ملی گرایی
ریچارد نلسون فرای (Richard Nelson Frye) مینویسد که عمر بن خطاب (خلیفه دوم) مایل بود ایرانیان مسلمان نشوند و دین اسلام فقط برای عربها باشد. چون اگر ایرانیان مسلمان میشدند از جزیه (مالیات شرعی) معاف و حق و حقوقشان با سایر مسلمین مساوی میشد. ولی عمر دوست داشت از ایرانیان باج و خراج بیشتری بگیرد. پس تلاش میکرد که ایرانیان مسلمان نشوند.
اشکانیان گذشته از ویژگیهای مثبتی که داشتند، به صفات ناپسندی هم مبتلا بودند و آن هم این بود که برای حفظ حکومت، اغلب به هیچ حد و حدود اخلاقی و انسانی پایبند نبودند. یکی از فرماندهان روم به نام کراسوس (Crassus) به ایران حمله کرد. در این نبرد که با خباثت رومیان آغاز شد، اشکانیان به رفتارهای زشتی دست زدند. از جمله آنکه برای تضعیف روحیهی کراسوس، پسر او را اسیر کردند، سر از بدنش جدا کرده و آن را بر نیزه کردند.
نیکولائوس دمشقی (Nicholaus of Damascus) به نقل از کتزیاس (Ctesias) مینویسد که پدر کوروش، دزد و راهزن بود و خود کوروش هم برای سیر کردن شکمش حاضر میشود تن به بردگی بدهد. بعدها شرابدار پادشاه ماد شد و پله پله، مراتب ترقی را طی کرد.
در این یکی دو قرن اخیر، انگلیسیها و یهودیان و سایر استعمارگران، آمدند به ایرانیان گفتند که تاریخ شما که در شاهنامه و... آمده، همه افسانه و خرافات و حرفهای پای منقل است. بیایید تا ما حیلهگرانِ دزدِ قاتل، تاریخ شما (ایرانیان) را به شما یاد بدهیم. گفتند که کوروش، پدر شما ایرانیان است. گفتند کوروش مظهر هویت ملی شماست. با همین حرفها عدهای از ایرانیان را به رقص درآوردند و این خاورشناسان انگلیسی و صهیونیست دزد و قاتل و جنایتکار هم شدند پدران تاریخ ایران!
علی سامی (یکی از سران باستانگرایی) از سر تکبر و فرعون صفتی و خودخواهی، با افتخار میگوید که هخامنشیان مالکُ الرِّقاب همه کشورها بودند. مالک الرقاب یعنی مالک بردگان. به عبارتی، علی سامی با افتخار میگوید که هخامنشیان، همه کشورها را به بردگی خود داشتند و همگان بنده و بردهی هخامنشیان بودند. در عصر هخامنشی، مردم ایران "بنده" ی پادشاه محسوب میشدند.
بسیاری از باستانگرایان در یک ادعای کودکانه مدعی اند: «همه دنیا در برابر عظمت هخامنشیان سر فرود آورده و از شاهان پارس باستان به نیکی یاد میکنند». اما والتر هینتس، ایران شناس بزرگ، یک نمونه از قضاوت "همهی دنیا" درباره شاهان هخامنشی است. او پادشاهان هخامنشی را به تزار روس و سران اتحاد جماهیر شورَوی تشبیه میکند که قدرتهای کوچک را سرکوب و آزادیها را سلب میکردند.
بسیاری از باستانگرایان مدعی اند که "همه دنیا" در برابر عظمت هخامنشیان سر تعظیم فرود آورده اند. در پاسخ باید بگوییم از قضا طبق گفته گزنفون، "همه دنیا" که هیچ، ولی دوستان و خویشاوندان کوروش در برابر او صف کشیده بودند که با او معاشقه و ملاعبه کنند.
شاهنشاه داریوش برای رفع مشکلات، تصمیم گرفت که به سفرهای استانی برود. با سفرهای داریوش، راه دزدی و رشوه گیری بر بسیاری از درباریان، اشراف و نُجَبا بسته میشد. به همین خاطر آنان برای تمسخر و تحقیر، داریوش را «پادشاه دوره گرد» نامیدند. امروز هم عدهای قلم به مزد و برخی از سر جهل و غفلت، عین همین ادعاها را ضد آیت الله رئیسی تکرار میکنند.
والتر هینتس (Walther Hinz) یکی از تاریخپژوهان و ایرانشناسان مطرح جهان مینویسد که اجداد هخامنشیان، از روسیه به ایران مهاجرت کردند. حتی بسیاری از واژگانی که هخامنشیان در کتیبههای خود به کار میبردند، واژگان روسی است. والتر هینتس مثال میزند که هخامنشیان، «خدا» را با لفظ «بَگَه» میخواندند که این کلمه در روسی، بُگ خوانده میشود.
انگلیس خبیث و یهودیان صهیونیست، نام کوروش را در ایران در بوق و کرنا کردند و آن را ابزاری برای تفرقه بین قومیتها قرار داده اند. امروز، بیشترین توهین به ترکها، عربها، بلوچها و... از سوی بسیاری از کوروشدوستان صورت میگیرد. فرزندان و تربیت شدگان مکتب کوروش، با فحاشی به قومیتها، سبب جدایی و طلاق عاطفی میان مردم ایران را فراهم کرده اند. نام کوروش، امروز، اسم رمز مزدوری برای اسراییل و انگلیس است.
بنایی که امروز به عنوان مقبره کوروش مشهور شده، مقبره واقعی کوروش نیست. بلکه یک بنای سلوکی است. در هایراپلیس، مقبرهای وجود دارد که بسیار شبیه همین بنای سِلوکی مادرسلیمان (مقبره دروغین کوروش) است که نشان میدهد این بنا، واقعاً مربوط به یونانیان است. نه هخامنشیان.
روایت شده که برادرِ حاتم حسادت میکرد که چرا همه مردم حاتم را تحویل میگیرند ولی هیچ کس به من توجه نمیکند. پس به سوی چاه زمزم رفت و در آن ادرار کرد. از آن روز، برادر حاتم نیز به شهرت رسید! آقای احمدی نژاد نیز به جای چاه زمزم، به سوی مقبره جعلی کوروش رفتند و در آن... حرفهایی زدند و دوباره دیده شدند.
تولید علم نیز در دانشگاههای ما ضعیف است و به ویژه در عرصه تاریخ ایران باستان، قریب به فاجعه است. اکثر قریب به اتفاق کتب درسی و پژوهشی، ترجمهی واو به واو نوشتههای غربیهاست. اغلب بدون تحلیل و بدون انتقاد. این علاوه بر سستی و ضعف اغلب اساتید، شاید نشانگر خودباختگی آنان نیز باشد که به خود جرئت انتقاد از پژوهشهای غربی را نمیدهند.
استانگرایان، در توهمات و تخیلات خود، یک گزاره کلامی (عقیدتی) برای خودشان بافته اند که: «کوروش خیلی مهربان بود. او عالیترین مراتب اخلاقی و انسانی را به بشریت نشان داد»! آنان این گزاره خیالی را «اصل» قرار دادند و با همین عقیدهی خام، گزارههایِ قطعیِ تاریخی (همچون لشکرکشیها و کشتارهایی که کوروش صورت داد) را تکذیب میکنند.