پس از خلقت آسمان ها و زمین خداوند به خلقت عرش پرداخت نه اینکه روی عرش نشست . فرشتگان نیز حامل عرش خدا هستند حال این عرش از چه جنسی است و ماهیت و حقیقت فرشتگان چیست بماند چون شما تخصصی در این رشته از امور ندارد و فقط به بخشی از علوم ظاهری و سطحی علم دارید و پیامبران توصیه کرده اند که با مردم به اندازه ی عقلشون صحبت کنیم نه بیشتر . و اگر جایی در ترجمه ی متون قرآنی دیده ای که نوشته خداوند بر عرش نشست اشاره به این داره که خداوند عالم را خلق کرد و شروع به فرمانروایی در آن نمود نه اینکه روی تخت نشسته این بر تخت نشستن یک تمثیل و کنایه است اصلا خدا برای اینکه حتی بی سوادها هم منظورش رو به سادگی بفهمند ساده صحبت کرده نه در قرآن بلکه در تمام کتابهای آسمانی نمی دونم چرا خانم باسواد و با تجربه ای مثل شما متوجه نمی شه ؟!!!

بررسی سخنان shirin گرامی ؛ فرمودید که دلایل مربوط به حذف گاتها را فرضاً پذیرفته اید ، ممنونم . مقاله ای در نوبت تأیید است که نشان میدهد گاتها دچار زیاده هم شده است.همچنین هیچ تضمینی مبنی بر انتساب گاتاها به زرتشت وجود ندارد. این را در موضوع کتابت گاتها نیز بیان کرده ام. ضمناً بسیاری از پژوهشگران و اوستاشناسان مطرح جهان از جمله ژآن کلنز و پرودز اکتور شروو و ... متقد به تحریف شدید گاتها و عدم انتساب گاتها به زرتشت هستند. مقاله ای در ردیف تأیید است که نظرات اوستاشاسان بزرگ جهان را در آن نوشته ام .

ادامه سخنان شیرین گرامی ، درباره فصاحت و بلاغت قرآن ، همین بس که یک درس ناخوانده به نام محمد از سوی خداوند سخنی آورد که شعر نبود اما بزرگترین شعرای عرب در مقابلش زانو زدند. امروزه نیز بزرگان ادبیات عرب معاصر ، و حتی شخصی مانند پطرس زکریای مسیحی مصری حتی چند آیه مانند قرآن هم نتوانست بیان دارد. و در مقابل تحدی قرآن چاره ای جز سکوت ندارد . با اینکه در بکه های عربی ماهواره ای به اسلام حمله می کند.

ادامه سخنان شیرین گرامی ، درباره ی جسمانیت خداوند ، من حاضر با شما گفت و گو کنم . در این لینک دلایلی بر نفی جسمانیت خداوند ارائه کرم : http://muslimquest.blogfa.com/post/65 _______________ اما نقد سخنا شما : فرمودید خدا از انسان دور است . اما قرآن میگوید خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تر است . ضمنآً قرآن میگوید هرگز نمی توانید خدا را ببینید . در حالیکه درباره ی ساید اشیاء ، واژه ی هرگز و مطلق بودن نفی معنی ندارد. هر جسمی به هر روی برای انسان قابل دیدن است. چه با چشم مسلح و چه غیر مسلح . اما خداوند : هرگز ! همچنین دربار ی واژه ی « ما » به معنی چیز . که شما آن را تعمدا و یا به اشتباه « شیء » معنی نمودید . عرب هنگام سؤال میگوید : ماتقول ؟ یعنی چه گفتی ؟ نه اینکه چه شی ای گفتی ؟! یا ما اسمک ؟ اسمت چیست ؟ نه اینکه اسمت چه شی ای است ؟؟! پس « ما » یعنی چیز ، مفهوم ، وجود و ... و هنگام سؤال هم به معنی " چه " است . قرآن هم میگوید : و ما خطبک یا سامری ! ای سامری هدف از گوساله پرستی چه بود ؟ نه اینکه هدفت چه شیء بود ! شیء معنی ندارد.

درود عزیزم . لینک بچگانتونو در ادامه توضیح میدهم ، بنده هم عرض کردم الله زمانی که از نحن یعنی ما استفاده میکند منظور گماشتگانش است و نه خودش ! میتونید ایه 17 راهم بخونید . اگر واقعا خود خدا از رگ گردن به تمام انسانها نزدیک تر است دیگر چه نیاز به ملایکه ایست که اعمال را مینویسند ؟ قران دقیقا به «چشمها» اشاره میکند : ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻴﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ(انعام/103). فک کنم در دادن ادرس ایه اشتباه کردم ببینید قران دقیقا به لغت (شی) یعنی جسم اشاره میکند و نه (ما) بخونید: ُﻞْ ﺃَﻱُّ ﺷَﻲْﺀٍ ﺃَﻛْﺒَﺮُ ﺷَﻬَﺎﺩﺓً ﻗُﻞِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺷَﻬِﻴﺪٌ ﺑِﻴْﻨِﻲ ﻭَﺑَﻴْﻨَﻜُﻢْ ﻭَﺃُﻭﺣِﻲ َ ﺇِﻟَﻲَّ ﻫَﺬَﺍ ﺍﻟْﻘُﺮْﺁﻥُ ... ﺑﮕﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ ﮔﻮﺍﻫﻲ، ﮔﻮﺍﻫﻲ ﭼﻪ ﺷﯽﺀﯼ ﺍﺳﺖ؟ ﺑﮕﻮ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻮﺍﻩ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ ...! (انعام/19) اما در مورد لینکتون که فاقد ارزشه : شما در وبلاگ با توجه به (انعام /103) گفتید : ﻧﮑﺘﻪ : ﻫﺮ ﺟﺴﻤﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺩﯾﺪﻥ (با چشم)ﺍﺳﺖ ، ﻟﯿﮑﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺴﻢ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ! شگفتا ازین همه بیسوادی ! جالبه بدونید نتیجه گیریتون اشتباه بود چون هرچیزی رنگ نداشته باشد را انسان نمیبیند ، مثلا انسان نمیتواند شیشه (بدون رنگ)را ببیند !پس با استدلال شما شیشه جسم ندارد . البته قران دقیقا به چشم انسان اشاره کرده است! از مثلا (زخرف/82) اینگونه استنباط کرده که الله در وصف بشر نمیگنجد در حالی که ایه به طرز فکر مشرکین پاسخ میدهد که بتان را دختر خدا میپنداشتند ،و قران تنها میگوید خدا انچیزی که شما مشرکین تصور میکنید نیست : ﻣﻨﺰﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﺗﻮﺻﻴﻔﻰ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ.(زخرف/82). مابقی هم همینگونه و صاحب وبلاگ از تک ایه ها و تقییر ترجمه ها قصد به کرسی نشاندن اباطیل خود را دارد . در (شوری/11) هم ترجمه را شدیدا تقییر داده است " ﻟَﻴْﺲَ ﻛَﻤِﺜْﻠِﻪِ ﺷَﻲْﺀٌ ﻭَ ﻫُﻮَ ﺍﻟﺴَّﻤﻴﻊُ ﺍﻟْﺒَﺼﻴﺮ هیچ شی ای مانند او نیست و او شنوای بیناست ! و باز هم الله خود را در ردیف اشیا قرار میدهد . ایشون حتی گستاخانه در قسمت نکته نوشته اند : »ﻧﮑﺘﻪ : ﻫﺮ ﺟﺴﻤﯽ ﻣﺜﻞ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺍﺭﺩ ، ﭘﺲ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺟﺴﻢ ﻧﯿﺴﺖ» . باید دانست هر جسمی منحصر بفرد است و هیچ چیز شبیه و مانندی ندارد ، به عنوان مثال من هم شخصا شبیه و مانندی ندارم و منحصر به فرد هستم . شگفت تر اینکه ایشون هرچیزی که مانند نداشته باشد را غیر جسیم میدانند !!! مسخره تر اینکه در (اعراف/143) چنان ترجمه را تقییر داده که قابل تصور نیست ! این موسی ست که به خدا میگوید خود را به من بنما ، خدا میگوید : "ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻰ ﺩﻳﺪ ﻟﻴﻜﻦ ﺑﻪ ﻛﻮﻩ ﺑﻨﮕﺮ ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺟﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻯ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺩﻳﺪ " . جدا ازینها وقتی از دیدن خود سخن میگوید به این معنیست که جسم دارد. وقتی به شما میگم پاسخ هاتون دروغ و سفسطه س بگید بله ! من به شخصه به عنوان یک اتییست عاشق اشو زرتشت حاضرم با تمام شما بحث کنم و همه رو سر جاتون بنشونم ! موفق باشید

+ پاسخ به شیرین گرامی ؛ توهین به طرف بحث نشانه ی ناتوانی و ضعف منطقی است. بگذریم ... درباره ی ضمیر نحن « ما » مواردی را اضافه کردم که پاسخی محکم بر ادعای شماست : http://muslimquest.blogfa.com/post/69 ______ شما میگویید منظور از نحن ، خدا و فرشتگان اند ؟ در حالیکه در آیه 24 انفال ، به صراحت میگوید خداوند بین انسان و قلبش حاضر است . فقط خدا ... همچنین از خود قرآن بر می آید که منظور ش از نحن ، خدا و فرشتگان نیست . چرا ؟ چون در سوره 2 آیه 34 : وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيسَ أَبىَ‏ وَ اسْتَكْبرََ وَ كاَنَ مِنَ الْكَافِرِين‏ و ياد كن هنگامى كه ما به فرشتگان گفتيم : « براى آدم سجده و خضوع كنيد » همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، و به خاطر نافرمانى و تكبرش از كافران شد ... روشن است که در این آیه خداوند خود را « ما » خطاب کرد و به فرشتگان دستور سجده داد . یعنی فرشتگان جزو « نحن : ما » نیستند. بلکه منظور فقط و فقط خداوند است. همچنین : سوره الأعراف آیه 11 : وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ ما شما را آفريديم سپس صورت بندى كرديم بعد به فرشتگان گفتيم : «براى آدم خضوع كنيد.» آنها همه سجده كردند جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود ... سوره الحجر آیه 8 : ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرينَ ما فرشتگان را جز به حق نازل نمى‏ كنيم، و هر گاه نازل شوند، ديگر به اينها مهلت داده نمى‏ شود و در صورت انكار، به عذاب الهى نابود مى‏ گردند ... آیه 150 صافات : أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُون آيا ما فرشتگان را به صورت مؤنث آفريديم ؟ و آنها - مشرکین - ناظر بودند ؟!! روشن است که در این آیات فرشتگان جزو « نحن : ما » نیستند. بلکه منظور فقط و فقط خداوند است.

+ ادامه بررسی سخنان شیرین گرامی ؛ درباره ی ملائکه ، به نظر می رسد لینک مقالات را مطالعه نمی فرمایید . بلکه بدون بررسی سخنان من دائماً حمله می کنید . در یکی از لینکها عرض کردم که نظام هستی بر اساس اسباب و مسببات است. در جهان اراده ی خداوند از طریق قوا و مأمورین طبیعی و ماوراء طبیعی پیاده می شود. فرشتگان هم از همین قاعده اند. هرجای دنیا تحت اراده ی خداوند است. اما باران بر اساس چرخه و یک نظام مشخص می بارد. پرسش شما دباره ی ملائکه مثل این است که بپرسیم چرا خداوند بدون واسطه و بدون قانون باران نمی فرستد ؟

+ پاسخ به شیرین گرامی ؛ بسم الله الرحمن الرحیم ، درباره ی رنگ و دیدن خدا ؛ خیر نتیجه گیری من اشتباه نبود . اولاً شیشیه در حالتهای مختلف قابل دیدن است گاهی سخت تر و گاهی واضح تر . اما خداوند بنا بر قرآن مطلقاً دیده نمی شود. همچنین یکی از استدلالات ما پیرامون شبیه و مثل داشتن بود. شیشیه در طبیعت - یا صنعت - مثل و مانند دارد چون ماده است . اما خداوند مثل و مانند ندارد. شما هم جسمتان در طبیعت مثل و مانند دارد فراوان ! نمونه اش امکان پیوند اعضا از روی تشابه گروه خونی و سلولهای بدن که میان بسیای از انسانها مشترک و شبیه هم است . درباره شیء و اشیاء هم توضیح دادم . لطفاً مطالعه بفرمایید. درباره ی حضرت موسی ، باز هم شما برای جبران ضعف ها و سرخوردگی های خود دیگران را متهم کرده اید. آن درخواست حضرت موسی در اثر خواست بنی اسرائیل بود ( 55 بقره ) و خدا هم در پاسخ صاعقه ای فرستاد و گفت که هرگز ( مطلقاً : لَن ) مرا نخواهید دید. اما اگر کوه توانست جلال مرا تاب بیاورد تو هم می توانی ! یعنی نمی توانی ... و نتوانست... عبارت لَن یعنی هرگز و مطلقاً نمی توانی . در پایان شما تا به حال جز فرار از بحث و از شاخه ای به شاخه ی دیگر پریدن اری نکرده اید . تا به حال هم روشن شد که چقدر درباره ی زرتشت توان بحث دارید . وقتی نمی توانید گفتگو کنید همین می شود ! تغیر مکرر بحث برای فرار از شکست . دقت کنید ببینید چقدر از نظرات شما با موضوع بحث ( گوساله پرستی زرتشت : بنا بر متن اوستا ) سازگار است !

ادامه بررسی سخنان shirin گرامی ، درباره ی شی ء بودن خداوند ! ببینید شی ء در عربی به معنی چیز است . مادی باشد یا معنوی . جسمانی باشد یا فراتر از جسم . دلیل : المائدة : 101 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مى‏كند! و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال كنيد، براى شما آشكار مى‏شود خداوند آنها را بخشيده (و ناديده گرفته) است. و خداوند، آمرزنده و بردبار است. می بینید که اشیاء جمع شی ء در این آیه به مفاهیم فراتر از ماده هم تسرّی کرده است. همچنین : البقرة : 155 وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم و بشارت ده به استقامت‏كنندگن ... ______ می بینیم که شی ء به معنی چیز ( مادی و غیر مادی ) است . ترس منشأ روانی دارد . پس شء لزوماً دال بر جسمانیت و ماده بودن نیست .

بررسی سخنان shirin گرامی ؛ دربار ی مشرق و مغرب ، شما به هر طرف رو کنید همان جا هستید ؟ یعنی اگر به آسمان رو کنید در آسمان هستید ؟ اگر به زیر زمین رو کنید آنجا هستید ؟ اگر به پشت سر و چپ و راست رو کنید در همه جا هستید ؟؟ اگر من به ماه رو کنم به سمت خودم رو کرده ام ؟ یا اگر شما به سمت شرق رو کنید به سمت من رو کرده اید ؟ ضمنآً خداوند نفرمود اگر من به هر جا رو کنم به سمت خودم رو کرده ام بلکه فرمود هرجا رو بیاورید خدا آنجاست . همچنین پس از دید شما قرآن به کروی بودن زمین اشاره کرده است ؟

عزیز دلم چرا بیهوده گویی میکنی ! اصل ایه اینه : ﻭَﻟِﻠّﻪِ ﺍﻟْﻤَﺸْﺮِﻕُ ﻭَﺍﻟْﻤَﻐْﺮِﺏُ ﻓَﺄَﻳْﻨَﻤَﺎ ﺗُﻮَﻟُّﻮﺍْ ﻓَﺜَﻢَّ ﻭَﺟْﻪُ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠّﻪَ ﻭَﺍﺳِﻊٌ ﻋَﻠِﻴﻢٌ . ﻭ ﻣﺸﺮﻕ ﻭ ﻣﻐﺮﺏ متعلق به ﺧﺪﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮ ﺭﻭ ﻛﻨﻴﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻭﻯ (ﺑﻪ سوی) ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺁﺭﻯ ﺧﺪﺍ ﮔﺸﺎﻳﺸﮕﺮ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ . وجه به معنی روی یا صورت یا جهت است ،یعنی به هر طرف (نماز بگذارید)به سمت خدا نماز گذارده ایر .و نه اینکه هرجا برید خدا انجاست . بنده فقط مثال زدم ، به سمت هر یک از جهات چهارگانه برید در نهایت به خودتون میرسید .ضمنا زمین گرد است اگر(مستقیم) به سمت ماه حرکت کنید در نهایت به نقطه اولیه خود میرسید . در قران به کروی بودن زمین اشاره ای نشده و حتی در ایاتی انرا صاف دانسته اند هرچند این علم در دوران زرتشت و فیثاغورث مطرح بود . ایه مذکور در مورد تقییر قبله سروده شده است یعنی مشرق و مغرب متعلق به خداست به هر سو رو کنید (برای نماز) در برابر خدا رو کرده اید .

+ پاسخ به شیرین گرامی ؛ بسم الله الرحمن الرحیم : پس قبول دارید که : وجه به معنی روی یا صورت یا جهت است ، یعنی به هر طرف (نماز بگذارید) به سمت خدا نماز گذارده اید ... خوب اگر اگر خداوند یک مکان خاص داشته باشد ، دیگر نمی توان هر سویی را جهت خداوند دانست . پس بنا بر این آیه خداوند مکان خاصی ندارد. بلکه به گفته ی خودتان : ﻫﺮ ﺳﻮ ﺭﻭ ﻛﻨﻴﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ سوی ﺧﺪﺍﺳﺖ . همچنین : کسیکه به سمت خارج از منظومه شمسی حرکن می کند آخر به سمت خودش می رسد ؟ من به هر طرف و به هر سیاه یا کهکشانی بروم به شما هم می رسم ؟؟؟ واقعاً اندیشه کنید تا ببینید سخنتان درست نیست . شما از طرفی می گویید قرآن به کروی بودن اشاره نکرده است و از طرفی میگویید بنا بر آیه قرآن به هر طرف رو کنید به خودتان هم رو کرده اید ( بنا بر کروی بودن زمین ) . در حرف شما تناقض هست . در پایان یکبار دیگر فرمودید که به هر طرف رو کنیم به خدا رو کرده ایم ... پس خداوند در یک مکان مشخصی نیست . از دید شما خداوند در قرآن مکان دارد ؟ اگر دارد کجاست ؟ [ و السلام علی من اتبع الهدی ]

ادامه بررسی سخنان shirin گرامی ؛ درباره ی

بررسی سخنان shirin گرامی ؛ درباره ی ضمیر جمع برای خداوند در این لینک توضیحی ارائه کردم که ایت مسئله به خاطر تعظیم و بزرگداشت و بیان حقیقت است : http://muslimquest.blogfa.com/post/69 و منظور از ما در ایه « ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم » یقیناً خداوند است . چون در ابتدای آیه آمده است : وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ یعنی ما انسان را خلق کردیم و از وسوسه ها و درونیات ذهن او آگاهیم . مطئمناٌ خلقت انسان کار خدا بود . ملائکه هم مخلوق و مأمور خداوند هستند. گذشته از اینکه به گفته ی همان آیه 17 ملائکه در اطراف بدن انسان هستند : عَن الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمَال و البته خود اطلاعی از نفسانیت انسان ندارند بلکه آن را از خداوند دریافت می کنند : ِإِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَان‏ همچنین : در آیه 32 از سوره 2 : قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ یعنی : فرشتگان عرض كردند: « خدایا منزهى تو ، ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏ اى، نمى ‏دانيم. تو دانا و حكيم . پس ملائکه از رگ گردن به انسان نزدیک تر نیستند بلکه در اطراف ذهن انسان مأمور ثبت لحظات و اعمال هستند.و از طرفی هرچه می دانند را از خداوند تلقی می کنند . دریافت می کنند.و همچنین آنان خالق انسان نیستند. در حالیکه خداوند میگوید ما - یعنی من - انسان را خلق کردم و از رگ گردن به او نزدیک ترم .

لغت نحن برای خداوند نشانه تعظیم نیست ، شاهی چون کورش با انهمه دبدبه و کبکبه و غرور و نخوت خود را من مینامد ، البته میدونم که موضوع خداوند فرق میکنه ولی به هرحال در ادبیات چنین ادعایی غیر قابل قبول است ؛اگر این برهان شما درست است پس چرا در بعضی ایات خود را با ضمیر (انا) معرفی میکند :"ﺑﻰﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩﺍﻳﻢ"(حجر/9) یا زمان پرستش و عبادت از (انا) استفاده میکند : َﻧَﺎ ﺭَﺑُّﻜُﻢْ ﻓَﺎﻋْﺒُﺪُﻭﻥِ یعنی " ﻣﻨﻢ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﭘﺲ ﻣﺮﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ " ...ﻭ این تفسیر که میگویید به معنی تعظیم است متعلق به شیعیان است و کاملا اشتباه ،به عنوان مثال به تفاسیر اهل سنت دقت کنید که میگویند منظور از ما همیاری با پیامبر و ملایکه است . خوش و خرم باشید .

ادامه بررسی سخنان shirin گرامی ؛ درباره ی ضمیر « نحن » برای خداون ... در ادبیات برای انسانها غیر قابل قبول است ؟ خوب آیا خداوند باید از انسانها پیروی کند ؟ خود شما میگویید موضوع خداوند فرق دارد. خداوند واقعاً بزرگ و صاحب مقام کبریایی است . حال شما میگویید که چون کورش از این روش استفاده نکرد خدا هم نباید چنین بکند . در همان لینک مربوط به ضمیر نحن توضیح دادم که هرجا نیاز به اعلام عظمت و کبریایی خداوند است از ضمیر نحن = ما استفاده شده است و هرجا نیاز به اعلام محبت و مودت هست از ضمیر انا = من استفاده شده است . لینک چرا خداوند در قرآن برای خود از ضمیر جمع استفاده کرده است ؟ : http://muslimquest.blogfa.com/post/69 درباره همیاری خداوند با ملائکه در انتهای لینک این نظریه را رد نمودم چون در خود قرآن، خدا بدون ملائکه هم خود را با ضمیر جمع معرفی کرده است . سپاس

من موندم چرا این همه کامنتی که مینویسم ثبت نمیشه ! عدالت این سایت هم مثل عدالت همون اسلامه ! متاسفم براتون

سلام شیرین گرامی ، تا به حال تمامی کامنتهای شما حتی کامنتهای توهین آمیز شما هم تأیید شده است. نمونه اش در همین مقاله فراوان است. سیستم خود را چک بفرمایید شاید موفق به ارسال دیدگاه نشدید. ضمناً عدالت شما را نیز در سندسازی و ارائه ترجمه های دروغین از متون شاهد بودیم . سپاس

با سلام ، ببینید این سایت برای گفتگوی دو طرفه اصلا مناسب نیست ، پاسخ ها دیر نمایش داده میشوند و کیفیت کامنت ها هم پایین است و شما هم کج فهم و متعصب ! اگر هم ناراحت نمیشید در حد گفتگو در مورد اسلام نیستید و بیشتر مطالعاتتون روی زرتشت بوده ! به هر روی احساس میکنم در شرایط بحث بامن نیستید !

+ پاسخ به shirin ؛ .... پس از این همه گفتگو ، اقدام شما به توهین و فحاشی به دیگران نشانگر ضعف منطقی شماست. تمام کامنت های شما - حتی فحش هایی که به ما داده اید - نشان داده شد . لیکن دیر نمایش داده شدن کامنتها - که آن هم به دلیل حجم بالای کامنتهای در صف تأیید و تغییرات گرافیکی سایت است - را بهانه ای قرار داده اید تا ضعف خود را پنهان کنید. شما کمتر پاسخی در موضوع بحث ارائه کردید و بیشتر به حاشیه روی پرداخته اید که این هم نشانه ی ضعفتان است. و در نهایت وقتی به بن بست رسیده اید ؛ طرف بحث را تحقیر می کنید ! این هم از عجایب است ! شما لطف بفرمایید سطح علمی خود را برای ما مشخص کنید ! چون تا به حال هرچه گفتید یا پراکنده گویی و فرار از بحث بود ، یا جعل سند و دروغ گفتن و ارائه ی ترجمه های جعلی !

من اصلا پاسخ منطقی از شما ندیدم ، اخه ادم چقد بیسواد ! وقتی میگی هر چیزی دیده نشه جسم نداره ،دیگه من چی بهت بگم ! وقت هم ندارم دم دقیقه یه مساله رو برای شما توضیح بدم !

+ سلام . قرآن می فرماید خداوند هرگز ( دقت کنید : هرگز ، مطلقاً ) دیده نمی شود. ما عرض کردیم که هر جسمی قابل دیدن است. اما آنچه مطلقاً ( تأکید می کنم : مطلقاً ) قابل دیدن نیست ، جسم هم نیست . اگر قبول ندارید حداقل یک جسم را نام ببرید که مطلقاً دیده نشود ! درباره ی بی سوادی هم راه برای مطالعه ی کامنتها برای همگان باز است. از دید من بی سواد کسی است که به دلیل ناتوانی از بحث دائمآً از شاخه ای به شاخه ی دیگر می پرد . سپاس

عزیزم ،دنیا دنیای رنگ هاست ، هر چیزی رنگ نداشته باشه دیده نمیشه ، نمیدونم چه اصراری دارید اشتباه مسخرتونو توجیه کنید ! بر فرض بپذیریم هر چیزی دیده نشه جسم نداره در این میان تکلیف بی رنگ ها که مطلقا دیده نمیشن چیه ؟ مث همین شیشه ! باری گفتید شیشه در حالات مختلف دیده میشه ، مثلا چه حالتی ؟ مگه شیشه غیر از جامد حالت دیگه ای هم داره ؟ 2_ در خود قران از چشم ها سخن گفته : چشم ها اورا در نمی یابند اما او بینندگان را میبیند (انعام...) در نسخ تورات و انجیل و در دورانی که دین سازان سامی هیچ اطلاعی از ماوراطبیعه نداشتند بارها موسی و ابراهیم خدارا میبینند و حتی موسی نشیمن گاه خداراهم میبیند ، هدفم این نیست که ازین کتب بر علیه شما سند بیارم چون در خود قران هم بالا اسناد زیادی اوردم که خدا جسم داره و دیده میشه ! همه چیز منحصر به فرد است و هیچ چیز شبیه دیگری نیست ! 2_در طبیعت هیچ گاه موجودی مانند من و شما وجود ندارد و هیچ چیزی مانند دیگری نیست ، من و شما انسان ده دقیقه قبل یا حتی 1ثانیه پیش نیستم ،/خب شاید شما از لحاض جسمی چنین تصوری کردید که بشر با هم نوعانش شباهت دارد ، از الله سخنانش(قران)بر جای مانده که کاملا شبیه به کتاب شعرهای دیگر است و نمیتوان گفت شبیه و مانند ندارد ، اگر الله بی شبیه و مانند باشد لاجرم سخنش نیز باید بی شبیه و مانند باشد وگرنه هر موجودی بی شبیه و مانند است . من ادعا میکنم شبیه و مانندی ندارم و شما عرض کردید کلی انسان شبیه شماست که من قبول ندارم ، الله شما هم ادعای بی شبیه و مانندی میکند و من هم میگویم صدها قران از لحاض ادبی بهتر ازو امده است هرچند مانند او نمی اید چون هیچ چیزی مانند دیگری نیست ! از طرفی خود الله از دست و ساق پا و چشم و گوش هایش سخن میگوید که به شکل مسخره ای توجیه قدرتشان میکنید ! :::::

+ بسم الله الرحمن الرحیم ، یکی از راه های فرار از شکست و مخفی نمودن ضعف در بحث ، علاوه بر تغییر موضوع ؛ به تمسحر کشیدن گفتگو است . دقیقاً کاری که شما انجام می دهید . در متن مقاله اسنادی از قداست گاو و حتی برتری روان گاو بر اهورامزدا از متن گاتها اثبات گردید که شما متأسفانه بحث را به جایی کشاندید که هیچ ربطی به موضو ندارد. و در همان تغییر بحث نیز هنگامی که به ناتوانی خود واقف شدید ؛ به تمسخر و بیان سخنان بی هدف و بی اساس پرداختید. اما بعد ... من گفتم که هر چه مطلقاً دیده نشود جسم نیست . و تأکید کردم که به واژه ی مطلقاً توجه بفرمایید . و گفتم که که اگر باور ندارید حداقل یک جسم نام ببرید که مطلقاً دیده نشود . و شما که از نام بردن همچین چیزی عاجز شدید ، شیشه را به رخ ما کشیدید ! در حالیکه شیشه در حالتهای مات و یا ترکیب رنگ به راحتی قابل دیدن است . و حتی نمونه ی شفاف آن هم در محیط آزمایشگاهی و حتی محیط عادی قابل تمییز با چشم غیر مسلح است. پس « مطلقاً دیده نشدن » درباره ی شیشه صدق نمی کند. شاید شما ادعا کنید که تابه حال در عمرتان با چشمتان شیشه ندیده اید ! اما درباره ی شبیه ... در بین همه انسانها چند گروه خونی محدود وجود دارد که اکثر انسانها شبیه به هم هستند. همچنین امکان پیوند اعضاء نشان میدهد که انسانها تا حد زیادی شبیه و مانند دارند ( در جسمانیت ) اما آنچه باعث تمایز میان انسانهاست روان و ذات انسانها است که البته همه انسانها در ذات و روان دارای اصول مشترک و تمایزاتی هستند. اصلاً فرق بین من و شما و چند رأس گاو مقدس چیست ؟؟ شما چگونه تشخیص می دهید که « راه روندگان » در خیابان انسان هستند یا گاو مقدس ؟؟؟ جز از راه مقایسه شبهاتها ؟؟؟ و جز از راه مقایسه « مثل » و « مانند » ها ؟ در پایان بنده مسئول برداشتهای عجیب و غریب شما از قرآن نیستم . مجموعه ای از نوشته های خود را گرد آوردم برای کسانی که خواهان هستند : خداوند و ساق پای مشرکین ... : http://muslimquest.blogfa.com/post/70 _________________ چرا خداوند در قرآن برای خود از ضمیر جمع استفاده کرده است ؟ : http://muslimquest.blogfa.com/post/69 ______________ اتصاف خداوند به مکان ؟؟؟ : http://muslimquest.blogfa.com/post/67 _________________ نکاتی درباره ی عرش الهی : http://muslimquest.blogfa.com/post/66 ______________ نفی جسمانیت خداوند در قرآن و عترت : http://muslimquest.blogfa.com/post/65 و ... سپاس

موضوع مقاله که اصلا ارزش بحث نداره ، دیگه هر احمقی میدونه ریشه تقدیس گاو به دوران میترا باز میگردد و به دین زرتشت هم وارد شده است ، اصلا بخش زیادی از دین زرتشت اموزه های میتراست ، مث همین گفتار نیک ،کردار نیک ،اندیشه نیک ! به هرحال باز هم میگم شما در حد نقد هیچ دینی نیستید ! حالا میخواید درس بگیرید یا ناراحت بشید ! در مورد جسمانیت خداوند تارنمای زندیق نوشتار نسبتا خوبی ارایه داده که میتونید بخونید : http://zandiq.com/2009/09/11/moghayeseye-allah-va-khoda/ اما باز هم تراوش بیسوادی از جانب شما ! شما اصرار دارید بگید بیرنگ ها قابل دیدن هستند و درین راه برهان های افتضاحی مث شیشه مات اوردید ! اولا شیشه مات برجسته است و برجستگی ایجاد سایه میکند ، این سایه برجستگیست که دیده میشود ، میتوان گفت انچه از شیشه مات دیده میشود برجستگی ها و نقش های ان است ! گویا براتون قابل باور نیست که شیشه دیده نمیشه ! بله عزیزم شیشه ای ندیدم ، چون اگه شیشه دیده بشه دیگه پشتش نمیتونی ببینی ! اگر شما شیشه را دیده اید توصیف کنید که چگونه است ! اما شیشه قابل لمس کردن است ! خب اگر میگفتید انچه احساس نمیشود جسم ندارد (حس گرایی)حرف دیگه ای بود و من هم قبول دارم .اما مساله اینجاست که الله احساس میشود چون سخن میگوید ، دیده میشود ( ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺻﻮﺭﺗﻬﺎﺋﻲ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﻭ ﻣﺴﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ .؛ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﻣﻲﻧﮕﺮﺩ/قیامت 22تا23) دست و پا و چشم ... مطالعاتتون افزایش بدید ! تا اونجایی که من میدونم در گاتاها هیچ شمایلی برای اهورا قایل نشدند و حتی اهورا سخن انچنانی هم نگفته و به گفته زرتشت اندیشه ای نیک بوده است . بله گاهی اوقات انسان عصبانی میشه ولی مطمین باشید عصبانیت من از روی ضعف نیست ،بلکه نا اگاهی شماست لینک هایی هم که دادید و قبلا پاسخ دادم .

+ بسم الله الرحمن الرحیم ... به کامنتهای ابتدایی خودتان مراجعه کنید ، همان کامنتهایی که اندکی درباره ی موضوع بحث سخن گفتید و البته زود متوجه ضعف خود در بحث شدید ، به همین علت سعی کردید بحث را منحرف کنید و اکنون نیز به دنبال همین تغییر موضوع هستید تا به سمت جلو فرار کنید. درباره ی شکنجه گاو درآیین میترائیسم هم که شیوه ی فرار از بحث را پیش کشیدید و با نادیده گرفتن گاتها سعی می کنید که گوساله پرستی در مکتب خود را تنها تقدیس گاو معرفی کنید . ( کاستن از بار فضاحت ! با تغییر کلمات ! ) اما حد و اندازه و سواد طرفین گفتگو ! ما هرچه در مباحث گفته ایم مستند به سند بود ، این شما بودید که با ارائه ی ترجمه های دروغین و اسناد جعلی ( و تغییر مکرر بحث : فرار از بحث ) سطح سواد خود را به همگان نشان دادید !

درباره ی شیشه و جسمانیت خداوند ( که شما علاقه دارید این بحث ادامه پیدا کند تا از بحث اصلی فرار کنید ) هر شیشه ی ماتی برجسته نیست . به فرض هم باشد شیشه رنگی را چه میگویید ؟؟؟؟ به هر روی در همان مثال شیشه مات شیشه دیده می شود. یعنی شیشه ( حداقل : در حالتی خاص ) دیده می شود. یعنی عبارت « شیشه مطلقاً دیده نمی شود » درست نیست. چه با سایه چه بی سایه ! پس شیشه که جسم است حداقل در برخی موارد به وضو دیده می شود. و هیچ اطلاقی در دیده نشدنِ آن وجود ندارد. برخلاف خداوند که دیده شدن آن مطلقاً نفی شده است. در همان شیشه هم اجزای تشکیل دهنده ی آن از مرحله تولید تا بازیافت قابل دیده شدن است. پس بازهم تأکید می کنم عبارت « شیشه مطلقاً دیده نمی شود » صحیح نیست. باز هم منتظرم حداقل یک جسم نام ببرید که مطلقاً دیده نشود . علی الحساب می دانیم که پاسخ شما در مقابل گفتار ما توهین و فحاشی است ! مثل همیشه... ناگه به پروردگار هم از همان جنس » به هر جا بنگرید خدا آن جاست » است یعنی قدرت و عینیت خداوند روشن می شود. تردیدها از بین می رود. نه اینکه به چشم و گوش و بینی خداوند نگاه کنیم ... چون جسمانیت خداوند در قرآن و سنت رد شده است.

چون فرمودید که شمایلی برای اهورامزدا در گاتها نیست ، عرض می کنم در گاتها نیز شکل و شمایل باری اهورامزدا فراوان است . در سایر بخشهای اوستا هم اهورامزدا و ایزدان و امشاسپندان فراوان شک و جسم دارند. اما جسمانیت اهورامزدا در گاتها : سروده 4 بند 13 ترجمه دکتر جعفری : اهورامزدا چشمان تیزبین دارد. / ترجمه کتر جعفری : سرود 6 بند 6 : زرتشت میخواهد اهورامزدا را ببیند و با او هم سخن شود . با هم گفتگو کنند. / ترجمه دکتر جعفری سرود 8 بند 4 : خداوند دست دارد. و در یند 5 زرتشت اهورامزدا را دید. / سروده 16 بند 15 ترجمه جعفری : خداوند قبل از همه به بهشت می رسد ( محدود شدن اهورامزدا به مکان ) /

ادامه از قبل : شکل جسمانی داشتن اهورامزدا : از روی ترجمه ی پروفسور پرودز اکتور شروو ( استاد زبانهای باستانی ایرانی در دانشگاه هاروارد ) ... : هات 43 بند 4 : اهورامزدا دست دارد. / هات 46 بند 19 : سراینده از اهورامزدا می خواهد که ظاهر شود ! / هات 31 بند 4 : اهورامزدا حرکت می کند. می رود و می آید ... /

ادامه : جسمانیت اهورامزدا در گاتها : ترجمه دوم پورداود : هات 31 بند 8 : زرتشت اهورامزدا را با چشمانش دید / هات 44 بند 9 : اهورامزدا با اشا و بهمن در یک خانه جای دارد : محدودیت اهورامزدا به مکان : مکان هم از خواص ماده است / و مواردی دیگر که در کتاب یادداشتهای گاتها اثر پورداود وجود دارد...

ادامه بحث جسمانیت اهورامزدا : اثبات جسمانیت و ماده بودن اهورامزدا در گاتها ... ( بنا به منطق خانم shirin ) ترجمه اول پورداود بر اساس ترجمه کریستین بارتولومه : هات 43 بند 6 : حرکت اهورامزدا و آمدن او به دادگاه / هات 48 بند 9 : اهورامزدا زبر دست است ! و ... همچنین در ترجمه پروفسور شوشتری : در هات 31 بند 8 : اهورامزدا در ذهن سراینده تصویری جوان دارد ! و همچنین سراینده با چشمانش اهورامزدا را بر می گیرد / هات 31 بند 19 : اهورامزدا زبانی روان دارد. / هات 33 بند 5 : اهورامزدا مکان دارد. اتصاف به مکان هم از خواص جسم است. /

ادامه بحث جسمانیت اهورامزدا در گاتها : از ترجمه موبد فیروز آذرگشسب : هات 31 بند 13 : اهورامزدا چشمانی روشن بین و تیز دارد. / هات 33 بند 5 : جایگاه ملکوتی اهورامزدا در آسمان است. / و مواردی دیگر که در کامنتهای پیشین گفته شد. به هر روی در قرآن آیاتی هست که جسمانیت خداوند را رد می کند و از طرفی خود قرآن کریم نیز بر تمثیلی بودن بخشی از آیات دلالت می کند . اما گاتها ؟؟؟؟؟

درباره ی لینکی که از زندیق ارائه کردید : به مرور زمان شبهاتی که علیه اسلام مطرح می شد را پاسخ می دادم . اکنون برایم روشن شد که این شبهات از کجا کپی پیست می شوند ! سپاس به هر روی تقریباً به تمامی موارد درباره ی مطالب آن شخص ( در موضوع صفات الهی در قرآن ) پاسخ دادم : http://muslimquest.blogfa.com/category/1 مخصوصاً به مقالات در پایین صفحه نگاه کنید. سپاس

برخلاف شما که میگویید اهورامزدا سخن آنچنانی نگفته است لیکن رهبران زرتشتی گری مدعی بوده اند که اهورامزدا با زرتشت بسیار سخن گفته. آثار این باور در متن اوستا - و حتی خرده استا که پرکاربردترین بخش اوستا است - فراوان است. گذشته از وندیداد و ...

واقعا واسه خودم متاسفم که با بیسواد ترین بشر روی زمین دارم صحبت میکنم ، تو میخوای به شبهات من یا ارش بی خدا پاسخ بدی ؟ تو از فیزیک و فلسفه هیچی نمیدونی ! زمانی که در نهایت بیسوادی میگی شیشه رنگی رو میشه دید توجه نداری که اون چیزی که میبینی شیشه نیست بلکه رنگ روی شیشه اس ! رنگ ،لکه ،کثیفی هر چیزی که روی شیشه رو بگیره دیده میشه اما شیشه به هیچ وجه دیده نمیشه! اخه مسلمان تو از فیزیک چی میدونی ؟ اب هم قابل دیده شدن نیست! مگر اینکه حرکت کنه و سایه ای ایجاد بشه بلکم سایه هارو ببینی ! فرق یه لیوان پر از اب خالص و یه لیوان خالی رو میتوتی ببینی ؟ به هر حال نمیدونم چه اصراری دارید حجم عظیم اشتباهاتتونو توجیه کنید ، بنده حس گرایی رو به شما پیشنهاد دادم .اما در مورد جسمانیت اهورا مزدا ! بنده به خدا اعتقاد ندارم بنابرین موظف به پاسخ گویی شبهات به ایین زرتشت نیستم اما توضیحاتی میدم ، هات 43 بند 6 که گفتید منظور امدن اهورا به دادگاه است : ای مزدا ؛ بدان هنگام که سپند مینو( اندیشه نیک )تو فرود اید ... . گاتاها ارزش ادبی زیادی دارد ،کاملا مشخصه که یک اندیشه حرکت ندارد ! هات 31 بند 13 هم که به چشمان اهورا اشاره کردید : »هنگامی که شخصی در برابر گناهی خرد سزایی کلان بر میتابد تو انرا با چشمان تیزبین خود میپایی و همه را در پرتو اشه میبینی » این به معنی داشتن شمایل نیست ،از طرفی گاتاها از زبان خود زرتشت و به زبان خود سروده شده و این استعاره ها برای القا منظور طبیعیست . هات 43 بند 4 هم بیتی با مضمون دست داشتن اهورا وجود نداشت ! هات 31 بند 8 منظور چشم دل است مثلا میگوید با(تورا با چشم دریافتم (پیدا کردم)). استاد جلیل دوستخواه منظور از چشم رو چشم دل میدانند .هات 44 بند 9 که خانه داشتن اهورا با بهمن بود ، هم چنین چیزی وجود نداشت و ترجمه با تفسیر شما تفاوت زیادی داشت که مجال توضیح نیست . مابقی هم مطمینم سوتعبیر است چون همانطور که زرتشت میگوید اندیشه نیک جسمانیت ندارد.ترجمه ها : جلیل دوستخواه

+ بسم الله الرحمن الرحیم ؛ پاسخ به shirin گرامی ؛ باز هم طبق روال همیشگی تان شیوه فرار از بحث و توهین را پیش کشیده اید ! قبل از اینکه کامنت جدید بگذارید پاسختان را داده بودم اما دوباره ادعای قبلی تان را به همراه تناقض گویی های فراوان بیان داشتید و در عین حال خود را باسواد هم می دانید ! خانم فیزیک دان ! خودتان اقرار دارید که شیشه و آب در حالتهای مختلف ( رنگی یا به همراه سایه و ... ) قابل دیدن هستند. پس عبارت « شیشه و آب مطلقاً و ابداً قابل دیده شدن نیستند » درست نیست ! مطلق بودن این مسئله کاملاً مردود است. گذشته ازاینکه مولکولهای آن در محیط آزمایشاهی کاملاً قابل رؤیت هستند. پس باز هم تأکی می کنم که عبارت « شیشه و آب مطلقاً و ابداً قابل دیده شدن نیستند » درست نیست. این هم از سواد شما ! لیوان دارای آب و لیوان خالی از آب هم از طریق میزان شکست نور قابل تشخیص اند + همین مواردی که خود شما اقرار کردید و اصل « مطلق بودن » گزاره خود را رد نمودید. و با وجود حجم ( !!! ) عظیم تناقض گویی ها و اشتباهات فاحش همچنان خود را باسواد می دانید.

به نام خداوند عشق و ازادی . بنده هیچگاه نگفتم شیشه در حالات مختلف قابل رویت است ، اولا دیدن رنگ روی شیشه دلیلی بر دیدن شیشه نیست ، انچه از شیشه رنگی دیده میشود رنگ روی ان است ! در مورد حرکت اب هم انچه دیده میشود سایه است و نه خود اب ! فرض کنید سایه انسانی رو میبینید گرچه دلیل وجود یک انسان است اما شما انسان رو ندیدید ! اب رو هم با تحلیل میتوان درک کرد ولی دلیلی بر دیدن با چشم نیست !اینها نشان از نآگاهی ماست که گمان میکنیم خیلی چیزهارو میبینیم درحالی که خود اونهارو نمیبینم !ضمنا خود قران به چشم ها به خصوص چشم انسان ها اشاره کرده بود و شما با استناد بدان گفتید"هرچه با چشم ها دیده نشود جسم نیست"! من هم هیچگاه جسمانیت شیشه یا اب رو رد نکردم که مولکول هاشو به من معرفی میکنید ! من حتی حس گرایی و احساس این اجسام با سایر حواس رو هم به شما پیشنهاد دادم !مساله دیدن با چشم است و الله هم هیچگاه نگفته من مطلقا دیده نمیشوم ، بلکه اسناد زیادی در دست است که در روز قیامت دیده میشود یا خیلی از پیامبران اورا دیده اند ... یا حتی در معتبر ترین کتب مسلمانان بند تنبانش رو هم ...اسناد زیادی بر جسمانیت الله در تارنمای زندیق نگارش شده بود ...بگذریم مسلما انچه سخن بگوید هم جسمانیت دارد !برخلاف زرتشت که با اهورا صحبت هم نکرد و دانش ها بر او الهام میشد یعنی دانش خود را الهی میدانست! ترجمه استاد پورداوود رو نخوندم اما در کامنت بعدی ترجمه هایی از پرفسور شوشتری ارایه خواهم داد .امیدوارم مورد قبول شما باشد .

+ بسم الله الرحمن الرحیم ؛ ادامه پاسخ به shirin گرامی ؛ از اینکه به گئوش باور ندارید خوشحالم . این نشان میدهد از گاتها یک قدم بالاتر رفته اید. یعنی پیشرفت کرده اید. درباره ی مواردی که از گاتها نام بردم ( و البته در خرده اوستا و یشتها و ... موارد فراوانی وجود دارد.) لطف بفرمایید به ترجمه هایی که گفتم مراجعه کنید. مثلاً وقتی میگویم در ترجمه پورداود چنین است شما دیگر ترجمه ی دوستخواه را به من نشان ندهید ! وقتی میگویم ترجمه پروفسور پرودز اکتر شروو ، شم ترجمه دوستخواه را به من نشان ندهید لطفاً !!! چون جناب دوستخواه از منطق ما مسلمانان استفاده کردند ( استفاده از ترجمه ادبی برای نمادها ) این ایشان حرکت کردن اهورامزا ( در متن گاتها ) را به فرود آمدن اندیشه ترجمه کردند. یا دستان اهورامزدا را به معنی قدرت و توان ترجمه کردند. در بحث چشم و ... هم که شما سخنان ما را تکرار کردید. چطور سخنان ما نادرست و سخنان شما ( که رونوشتی از سخنان ما هست ) درست است ؟؟؟؟؟ از بررسی مابقی موارد - بر اساس آدرس هایی که داده ام - نیز پرهیز نمودید . سپاس

با سلام ، نمیخوام زیاد درین مسایل دخالت کنم اما پاره پاره بعضی از پست هارو خوندم و خواستیم نقدی بر نظرات اقای سامان بکنیم .امیدوارم خانم شیرین هم رفتارشونو اصلاح کنن! در رابطه با ساق پا داشتن الله این مورد با معتبر ترین کتب اهل سنت اثبات شده ست حال انکه شما در توضیحاتتون(اسلام کوست) به مشتی از بی ارزش ترین علما شیعه استناد کردید که متاسفانه ارزشی ندارند ،به گفت بخاری که معتبر ترین کتاب اسلامی بعد از قران است ساق پای مذکور در قلم 42 متعلق به الله است و به جهت شناسایی انرا برهنه کرده است ! یعنی ساق پای الله شناسه اوست و با برهنه کردن ساق پا از مردم طلب سجود میکند(7002/بخاری) .این ساق پا مفرد است و نه جمع !ترجمه هایی که میکنید غالبا پایه و اساس درستی ندارند . اقای سامان میدونیم که هدف اصلی شما حقیقت جویی است ، حداقل امیدواریم که این طور باشه اما به زور یا بلانسبت دروغ نمیتونید چیزی رو اثبات کنید . مسلما خدای اسلام ماوراطبیعه نیست ،گاهی علما برای حقانیت شیعه به نهج البلاغه مراجعه میکنند که سید رضی انرا در قرن چهارم نوشت و پایه و اساسی ندارد ، در ان دوران ماوراطبیعه مطرح بود حتی شاهنامه اهورامزدا را بهتر از نهج البلاغه ماورایی توصیف کرده که میتونید بخونید .

سلام . برای صحیح بخاری ( که از معتبرترین کتابهای اهل سنت است و راویان آن اکثراً دباریان بنی امیه و بنی عباس بوده اند ، متأسفم و هیچ دفاعی از این کتاب ندارم ) اما تفاسیر شیعه بر اساس بزرگان مذهب است : پیامبر و سپس امامان . این نوع تفسیر عجیب از ساق پا در منابع شیعه جایی ندارد. درباره ی نهج البلاغه هم مراجعه کنید به خطبه 1 نهج البلاغه که در آن توصیف خداوند شده است به بهترین شکل . درباره ی اسناد مربوط به مقاله ( http://muslimquest.blogfa.com/post/70 ) از معتبرترین اسناد بهره برده شده است : مجمع البحرین از فخرالدین بن محمد طریحی یکی از بزرگترین ادیبان و لغت شناسان عربی . همچنین المفردات اثر راغب اصفهانی / لسان العرب اثر ابن منظور / و ... که همگی نشان میدهد منظور از « یکشف عن ساق » همان ضرب المثل کنایه از اضطراب و دلهره است... آیا شمادر میان ادیبان و لغت شناسان عربی معتبرتر از این افراد می شناسید ؟

ظاهرا مدیر سایت دیگه اجازه انتشار پست های منو نمیده واقعا شرم اوره ...

سلام . تمامی پستهای شما حتی پست های توهین آمیز و حاوی ناسزا نیز نشان داده شد.

به نام خداوند عشق و ازادی .مطمین باشید از لحاض علمی و فلسفی و حتی با توجه به اختلاف زمانی بسیار گاتاها دو طبقه بالاتر از قران و تورات قرار دارد . در هات 43 بند 4 اگرچه از دست سخن گفته شده اما دقت کنید اینها هیچ ربطی به دست فیزیکی نداره ، مثلا وقتی شاعر میگه " ز دست دیده و دل هر دو فریاد ...شما از شاعر خرده نمیگیرید که چشم دستش کجا بود ، حال به بررسی بند جهار و تفسیر پرفسور نگاه میکنیم : از دست تو ارمان های ما بر اورده میشود و تویی که سعادت میدهی هم به پیروان دیویسنی و هم پیروان مزدایی ! اصولا زمانی که از دست فیزیکی سخن به میان میاد باید عملی انجام شده باشه که با دست انجام بشه مثل زماتی که الله تندیس ادم رو با از گل و با دست خود میسازه ! اما در گاتاها عملی رخ نداده که لازمه ش تعامل دست باشه و کاملا مشخصه ارایه ادبیه ! در هات 44 بند 9 هم مساله چیز دیگریست زمانی که میگوید " در مکان تو که بهشت برین است " منظور مکانی نیست که خودش در اون جای داره بلکه مکانیست که اهورا به بندگانش وعده داده که همه متعلق به خود اهوراست ! توضیحات پرفسور شوشتری هم حایز توجه است ! انطور که من به ترجمه پرفسور شوشتری نگاه میکنم ترجمه ها کاملا با ادعاهای شما متفاوت است و بررسی همه بیهوده مینماید و به نظر میرسد دچار سوبرداشت شدید ! اگر ترجمه و تفاسیر ایشون رو هم نمیپذیرید گمان نمیکنم دیگه جای بحثی با شما باقی مانده باشه !

سلام . گاتها : که در آن گاو مقدس بالاتر از اهورامزدا دانسته شده است ! علاوه بر اینکه اصلاً هیچ دلیلی برای انتساب آن به زرتشت وجود ندارد و سراسر تحریف است ؛ حالا شده دو طبقه بالاتر از قرآن ؟؟؟ البته بله ! اگر دروغ بافی ها و جعل سندهای اسلام ستیزان را در نظر بگیریم حرف شما درست خواهد بود ! درباره ی مورادی که گفتی ! اولاً همه ی موارد را بررسی نکردی ( به جهت ناتوانی و تلاش برای لایی کشیدن ! ) و مابقی موارد را که ما هم گفتیم اما شما نپذیرفتی ! اان دارید حرفهای مارو تکرار می کنید . چطور تفسیر پروفسور درسته اما همون تفسیر از سوی مفسران مسلمان نادرست ؟؟؟؟؟ عجب ! شما بهتره ابتدا گوساله پرستی در گاتها رو بررسی کنید بعد برسید به مقایسه اسلام و دین زرتشتی !

به نظر من حرف طبری درست نیستش اما گوساله پرستی که گاتها داره درباره اش صحبت می کنه ب نظرم درسته من خودم زیاد در این باره خوندم که زرتشتیها گاو را مقدس میدونن مقاله رو هم خوندم که میگه روح خدایان در گاو حلوول کرده . این یعنی اوج خرافات . واقعاً ها این باستان پرستان چطوری روشون میشه که حرف از خرد و عقل می زنن !!!!!!!!!!!!!!!!!!

درود عرض میکنم جناب سامان . اینکه بخاری رو نمیپذیرید اهمیتی ندارد چون هدف اقناع شیعه نیست ! دقت کنید تمام کتب شیعه با تقییرات مذهبی از روی منابع اهل سنت نوشته شده اند .همین نهج البلاغه در قرن چهارم جمع اوری شد و حتی در ان از جملات کنفوسیوس هم پیدا میشود ! استناد به کتب شیعه اصلا قابل قبول نیست. بخاری قرن دوم کجا و کتب شیعه قرن چهارم کجا...

درود عرض میکنم جناب سامان . اینکه بخاری رو نمیپذیرید اهمیتی ندارد چون هدف اقناع شیعه نیست ! دقت کنید تمام کتب شیعه با تقییرات مذهبی از روی منابع اهل سنت نوشته شده اند .همین نهج البلاغه در قرن چهارم جمع اوری شد و حتی در ان از جملات کنفوسیوس هم پیدا میشود ! استناد به کتب شیعه اصلا قابل قبول نیست. بخاری قرن دوم کجا و کتب شیعه قرن چهارم کجا...

سلام . اگر نگاهی به سیر کتالت حدیث بیاندازید می بینید که منابع حدیث نویسی شیعه و سنی پس از پیامبر کاملاً از هم متمایز هستند. حتی کتابت حدیث در شیعه زودتر از اهل تسنن شروع شد چه اینکه ده ها سال پس از پیامبر حدیث نویسی دتر میان پیروان خلفا ممنوع بود. اما در شیعه چنین نبود. پس این نظریه شما که میگویید « تمام کتب شیعه با تقییرات مذهبی از روی منابع اهل سنت نوشته شده اند » اشتباه است. ضمناً اگر نگاهی به کتب شیعه بیندازید همگی ریشه در قرن اول و دوم دارند . مثلاً نگاهی به کتب اربعه شیعه بیندازید و ببینید که قبل از هر روایت سلسه راویان آن ( یعنی سند روایت ) تا امام یا پیامبر ثبت شده است. کدام جکله نهج البلاغه مال کنفوسیوس است ؟ ضمناً اعتقاد شیعه و سنی بر این است که کتب روایی اهل تسنن توسط علمای درباری بنی امیه و بنی عباس نوشته شده است. نفوذ یهود در این دو حکومت هم بر کسی پوشیده نیست.

بله سخن شما هم درست جناب سامان ولی به هرحال احادیث اونها در مجامع بین الملل اعتبار بیشتری دارد ،بگذریم من یک سوال دارم گرچه ربطی به بحث نداره و مربوط به یک مقاله جداگانه و برای خودم است ! چرا تمام مولفین حدیث از بخاری و مسلم و کافی و ... همه ایرانی بودند ؟

سلام . چه کسی گفته منابع روایی اهل تسنن اعتبار بیشتری دارد حتی خودعپ علمای اهل تسنن هم امروزه و حتی در گذشته معتقد بودند اکثر قریببه اتفاق روایات اهل سنت دروغ است. سندش اگر لازم بود ارائه کنم . امکروزه هم جریان اهل قرآن که فقط قرآن را حجت میدانند از دل اهل تسنن به همین منظور بیر.ون آمده چون واقعاً چیز زیادی برای استناد از روایان ندارند. همه مؤلفین حدیث هم ایرانی نبودند . اکثرشان ایرانی بودند ( نه همه ) به هر روی ایرانیان بیشترین تلاش را برای تبلیغ و گسترش اسلام انجام دادند.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.