هویت ملی
عربهای ایران، فقط عربزبان نیستند. بلکه اصالت عربی هم دارند. پس کسانی که در 7 آبان جمع میشوند و به عربها توهین میکنند باید بدانند که با این شعارهای نژادپرستانه و تفرقهافکنانه فقط باعث دلخوری و اختلاف میان اقوام ایرانی میشوند. چیزی که عیناً توسط استعمارگران به عوامل خود در داخل، دیکته میشود
هنگامی که کاساندانا (همسر کورش کبیر) از دنیا رفت، نه تنها کوش خود به عزاداری پرداخت، بلکه همه اتباع و زیردستان خود را واداشت که برای همسرش عزاداری کنند. سوگواری برای درگذشتگان، جزوی از هویت و فرهنگ هخامنشیان بود.
شنیده اید و خواندهاید که در ایام محرم، برخی ژست روشنفکری برمیدارند که چرا باید عزاداری کنیم؟! این هم از کورش کبیر... نه تنها خودش عزاداری میکرد، بلکه در سرزمینهای تحت امرش هم عزای عمومی بود...
برخی ژست روشنفکری به خود گرفته اند که ای ملت! از چه روی در اشک و آه و ناله فرورفتهاید؟ در پاسخ میگوییم که ما هم اهل خنده و نشاطیم و هم اهل اشک و ماتم! و این، دو رکنِ فطرت آدمیزاد است. ما بر حسین اشک میریزیم چون اشک بر حسین، جوششِ عزت و انسانیت، و خروشِ شرف و غیرت است.
اعلام عزای عمومی در ایـران به دستور محمدرضا پهلوی به مناسبت مرگ ملک فیصل (پادشاه عربستان) آن هم در ایام عید نوروز ! یعنی 6 فروردین 54...! به راستی که سلطنتطلبان چرا به این شاه عرب پرست اعتراضی نکردند؟!
آملی کورت (Amélie Kuhrt) تاریخنگار و ایرانشناس اهل بریتانیا مینویسد که عزاداری در مرگ بزرگان، جزوی از تاریخ ایرانیان باستان بود. ایرانیان در هنگام عزاداری موی سر خود را کوتاه میکردند و لباس عزا میپوشیدند...
آیین سیاوشان یا سوگ سیاوش یکی از سنتهای عزادارانه در فرهنگ ایران است. در شاهنامه، سیاوش از پدر دلگیر است و به دیار غریب میرود و در آنجا ناجوانمردانه کشته میشود. عزاداری برای مرگ او، در کتابهای تاریخی ثبت و ضبط شده است و هزاران سال ادامه داشت.
دعوت كفار و مشركين به اسلام، مراتب و مراحلی دارد و در اين ميان، مباهله در اسلام جايگاهی مطمئن دارد، و به تجربه ثابت گشته كه حق را از باطل متمايز كرده و حقيقت را روشن میكند. در تاريخ ايران باستان نيز موارد متعددی از مباهله را سراغ داريم. اكنون باستانگرايانِ ضدّ اسلام را به مباهله فرامیخوانيم تا حق آشكار شود.
وقتی ما طبق اسناد تاریخی، حرف میزنیم، باستانگرایان به ما میگویند که چون مدرک دانشگاهی ندارید، صلاحیت اظهار نظر ندارید! اما وقتی علی کریمی (فوتبالیست!) با دروغهای خنده دار و شاخدار، به تمجید از کورش پرداخت، همین باستانگرایان از او حمایت کردند! این جماعت هر جا دروغ برایشان سود و منفعت داشته باشد، از آن حمایت میکنند.
باستانگرایان به خاطر ضعف شدید عقلی و منطقی هر روز یک سخن جدید (!) به کورش هخامنشی نسبت میدهند. در جدیدترین اقدام، علی کریمی (فوتبالیست) سخن امیرالمؤمنین را به کورش هخامنشی نسبت داد و با جعل چند عبارت به سود کورش، سعی در لجن پراکنی کرد. به راستی جامعهای که هر دروغگوی بیهنری به صرف داشتن چشم و ابرو حق اظهار نظر در هر زمینه را دارد، محکوم به نابودی نیست؟
در منابع تاریخی ایرانی، پیرامون کورش، تنها و تنها (پس از حذف مطالب تکراری) شاید دو خط مطلب داشته باشیم که در آن هم آمده کورش اصلاً شاه ایران نبود. بلکه یک فرمانده نظامی و یک حاکم دست نشانده محلی بود که از مادر، یهودی زاده (و نژاد بنی اسرائیل) بود.
مطالعه نکردن و عدم آگاهی بعضی از مواقع موجب حماقت و عقده حماقت میشود. یکی از آن موارد نادیده گرفتن تاریخ واقعی ایران باستان است. زمانی که اسلام به ایران آمد، منفعتها و سودهایی برای ایرانیان داشت که سعدی و حافظ و ناصر خسرو و شیخ طوسی و دیگر دانشمندان ایران اسلامی از نمونههای بارز آن میباشد.
فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الان چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم میگویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی.
موبد مانِکجی نوشیروانجی دهالا: "طبق متن اوستا، آریاییان از خارج سرزمینهای کنونی به فلات ایران وارد شدند." حال باید از باستانگرایان افراطیِ آریاگرا که غرق در نژادپرستی هستند، پرسید که آیا راضی میشوند کسی به آنان بگوید: «از این مملکت بیرون بروید و به همان سیبری یا هر سرزمین دیگری برگردید»؟!