اگر اسلام به ایران نمیآمد...
در تاریخ ایران باستان و دوران ساسانیان، ماجرای خسرو انوشیروان و کفشگر بسیار معروف و برای همه واضح و روشن هست و نمونه ای روشن از نظام طبقاتی در این دوره هست. ماجرای کفشگر و خسرو انوشیروان در شاهنامه نیز آورده شده است. [1] از این داستان و حادثه تاریخی باید درس عبرت گرفت و مردم ایران نباید آنچه را از اسلام دارند نادیده بگیرند. اگر مردم ایران در همان شرایط پیش از اسلام می ماندند، باید اجداد آنها سالها منتظر میماندند تا هزینه لشکر کشی حکّام کم آید، آنگاه قبول پرداخت هزینه کنند تا بگذارند فرزند یکی از آنان حداقل درسی بخوانند. آیا در چنان بستر اجتماعی و زمینههای به زنجیر بسته، ابن سینا و شیخ طوسی و بیرونی و خواجه نصیر طوسی و غزالی و امام الحرمین جوینی و سنائی و ناصر خسرو و سعدی و حافظ و عطار و مولوی و ابوسعید ابوالخیر و ملاصدرای شیرازی و سید جمال الدین اسد آبادی و دیگرانی که در کتابهای تاریخی و علمی نام آنها آورده شده، تربیت مییافتند؟[2]
این حقیقتها را نادیده گرفتن و مبالغههای بیجا کردن، نه تنها سودمند نیست، بلکه زیان آور است.
پینوشت:
[1]. شاهنامه فردوسی، چاپ شوروی، جلد 8، صفحه 296 تا 300
[2]. دانش مسلمین، نوشته محمد رضا حکیمی، نشر دلیل ما، 1382
افزودن نظر جدید