عرفانهای نوظهور
بعضی مکاتب معتقدند که داشتن ثروت، قدرت و رفاه یکی از نشانه های شایستگی، برتری و موفقیت یک انسان بر دیگران است. مثلا آموزه قانون جذب در تفکر نوین این نوع تفکر را ارائه می دهند. یا در آئین «جین» زندگی در فقر موجب سعادت است. این ها افراط و تفریط است.
برخلاف ادعای مروجان تفکر نوین و قانون جذب، مُثبت اندیشی افراطی باعث آسیب به انسان ها می شود. احساسات و هیجاناتی مثل ناراحتی، ترس، غصه و... اموری واقعی، طبیعی و با فواید زیاد هستند. نباید در مثبت اندیشی افراط کنیم. همیشه با امید و مثبت اندیش باشیم ولی وجوه منفی را هم مد نظر داشته باشیم.
در جریان جنگ امام علی (ع) با خوارج، شخصی ادعا کرد که این زمان نحس است و موجب ضرر و زیان و شکست است. امام (ع) ربط سود و زیان انسان به امور ماورایی به صورت قطعی را رد کردند. بعد اتمام جنگ امام علی (ع) پیروز میدان بودند در حالی که در ساعت نحسی که آن فرد ادعا کرده بود جنگ واقع شده بود.
اگر سه شاخه آخر یوگا، یعنی تمرکز، مراقبه و جذبه بر یک شیء واحد اجرا و تمرین شوند (به آن سمیم می گویند) قدرت های فرا طبیعی روانی ظاهر می شوند. مثلاً یوگا کار، یک شیء را انتخاب می کند و درباره آن فکر می کند و با تمرکز روی آن شیء به مراقبه می پردازد و در نهایت به جذبه و آگاهی وحدانی می رسد در نتیجه سامادهی که هدف اصلی یوگا است رخ می دهد.
محمد علی طاهری مخاطب عرفان حلقه را بشریت معرفی می کند. حال سؤالی که پیش می آید این است که طاهری عنوان می کند، «عرفان کیهانی یک عرفان ایرانی، اسلامی است و برخواسته از فرهنگ ایرانی است. حال چگونه مدعی می شود مخاطب عرفان حلقه همه انسان های جهان، صرف نظر از دین و ملیت و... می باشند؛ این یک تناقض آشکار است.
تفکر نوین، رشد معنوی را با شاخص کاملاً مادی می سنجد. این باورها معنویت هماهنگ با نظام سرمایه داری را بیان می کند. تفکر نوین می گوید شاخص معنویت، سلامتی و ثروت است. یعنی کسی که ثروت بیشتر و سلامتی کامل تری دارد، انسان معنوی تری می باشد.
فرقه هائی که از نیروهای ماورائی استفاده می کنند باعث می شوند آسیب های مختلفی به اعضا و افرادی که با آن ها مرتبط هستند وارد شود. اما رعایت بعضی از مسائل، باعث درمان این آسیب ها می شود. همچنین باعث پیشگیری شده و نمی گذارد به سایر افراد آسیب برسد. یا آسیب ها را به حداقل می رساند.
متاسفانه امروزه خیلی از افراد حتی بدون هیچ تخصصی، صرفاً با مطالعه چند کتاب، خود را متخصص امور ماورایی می دانند. هر مشکلی که در مردم وجود دارد را مرتبط با سحر، طلسم و اجنه میپندارند؛ سپس تجویز باطل السحر میکنند و مبالغ کلانی از مردم دریافت میکنند؛ باید گفت در واقع از بدبختی مردم کسب درآمد میکنند.
بعضی از فالگیران خبرهای غیبی را از نگاه به باقی مانده چای و قهوه نمی فهمند، بلکه این کار را مقدمه و نمایشی میدانند تا این اخبار بر آنها الهام شود. منشأ این اِلهام و القاءها عموماً شیاطین هستند؛ چون غیبگویی ملحق به کهانت میشود که حرمت دارد و الهام الهی بر امر حرام مترتب نمیشود.
آقایان موحدی نائینی و مهدوی پور که باعث ثبت یوگا به عنوان ورزش در فدراسیون ورزش های همگانی ایران شدند، خودشان یوگا را در هند آموخته اند. در باشگاه های یوگای ایران همان تکنیک های آشرام هند انجام می شود. همچنین خیلی از افرادی که مدتی در باشگاه های یوگا تمرین می کنند برای فرا گرفتن دوره های تکمیلی یوگا به هند می روند و ادامه آموزش ها را آنجا دیده و بعد برگشت همان مطالب را به مخاطبان ایرانی عرضه می کنند.
نیروهای فراطبیعی روانی یکی از اثرات یوگا می باشد. متاسفانه با معرفی یوگا به عنوان ورزش، یک مکتب با آموزه های هندوئیستی را بین مردم رواج می دهند. افراد ناآگاه که دنبال تندرستی بدن و آرامش درون هستند به مربیان یوگا مراجعه و دچار آسیب های معنوی، روحی و جسمی می شوند. عقاید باطل و پرستش خدایان هند در یوگا و نیروهای ماورایی آن باعث می شوند مراجعین به یوگا دچار سبک زندگی غلطی شوند.
شیطان پرستی از لحاظ مفهومی به چند قسم تقسیم می شود: 1. شیطان پرستی جادوگران و شمن ها برای استفاده از قدرت های ماورایی. 2. شیطان پرستی به معنای پیروی از وسوسه های شیطان. 3. شیطان پرستی به معنای عبادت و بندگی کردن انسان برای شیطان که خود دو گروه هستند: الف. یزیدیان، ب. شیطان پرستی مدرن(آنتوان لاوی)
نیروهای ماورائی و کارهای خارق العاده از دو مسیر به دست می آید: یک روش الهی است و روش دیگر غیر الهی می باشد. تشخیص اینکه این کار خارق العاده از کدام مسیر به دست آمده است نیاز به بررسی و تحقیق عالمانه دارد ولی ملاک های عام و کاربردی وجود دارد که با کمک این ملاک ها می شود نیروهای الهی از غیر الهی تشخیص داد، مانند اهداف شرورانه که باعث می شود بدانیم این نیرو الهی نیست.
آموزه های هر مکتب و آئینی مبتنی بر یک سری مبانی است و شناخت دقیق یک مکتب، زمانی محقق می شود که بتوانیم مبانی آموزه ها، اعمال و عقاید یک مکتب را بشناسیم. برای شناخت یک مبنای پایه و اصلی در یک مکتب، چند راه وجود دارد. خود بزرگان فرقه و مکتب تصریح کنند بر یک مبنای خاص یا دقت در آموزه های فرقه متوجه می شویم این آموزه برگرفته از مبنای خاصی است؛ سپس با نقد مبنا، آموزه هم نقد می شود.