اعتقادات
در رابطه با موضوع حقانیت ادیان و مذاهب، نظریه های متفاوتی مطرح شده است که از جمله آنها وحدت ادیان به معنای پذیرش حقانیت همه ادیان و مذاهب می باشد که در نوشته های فرقه اهل حق نیز گرایش به این دیدگاه دیده می شود. در حالی که وحدت ادیان، به حکم ادله عقلی و نقلی مردود است و قابل قبول نیست.
فرقه اهل حق مسلک خود را یکی از سلسله های عرفانی شریعت محمدی می دانند و توحید را از اصول پنج گانه اعتقادی خود به شمار می آورند اما درباره خداوند دچار انحراف شده و دیدگاهی برخلاف آموزه های توحیدی اسلام دارند و به خداوند نسبت ناروای تشبیه و تجسیم داده و قائل به جسمانیت ذات الهی شده اند؛ در حالی که از نظر اسلام خداوند منزه ازهرگونه تشبیه و تجسیم است.
گرچه پارهای از عقاید و آدابورسوم اهل حق با آموزهها و باورهای ادیان باستانی، مسیحیت و یهود شباهتهایی دارد، اما مبانی بنیادین آن مانند حلول و گردش روح (دونادون) بیش از هر دین یا مذهبی، با فرقههایی از غلات شیعه مانند مخمسه و منصوریه شباهت دارد و اصل تجلی مطرح شده در اهل حق، مقتبس از عرفان نظری است. بنابراین نظریه استقلال اهل حق از اسلام سخن باطلی است.
اکثر اندیشهها و باورهای اهل حق چنان با افسانهسازی و نقلهای اساطیری همراه بوده است که در باور بسیاری از پژوهشگران و منتقدان این فرقه، اهل حق مسلکی است که بر پایه افسانهسازی و خرافهگویی استوار است. اما پیروان و سرسپردگان مسلک اهل حق که مسیر تعصب کورکورانه را پیش گرفتهاند، از دیدگاه مذکور برآشفته شده و آن را قبول ندارند.
ازآنجاکه بزرگان اهل حق برای عقاید و اندیشههای خود، مبانی مشخص و محکمی ارائه نکردهاند، شاهد هرجومرج فکری و عقیدتی در میان سرسپردگان این مسلک هستیم، زیرا سرسپردگان سادهدل، گرفتار برداشتهای سلیقهای و شخصی سادات و بزرگان خود از دفاتر کلامی و اولیه اهل حق شدهاند.
با بررسی منابع مطالعاتی فرقه اهل حق متوجه میشویم که پیروان این فرقه به "مسخ " قائل هستند و معتقد هستند که روح و روان برخی از سرسپردگان این مسلک به جسم گاو، گوزن، مار و مور و سایر حیوانات، درآمدهاند. برخی از اندیشمدان این فرقه القاء میکنند که مسخ ریشه در قرآن دارد و حال آنکه حقیقت مسخ قرآنی با آنچه اهل حق و سایر قائلین به دونادون و تناسخ می گویند، فرق میکند.
برخی از پیروان و سرسپردگان فرقه اهل حق و دیگران تصور کردهاند یا ممکن است که تصور کنند "رجعت" که یکی از اندیشههای ناب شیعی است، نیز نوعی از "دونادون" است. درحالیکه بین دونادون با رجعت تفاوتهای فراوانی وجود دارد.
پیروان فرقه اهل حق قائل هستند که یکی از حکمتهای دونادون، دریافت مجازات اعمال و کردار ناپسند و پاداش کردار نیک است. به این صورت که انسان هزار و یک جامه عوض میکند و با گردش در جامههای مختلف جزای اعمال گذشته خود را میبیند. بنابراین اگر در دنیا دچار گرفتاری و رنج و مشقتی میشود به خاطر اعمال گذشته است.
پیروان و سرسپردگان فرقه اهل حق با کپیبرداری از داستان تولد حضرت عیسی (ع)، درباره چند نفر از بزرگان خود مدعی هستند که آنها از مادرانی باکره به دنیا آمدهاند. اما هیچ دلیل عقلی، منطقی و نقلی معتبر، غیر از داستانسرائیهای خود ارائه نمیدهند و این کپیبرداری حاکی از تاثیرعقاید اهل حق از دیگر ادیان است.
نورعلی الهی، یکباره به مشاغل اجتماعی و اداری روی آورد. او، در یکجا علت ورود خود به امور اداری را، دستور سلطان اسحاق دانسته اما او درجایی دیگر در سخنی متناقض با ادعای قبلی خود، علت ورود به مشاغل اداری را، ترس از دستگیری توسط دولت وقت، اعلام میکند.
منابع مطالعاتی اهل حق اذعان دارند که بزرگان و مرشدان این فرقه نه تنها از وظایف محوله خود که در عصر سلطان اسحاق برای آنان تعریفشده است تخلف میکنند، بلکه همواره به اعمال سلیقههای فردی در آداب و ارکان یاری همت گماشتهاند.
پیروان و سرسپردگان اهل حق، همواره با خرافهگویی و داستانسرایی بزرگان و مرشدان خود را یاد میکنند. مجید القاصی، یکی از نویسندگان اهل حق با بیان مطالبی، تا حدودی اشاره به برخی از واقعیات زندگی سلطان اسحاق و یاران او میکند و زندگانی آنان را از حالت افسانهای و تخیلی خارج میکند.
نورعلی الهی که به گمان مریدانش عارفی کامل و شخصیتی در نهایت ایمان است، در قالب داستان یکی از پیامبران الهی، خداوند متعال را "خدعه کار" معرفی مینماید که بیان این مطالب، پرده از افکار پلید نورعلی الهی برمیدارد.
نورعلی الهی اظهار میکند که در خانواده او بوقی وجود دارد که توسط دراویش پیرو پدرش نعمت الله جیحونآبادی به آنان هدیه داده شده است که هر وقت قرار بود درجایی بلایی نازل شود، در آن دمیده میشد و بلا نازل میشود.