مسیحیت
رود خونی كه از شهيدان كربلا بر صحرای طف جاری شد، فرات حقيقتی گشت كه جرعه نوشان عزت و آزادگی را ازهر مذهب و مسلك و هر دين و آيين به قدر تشنگی سيراب كرد. در اين مسير كم نيستند مسيحيانی چون جرجی زيدان، جرج جرداق و دهها مسيحی حق جوی ديگر كه حقيقت ناب همه اديان راستين را در اهل بيت پاك پيامبر (ص)، يافتهاند و در اين باره آثاری پديد آوردهاند.
كتاب مقدس مسيحيان هم تحریفشده است و هم سرشار از بیحرمتی به خداوند و پيامبران اوست، دریکی از بخشهای اين كتاب، يك دستور را یکبار از زبان خداوند و بار ديگر از زبان شيطان، به حضرت داود (عليهالسلام) بيان كرده است. اين بیتوجهی به متن كتاب مقدس، عواقب ناخوشايندی، مانند كفرگويی، در اعتقادات مسيحيان به بار آورده است.
يحيی و عيسی (عليهماالسلام) دو پیامبر هم عصر بودند، در اناجيل متی و يوحنا عباراتی درباره ملاقات آنها آمده كه تا حد زيادی باهم متفاوت است، يكجا میگوید يحيی، مسيح را قبل از نزول روح شناخت و جای ديگر گفته است بعد از نزول روح شناخت و در جای ديگر آمده است كه حتی بعد از نزول روح هم او را نمیشناخت!
از نگاه متی، انبیای گذشته در مورد میلاد عیسی مسیح در شهر ناصره پیشگویی کرده و خبر داده بودند که پیامبری موسوم به ناصری مبعوث خواهد شد. بررسی کتاب مقدس نشان میدهد علاوه بر اینکه چنین پیشگوییای وجود ندارد بلکه بر خلاف آن پیشگویی شده است.
كتاب مقدس هر دينی، اساس آن دين است و در صورت اشتباه در آن، اصل دين مذكور زير سؤال خواهد رفت، در سفر پيدايش از كتاب مقدس مسيحيان، دو حكم از سوی خداوند به حضرت نوح (عليهالسلام) بیانشده است كه کاملاً متفاوت بوده و هیچگونه توجيهی هم ندارد، اینگونه اشتباهات باعث سست شدن اين كتاب و ترديد در صحت دين مسيحيت میشود.
با ظهور اسلام، همهی ادیان موجود در ان زمان به خصوص یهودیت و مسیحیت منسوخ شده و پیروان آنان ملزم به پیروی از اسلام بودند. برخی از مسیحیان روشنفکر حقانیت اسلام را پذیرفته و مشرف به دین اسلام شدند. اما برخی منسوخ شدن دینشان را نپذیرفته و با تعصب و لجاجت بر همان دین منسوخ خود ماندند. حال آنکه نسخ ادیان ریشه در کتاب مقدس داشته و خود مسیحیت با ظهورشان یهودیت را نسخ کردهاند.
طبق اعتقادات مسلمانان، عیسی مسیح معجزات فراوانی داشته است؛ کتاب مقدس مسیحیان در بخشهای مختلف خود، به شرح معجزات عیسی مسیح پرداخته است؛ اما در بسیاری از موارد به خاطر تناقضات و اختلافات موجود در کتاب مقدس، این معجزات به شکلی بیان شده است که ضمن نپذیرفتن صحت آن، اعتبار کتاب مقدس نیز از بین میرود.
قبول شهادت دادن فرد به نفع خود در دادگاهها و محاکم قضایی هیچ کشور و ملتی قابل پذیرش نیست. چرا که عقلا و علمای عالم میدانند اگر این نوع شهادات قابل قبول باشد بسیاری از حکمها به غلط صادر شده و حق و ناحق قابل شناخت نخواهد شد. کتاب مقدس مسیحیان حتی در مورد این قانون روشن و همگانی نیز دچار تناقضگویی شده است.
کتاب مقدس شهادت میدهد که یهودیان منتظر ظهور الیاس نبی یا همان ایلیا بودهاند. آنان به گمان اینکه یحیای تعمید کننده همان ایلیا است به سراغ وی رفته و از او پرسش میکنند که آیا وی همان ایلیای نبی است؟ یحیی ایلیا بودن خود را انکار میکند و به صراحت می گوید که من ایلیا نیستم اما عیسی مسیح معتقد است که یحیی همان ایلیای موعود است.
یهودیان معتقدند که تورات توسط خداوند به حضرت موسی (ع) اعطا شده و در نتیجه نویسندهی واقعی تورات، خدا است. اگر چه مسلمانان معتقدند که خداوند کتابی به نام تورات به موسی (ع) داده است اما تورات کنونی موجود در کتاب مقدس نمیتواند آن تورات الهی باشد. چرا که کتاب مقدس گواهی میدهد که تورات واقعی گم شده است.
حوادث مربوط به روزهای آخر عیسی مسیح و حرفهای بیان شده از ایشان، مهمترین وقایع تاریخ مسیحیت است. چرا که در همین زمان آیندهی مسیحیت ترسیم میشود. اما انجیل نویسان در بیان داستان شام آخر مسیح و وداع ایشان با حواریون نیز دچار اختلاف شدیدی شده و هر کدام به نحوی ماجرای آن شب را روایت میکند. این اختلافات سبب بدبینی محققین نسبت به صحت محتوایی کتاب مقدس است.
مسیحیان معتقدند عیسی مسیح بر روی صلیب کشتهشده و در قبر دفن شد سپس از قبر برخاسته و بعد از اتمام توصیههای خود به یارانش، به آسمان صعود کرد. اما داستان صعود مسیح به آسمان همانند داستان کشته شدنش به نظر میرسد که ساختگی باشد. وجود اختلاف در نقل این داستان بین اناجیل و کتابهای کتاب مقدس، ساختگی بودن آن را تأیید میکند.
مبشران مسيحی در تبليغات خود با اين ادعا مردم را فريب میدهند كه كتاب مقدس آنها میتواند موجب سعادت بشر باشد! اما همين كتاب آنان سرشار از اشتباهات بزرگ است، مثلاً يك جای اين كتاب، تعداد سالهای قحطی برای حضرت داود (عليهالسلام) «هفت سال» است و در جای ديگر «سه سال» آمده است، مفسران هم بهراحتی عدد هفت را به سه تبديل کردهاند!
هم در اناجيل و در قرآن كريم آمده است كه عيسي (عليهالسلام) «كلمه خداوند» است، اما مسيحيان، معنای كلمه بودن مسيح را همطراز بودن مسيح با خداوند معنا کردهاند و مسيح را يكی از اقانيم ثلاثه خداوند میدانند كه مسيح هم خداست و هم انسان، درحالیکه كلمه بودن مسيح به معنای مخلوق بودن آن حضرت است و هيچ مخلوقی همردیف خداوند نخواهد بود.