نقض اصل تحري حقيقت در عملكرد رهبران فرقه
با اينكه رهبران بهائيت در شعار مدعي تحري حقيقت هستند اما در عمل اين شعار اجرا نشده است. عباس افندي در الواح وصايا به فرزندش نوشته است:... ايادي امر اله بايد بيدار باشند به محض اينكه نفسي بناي اعتراض و مخالفت با ولي امر اله [1] گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمايند و ابدا بهانه اي از او قبول ننمايند چه بسيار كه باطل محض به صورت خير درآيد تا القاي شبهات كند [2] .
اگر تحري حقيقت راه وصول به حقيقت است بديهي است در آغاز شبهات نيز پيش مي آيد پس اگر هر كس به صرف داشتن و يا ارائه شبهه مرتد شناخته شود چگونه راه وصول به حق را طي نمايد زيرا مقدمه رسيدن به حق وجود شك و شبهه و سپس تحقيق و رسيدن به حقيقت است. همچنين طبق احكام بهائيان هر فرد بهائي به هنگام ورود به 16 سالگي (داشتن پانزده سال كامل) مي بايست به تشكيلات بهائيت اعلام نمايد كه بهائي مي باشد و اگر چنين نكند بهائي تلقي نمي شود. به عبارت ديگر طي پانزده سال هر فرد بهائي زاده فرصت دارد تا با تحري حقيقت به اين نتيجه برسد كه بهائيت دين برتر و آخرين دين الهي است و اگر به چنين نتيجه اي نرسد طبق احكام منصوحه از جامعه بهائيان اخراج مي شود و به اصطلاح آنها طرد روحاني مي شود براي آگاهي خوانندگان گرامي حكم مربوطه ذيلا آورده مي شود:
(هر گاه يكي از افراد مسجل جامعه بهائي از اوامر و نواهي مركز و مرجع منصوص سرپيچي كند و يا با ناقضين و معاندين هم داستان شود و يا به مخالفت با امراله قيام كند و عليه اساس شريعت اله اقداماتي نمايد و يا بر خلاف عهد و ميثاق الهي اظهاراتي كند و در آن مورد به نصايح انذارات محفل اعتنايي ننمايد مشمول مجازات طرد روحاني
مي گردد) [3] .
تبصره: افراد مسجلي نيز كه بنا به ميل و تصميم خود تقاضاي حذف نام مي نمايند و يا در جرايد و مطبوعات و ساير وسائل ارتباط جمعي بدون هيچ توهين به مقدسات بهائي از امراله تبري مي كنند چنانچه بعد از حذف نام و تبري با ناقضين و معاندين امراله هم داستان شوند و يا به مخالفت با امراله قيام كنند و بر عليه اساس شريعت اله اقداماتي نمايند، مشمول مجازات طرد روحاني مي گردند. [4] .
در همان متن معناي طرد روحاني و اثرات آن چنين آمده است:
«طرد روحاني فرد از جامعه بهائي داراي اثرات و عواقب شديده روحاني و معنوي است... پس از طرد روحاني جامعه بهائي فردي را كه مشمول اين مجازات شده به هيچ وجه بهائي نمي شناسد... و سلام و كلام و معاشرت با وي را حتي از طرف خويشان و اقرباء جايز نمي داند و شخص معاشر با طرد روحاني هم پس از رسيدگي و تحقيق و ثبوت تخلف و عدم توجه به نصايح و انذارات محفل روحاني شامل مجازات طرد روحاني خواهد شد.» [5] و براي توجيه اين اقدامات مي گويند:
«... اگر كسي امين و صادق و خليق باشد ولي كاري كند كه ريشه شجره امراله را ضعيف نمايد يعني اصل ميثاق را سست كند ذنبي است لا يغفر و اهمال اگر شد ضرر امراله است... و در هر حال جزء را فداي كل كردن شرط عقل و حكمت و از مقتضاي رحم و شفقت است» [6] .
و در جاي ديگر مي گويند:
(اجتناب از ايشان حكايت اجتناب از مجذوم است) [7] .
حال سؤال اينجاست آيا فردي كه قصد تحري حقيقت را دارد الزاما به همان نتيجه اي كه شما رسيده ايد يعني به بهائيت بايستي برسد و اگر به اين نتيجه نرسد سزاوار طرد روحاني است و سلام و كلام و مراوده با او حرام مي شود؟
آيا اين است معناي تحري حقيقت و آزادي در انتخاب حقيقت كه سرانجامش به طرد اداري يا روحاني مي انجامد؟
پاسخ اين سؤال را به خوانندگان عزيز واگذار مي نماييم تا خود با عقل فطري و منطقي بيانديشند كه كدامين راه حق و حقيقت است بهائيت و يا اسلام؟ و ميزان تو گرايي بهائيان را دريابند كه تا چه حدي است!!
پاورقي ها: --------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] منظور جانشين عباس افندي است.
[2] افندي. عباس. الواح وصايا. صص 26.
[3] جزوه بديع 2. راهنما. متن. بخش تنبيهات اداري صص 66.
[4] همان مأخذ.
[5] همان مأخذ.
[6] هوشنگ فتح اعظم. مقاله قافله سالار بندگي صص 121 - 155 (نامبرده رئيس بيت العدل بهائيان است).
[7] همان مأخذ.