بررسى مفهوم توکّل

توکّل با قناعت ریشه هاى مشترکى دارد و طبیعى است که فلسفه آن دو نیز از جهاتى به هم شبیه است و در عین حال از جهاتى با هم تفاوت دارند.
نخست چند روایت اسلامى را در زمینه توکّل، براى روشن شدن مفهوم اصلى و ریشه آن در این جا مى آوریم.
امام صادق(علیه السلام)مى فرماید:
«إنَّ الغِنَا وَ العَزَّ یَجُولاَنِ فَإذَا ظَفَرَا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ أَوْطَنَا; بى نیازى و عزّت در حرکتند، هنگامى که محلّ توکّل را بیابند، در آن جا وطن مى گزینند»!(1)
در این حدیث وطن اصلى بى نیازى و عزّت «توکّل» معرّفى شده است.
از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)نقل شده که فرمود:
از پیک وحى خدا جبرئیل پرسیدم، توکّل چیست؟ گفت:
«العِلْمُ بِأنَّ المَخْلُوقَ لاَ یَضُرُّ وَ لاَ یَنْفَعُ وَ لاَ یُعْطِى وَ لاَ یَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الیَأسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإذَا کَانَ العَبْدُ کَذَلِکَ لَمْ یَعْمَلْ لاِحَد سِوَى اللّهِ وَ لَمْ یَرْجُ وَ لَمْ یَخَفْ سِوَى اللّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ فِى أحَد سِوَى اللّهِ فَهَذِا هُوَ التَّوَکُّلُ».(2)
کسى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام)پرسید:
«مَا حَدُّ التَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ: أَلاَّ تَخَافَ مَعَ اللّهِ أحَداً; حدّ توکّل چیست؟ فرمود: این که با اتّکاى به خدا از هیچ کس نترسى»!(3)
در آیات قرآن نیز اشاره هایى به آثار و فلسفه توکّل مى یابیم:
«(وَ مَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَآ آذَیْتُمُونَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ); و چرا بر خدا توکّل نکنیم با این که ما را به راههاى (سعادت) رهبرى کرده است؟! و ما به طور مسلّم در برابر آزارهاى شما صبر خواهیم کرد (و دست از رسالت خویش بر نمى داریم) و توکّل کنندگان باید فقط بر خدا توکّل کنند».(4)
و نیز:
«(الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیماناً وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ); این ها کسانى بودند که (بعضى از) مردم به آنها گفتند: مردم ]لشکر دشمن[ براى (حمله به) شما اجتماع کرده اند و از آنها بترسید امّا این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند خدا ما را کافى است، و او بهترین حامى ماست!».(5)
و نیز:
«(إِذْ هَمَّتْ طِّائِفَتَانِ مِنْکُمْ أنْ تَفْشَلاَ وَ اللَّهُ وَلِیُّهُمَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ); (و نیز به یادآور) زمانى را که دو گروه از شما تصمیم گرفتند سستى نشان دهند (و از وسط راه بازگردند)و خداوند پشتیبان آنها بود (و به آنها کمک کرد که از این فکر باز گردند) و افراد باایمان باید تنها بر خدا توکّل کنند».(6)
و نیز:
«(فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ); امّا هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش) و بر خدا توکّل کن».(7)
در تمام این آیات توکّل سرمایه اى براى مقابله با دشمنو ایستادگى در برابر او و تکیه گاهى براى تصمیمهاى مهم معرّفى شده است.
«توکّل» در اصل از مادّه «وکالت» و به معناى انتخاب وکیل است، و این را مى دانیم که یک وکیل خوب، کسى است که حدّاقل داراى چهار صفت باشد: آگاهى کافى، امانت، قدرت و دلسوزى، این موضوع نیز شاید نیاز به تذکّر نداشته باشد که انتخاب وکیل مدافع در کارها در جایى است که انسان خود قادر به دفاع نباشد، در این موقع از نیروى دیگرى استفاده مى کند و با کمک او به حلّمشکل خویش مى پردازد.
بنابراین توکّل بر خدا مفهومى جز این ندارد که انسان در برابر مشکلات و حوادث زندگى و دشمنى و سرسختیهاى مخالفان و پیچیدگى زیاد و گاهى بن بستهایى که در مسیر خود به سوى هدف دارد، در جایى که توانایى بر گشودن آنها ندارد، خدا را وکیل خود ساخته و بر او تکیه کند و از تلاش و کوشش باز نایستد، بلکه در آن جا هم که توانایى بر انجام کارى دارد، باز مؤثّر اصلى را خدا بداند، زیرا از دریچه چشم یک موحّد واقعى، سرچشمه تمام قدرتها و نیروها اوست.
نقطه مقابل «توکّل بر خدا» تکیه کردن بر غیر اوست و به صورت اتّکایى زیستن، وابسته به دیگرى در زندگى بودن و از خود استقلال نداشتن است.
دانشمندان علم اخلاق مى گویند: توکّل ثمره مستقیم توحید افعالى خداست، زیرا همان طور که گفتیم از نظر یک موحّد، هر حرکت، کوشش، تلاش و جنبش هر پدیده اى که در جهان صورت مى گیرد به علّت نخستین این جهان، یعنى ذات خداوند ارتباط مى یابد، بنابراین یک موحّد، منبع و سرچشمه همه قدرتها و پیروزیها را از او مى داند.
* * *
1. اصول کافى، ج 2، ص 65، ح 3.
2. بحار الانوار، ج 76، ص 373.
3. أمالى صدوق، ص 311.
4. سوره ابراهیم، آیه 12.
5. سوره آل عمران، آیه 173.
6. سوره آل عمران، آیه 122.
7. سوره آل عمران، آیه 159.