هویت ملی
منطقه «آرارات کوچک» یک منطقه فوق العاده استراتژیک است که بر دره ارس و راه آهن جلفا و فلات مجاور تسلط دارد. پس از اینکه ترکیه این ناحیه را اشغال کرد، جمعی از مقامات سیاسی و نظامی ایران، در پی بازپسگیری این منطقه برآمدند. لیکن سرانجام بنا به نظر رضاشاه، این کوه راهبردی از قلمرو ایران خارج و به ترکیه تقدیم شد.
یک دلیل واضح تاریخی بر اسلام اختیاری ایرانیها: زرتشتیان با سنگسار کردن مسلمانها و خراب کردن مسجدها میخواستند به زورِ شمشیر، مردمِ تازه مسلمان را به دین زرتشتی وادار کنند ولی مردم دست از اسلام برنمیداشتند.
شاه، هم بحرین را از دست داد، هم ابوموسی را. چه اینکه در قرارداد 1971، حکومت پهلوی نه تنها حق مالکیت امارات بر بخشی از جزایر سه گانه را پذیرفت بلکه در قرارداد مذکور اقرار کرد که ایران "جزیره ابوموسی" را تحت "اشغال" دارد. (Within the agreed areas occupied by Iranian troops) که این لفظ occupied به معنی «در اشغال داشتن» و «اشغال کردن» است.
تاگور هرچند ظاهراً آزادیخواه و استقلالطلب بود اما در حقیقت، در خدمت منافع انگلستان بود. علامه اقبال لاهوری درباره تاگور مینویسد: «تاگور در حق مسلمانان بیانصافی کرد... تنها هدف وی حفظ حضور سرنیزههای بریتانیا در جهت حمایت از خود بود.»
هخامنشیان از حیث علمی و تکنولوژی تقریباً صفر بودند. تخت جمشید، هنر پنجهی معماران یونانی، بابِلی و آشوری و عیلامی است که در جنگها به بردگی گرفته میشدند. اما در جای خود چندان هم خارق العاده نیست. از سویی دیگر، تلاش باستانگرایانِ سازمان میراث فرهنگی برای مخفی کردن تصاویر آب گرفتگیِ تخت جمشید هم جالب است.
این مُهر، کورش اول را نشان میدهد که با نیزه، شکم یکی از مخالفین خود را سوراخ کرده و با اسب بر پیکر نیمه جان یکی دیگر از مخالفین خود میتازد. بله حقیقت این است که هخامنشیان برای تشکیل حکومت و حفظ قدرت، خونهای بسیار ریختند و این مسئله آن قدر برایشان مهم بود که تصویر خونریزیهای خود را بر مُهرهای شخصی خود حکاکی میکردند.
مردمان آریایی، تا پیش از داریوش، خط برای نوشتن نداشتند و برای نخستین بار در حدود 500 سال قبل از میلاد، داریوش هخامنشی به کاتبان عیلامی و آرامی دستور داد که برای پارسها خط اختراع کنند. اما مردم عرب، حداقل 200 سال زودتر از آریاییها به خط دست یافته بودند.
داریوش، همواره سایه سنگین کورش را بر سر خود حس میکرد. لذا او در کتیبههای مختلف، از خود و پدران خود مرتباً نام میبرد. اما از کورش نام نبرد. در هر صورت، داریوش روی خوشی به کورش نشان نمیداد.
والتر هینتس مینویسد: پارسها از خود، خطی برای نوشتن نداشتند. از همین روی، داریوش به کاتبان ایلامی و آرامی دستور داد تا خطی پارسی اختراع کنند. کاتبان ایلامی و آرامی هم از روی خط خودشان، خطی برای پارسها ساختند. نکته جالب اینکه ایلامیان و آرامیان هر دو از اقوام سامی و همتبار عربها بودند.
والتر هینتس، یکی از 10 ایرانشناس بزرگ جهان: «هنر ایران باستان هرگز کسی را برهنه به تصویر نکشیده است». (والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، 1392، ص 36-37)
خرید و فروش زن در ایران باستان: دکتر کتایون مزداپور، در «چند سخن» مینویسد که در ایران باستان و بر اساس سنت مردسالاری، میشد حتی زن را فروخت. سالار دودمان (شوهر یا پدر و...) مالک تمام حق و حقوق اجتماعی زن شمرده میشد.
باستانگرایان افراطی از شخصی به نام آرتاخه به عنوان یکی از دانشمندان ایران باستان نام میبرند. این در حالی است که از این شخص در منابع کهن تاریخی ایران نامی نیست. البته منابع یونانی از او نام بردند ولی بررسی شخصیت او نشان میدهد که اساساً دانشمند نامیدن او مانند این است که شخصی با ضریب هوشی پایین، به شوخی «پروفسور» نامیده شود.
شاپور شهبازی: کورش، ذوالقرنین نیست. ابوالکلام آزاد، کوشید که ذوالقرنین را با کورش تطبیق دهد. اما ادعای او یکسره از اسناد تاریخی بیبهره است. هرچند هدف ابوالکلام، خدمت به ایران بود. اما ادعای او نادرست بوده است.
نام یکی از دختران کورش، آتوسا بود. آتوسا در لغت یعنی «دارای ران فربه و زیبا». از همین زاویه شاید بتوان به جهانبینی کورش و نوع نگاه او به محیط پیرامون پی برد.