رد پای جبرگرایی در باورهای فرقه اهل حق
به حکم وجدان، انسان آگاهانه و آزادانه می تواند آینده خویش را به هر شکل که خود بخواهد انتخاب کند اما درباور فرقه اهل حق، با تقسیم شدن موجودات به زرد گلان و سیاه گلان ، سعادت و شقاوت آن ها از روز ازل مشخص شده است. این عقیده جبرگرایی و نفی اختیار از انسان را به دنبال دارد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از منظر انسان شناسی دینی آدمی موجودی مختار است و هم آگاهانه و هم آزادانه می تواند آینده خویش را به هر شکل که خودش بخواهد انتخاب کند.(1) برخی از جریان های مذهبی این اختیار و آگاهی را نادیده گرفته و خوشبختی و بدبختی، هدایت و ضلالت انسان را تابع اراده ای خارج از خواست و اراده انسان دانسته اند. در باور فرقه اهل حق، سعادت و شقاوت آدمیان از ابتدای آفرینش معلوم بوده، با این بیان که مخلوقات این عالم، بر حسب عنصر اولیه به دو قسم متمایز و متضاد خلق شده اند، قسمتی از گل زرد آفریده شده و قمستی از گل سیاه، گروه اول را «زردگلان» و گروه دوم را «سیاه گلان» می نامند.
بر اساس این باور «زردگلان» اهل نورند، سرشتی نیک و طینتی پاک دارند و ایشان را دو پیشوا بوده که یکی پس از دیگری آمده است، و آن دو بنیامین و سید محمد (به صورت بزرگ سوار) ظهور کرده است. اما قسم دوم، از آتش و تاریکی اند، برای ایشان دو پیشوا آمد یکی «ابلیس» و دیگری را «خناس» گویند. (2) و بر همین اساس ماهیت روح انسان های نیک و بد در ازل، به جهت بهره مندی از فیض حق تعالی معلوم شده است و یارسانیان از این منظر به جبر قائل هستند.
از منظر این فرقه، کسانی ترقی و تکامل می یابند که از جنس زرده گل، نیک سرشته شده باشند. این تفکر در کلام اهل حق چنین بیان شده است:
خاکش زرده گل پخته و طیار بو غلام اخلاص خاوندکار بو.(3)
سالک راه حق و درویش کسی است که خاکش از زرده گل و پخته باشد و بندۀ خالص و مخلص درگاه خداوند باشد.
سالک باطن دار، جرعه نوش ازلی باشد و از بدو آفرینش در مسیر سلوک و بندگی قرار گرفته باشد.
یک جرعه نه جام باطن ورده بو نسیمی آسا حق یاد کرده بو.(4)
سالک راه حقیقت باید جرعه ای از کوثر ازلی و باطنی چشیده باشد و مانند نسیمی (از مقامات اهل حق) همیشه سخن حق بگوید.
بنابر این باور اهل حق، در آفرینش ازلی روح، سرشت افراد نیک و بد از همان ازل، معلوم و مشخص است. روح افراد نیک سرشت در زرده گل فرود می آیند و روح افراد و موجودات شریر در سیاه گل.
ره آورد این عقیده، افزون بر تلقین مسئله جبر و جبرگرایی در نظام آفرینش، بهانه ای برای حکمرانی و خوش گذرانی عده ای به نام سادات و یا بزرگان اهل حق بر مردم بدبخت و بیچاره که هر چه درآمد داشته باشند باید با عناوین مختلفی چون سرانه فطریه، جشن پادشاهی، پای وجه جوز و ... به ایشان تقدیم نمایند و خود را مطیع محض آنها بدانند.
اعتقاد به زرد گلی و سیاه گلی، بیهوده بودن امتحان انسان از سوی خداوند و آفرینش بهشت و جهنم و بیهوده بودن خلقت هستی را در پی خواهد داشت؛ زیرا طبق این نظریه، از ابتدا عاقبت کسانی که از گل زرد به وجود آمده اند، خوشبختی در زندگی دنیا و سکونت در بهشت، در زندگی اخروی خواهد بود و سیاه گلان نیز جز بد بختی در دنیا و آخرت، چیزی نصیب شان نخواهد شد و این با ادله عقلی و احکام و دستورات الهی، سازگاری نداشته و با عدالت خداوند در تضاد است بنا بر این، باطل بودن این نظریه روشن و آشکار است.
پی نوشت:
(1). مجموعه آثا، مطهری مرتضی، ج 2، ص 287
(2). دانشنامه نام آوران یارستان، صفی زاده صدیق، هیرمند،1376،ص25
(3) دیوان کلام، شیخ امیر،بیتا، خطی
(4). همان
افزودن نظر جدید