جریان های افراطی
جریان افراطی موسوم به «شیرازیها» یکی از جریانهایی است که از حمایت انگلیس و سایر قدرت های استعماری برخوردار است و ضدیت با جریان انقلاب اسلامی و تضعیف جایگاه رهبر انقلاب، از اهداف اطرفداران و لیدرهای آن است.
قرآن و اهل بیت علیهمالسلام، مسلمانان را از فحش و ناسزا به مقدسات دیگر مکاتب منع میکنند، چنانچه امام علی علیهالسلام به سربازانش فرمود: «به جای فحاشی با منطق سخن بگویید و اعمال و کردار ناپسند آنها را عالمانه بیان کنید». اما با این وجود عدهای افراطی، با ناسزا به مقدسات دیگر مذاهب، سعی در تخریب چهره اسلام و تفرقه بین امت اسلام را دارند.
اقدامات و فعالیتهای رهبران و مبلغان جریان انحرافی «تشیع لندنی»، ضربات و خسارتهای بسیاری را به دین و مذهب شیعه وارد کرده است. بهعنوان مثال مبلغین این جریان در کشور مالزی سبب شدند که میان شیعه و اهلسنت و یا حتی میان خود شیعیان مالزی اختلاف ایجاد شود و مکتب شیعه تضعیف گردد.
دشمنان اسلام با ایجاد دو فرقه منحرف وهابیت و شیعه انگلیسی، در صددند که به واسطه اختلافافکنی این دو گروه، مسلمانان را به خود مشغول سازند و آتش جنگ فرقهای و مذهبی را در بین آنان برافروزند و باعث ضعف قدرت اسلام و دولتهای اسلامی و مانع رشد و گسترش اسلام شوند. این دو فرقه به مانند دو لبهی قیچی بر علیه وحدت اسلامی عمل میکنند.
یکی از خصوصیات طرفداران جریان انحرافی و افراطی «تشیع لندنی» عدم مواجهه درست با منتقدان و کشاندن گفتوگوها به مراء، لجبازی و جدال غیر نیکو است و از این طریق سعی میکنند فضا را برای توهین به مخالفین خود و از میدان بیرون کردن آنها فراهم کنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و آشکار شدن چهره حقیقی برخی از رهبران «انجمن حجتیه»بسیاری از اعضا از تشکیلات انجمن جداشدند تا جایی که برخی از این افراد به نیروهای انقلابی پیوستند؛ اما تعدادی از اعضای انجمن در حوزههای علمیه یا بیرون از آن به منتقدان حکومت بدل شدند. به همین دلیل بود که حضرت امام رحمتالله علیه در مناسبتهای مختلف، بهویژه در پیامی خطاب بهروحانیت در سالهای آخر عمر شریف خود «خطر متحجران و انجمن حجّتیهایها» را بزرگتر از هر خطر دیگر توصیف کرد.
جریان افراطی «شیعه انگلیسی»، بر پایه مبانی و تفکراتی، از جمله مخالفت شدید با علوم عقلی، به ویژه فلسفه شکل گرفته است و طرفداران این جریان، عقل نظری و صِرف عقل را حجت ندانسته و علوم عقلی که بر پایه عقل نظری ایجاد شده را بیراهه و خارج از اسلام میدانند.
اعضای انجمن حجتیه، اعتقادی به مبارزه با رژیم سفاک و خونریز پهلوی نداشتند و با شعار «جدایی دین از سیاست» نیروی خود را صرف عوامل کم اهمیت کرده و از مبارزه با اصل و ریشه فساد غافل ماند و به همین جهت مورد استقبال دربار و حکومت پهلوی قرار گرفت.
«برقعی» از بزرگان جریان افراطی «قرآنیون» است که برای انکار مسئله شفاعت تنها به آیات نافی شفاعت اشاره کرده و از آیات اثباتکننده شفاعت میگذرد در حالی که باید این آیات را با هم دید و با توجه به هر دو دسته از آیات، به نتیجه جامعی دست پیدا کرد.
«تشیع لندنی» جریانی سازمانیافته و یک حزب سیاسی است که اهداف سیاسی خاصی را دنبال میکند؛ این جریان افراطی که در ظاهر، اولویت خود را مبارزه با اهلسنت و اسلام سنی قرار داده است، در واقع بازیچه دست استعمارگران برای تفرقهاندازی است. آنان با جبهه کفر تعامل خوبی داشته و عملاً شعار مبارزه با استکبار و استعمار را قبول ندارند.
«برقعی»، از چهرههای «قرآنیون» وجوب خمس را انکار کرده و به طور قاطع بیان میکند که خمس در زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فقط در غنایم جنگی بوده و در غیر آن وجود نداشته و در سوره انفال، مختص به غنائم جنگی آمده است؛ در نقد این ادعا باید گفت که موضوع خمس، «مغانم» است و مغانم، هر سودی است که انسان به دست میآورد و فرقی نمیکند گنج باشد یا سود تجارت یا مال الاجاره یا درآمد کارگری.
انجمن حجّتیه، یک تشکل مذهبی ویژه است که با هدف مبارزه با بهائیت، از اواسط سال 1332، در تهران و سپس سایر شهرها پدید آمد و تقابل اصلی انجمن حجتیه با انقلاب اسلامی و مبانی آن، در اسلام عوامانه و سطحی و اندیشه جدایی دین از سیاست بود؛ زیرا رهبران و طرفداران انجمن حجتیه، معتقد بودند که در زمان غیبت، ورود به عرصه سیاست، غلط و موجب لطمه به دین است.
یکی از استدلالهای جریان «قرآنیون» برای اثبات مدعای خود، یعنی «قرآنبسندگی و نفی حجیت سنت» این است که قرآن کامل است؛ آنان با استدلال به این بخش از آیه «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء» میگویند که قرآن، همه شریعت را بیان کرده است و مردم با عمل به قرآن، به کمال دین میرسند. این در حالی است که مراد و مقصود از عبارت «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء» این است که هر چیزی كه بیان آن ضرورت داشته، بیان شده است.
با وجود اینکه رهبران انجمن حجتیه، هدف از تأسیس انجمن را مبارزه با فرقه بهائیت اعلام کرده بودند، اما این مبارزه، کلیت نداشت و فقط محدود به یک قلمرو خاص (مبارزه علمی) بود؛ زیرا در زمان حکومت پهلوی، بسیاری از پستهای اساسی و کلیدی حکومت، مانند وزارتخانهها در تسلط وزرای بهائی بود، اما با این وجود، رهبران و طرفداران انجمن حجتیه، هیچ موضعی در قبال اقدامات حکومت پهلوی و انتصاب افراد بهائی در پستهای اساسی کشور نمیگرفتند.