بهائیت
معصومی تهرانی روحانینمای شیعه در مصاحبهی خود با شهروندیار، بهائیت را دینی جدیدالظهور دانست که مسلمانان از پذیرش آن اِبا دارند. اما باید دانست که بر خلاف ادعای تهرانی، دلایل بسیاری بر دین نبودن و ساخت استعمار بودن بهائیت وجود دارد! سؤال آخر اینکه چرا تهرانی به عنوان یک اندیشمند آزاد به بهائیت ایمان نمیآورد؟!
پیشوایان بهائی در حالی لزوم تعلیم و تربیت و علم آموزی را به عنوان آموزهی مترقی خود برشمردند که پیشوای آنان علیمحمد شیرازی، از آموزش هرگونه کتابی نهی کرده و حکم به سوزاندن تمامی کتابها داده است! اما به راستی چگونه میتوان آموزههای متحجرانهی باب را ستود و در عین حال خود را منادی تجدد و روشنفکری معرفی کرد؟!
بر خلاف ادعای علم الهی پیشوایان بهائی، حکم عبدالبهاء در خصوص تعیین جانشینهای ولیامر در بهائیت اشتباه از کار در آمد. بهائیان در جواب آن را تقدیر الهی و بَداء برمیشمارند. این در حالیست که بداء در مورد پیشبینی آینده استفاده میشود نه حکم؛ بعلاوه این توجیه، در حکم تأویلی خواهد بود که عبدالبهاء از آن نهی کرده است.
پیشوایان بهائی یکی از راهکارهای خود برای آموزهی ابداعی تعدیل معیشت در بهائیت را دریافت مالیات از افراد جامعه تعیین نمودهاند. این در حالیست که اولاً دریافت مالیات یک شیوهی مرسوم قبل از بهائیت بوده ثانیاً: این حکم مشابه خمس و زکات در اسلام میباشد و لذا ادعای ابداع اصلی جدید از سوی پیشوایان بهائی، کاملاً بیمعنا است.
پیشوایان بهائی تعدیل معیشت را یکی از آموزههای بدیع خود معرفی کردهاند. این در حالیست که بر خلاف این شعار، خانهی مسکونی که عمده دارایی متوفی به شمار میآید را مخصوص فرزند بزرگ پسری کردهاند. اما به راستی، بهائیتی که حتی توان ایجاد تعدیل معیشت در نظام خانوادگی خود را ندارد، چگونه میتواند ادعای تعدیل معیشت در سطح جهانی داشته باشد؟!
پیشوایان فرقهی بهائیت برای آیندهی رهبری دنیا تحقق حکومت جهانی بهائی را پیشبینی کردهاند. اما به راستی چگونه میتوان از یکسو دخالت در امور حکومتی را حرامی الهی برشمرد و از سویی دیگر، انتظار حکومتی بهائی، آن هم در سطح جهانی را کشید؟! آیا این، نمونهی بارزی از دورویی و تناقض آشکار در بهائیت نیست؟!
مسئول سیاست حقوق بشری دولت آلمان، ضمن محکومیت محاکمهی چند بهائی، خواستار آزادی فوری 20 بهائی زندانی در یمن شد. این اقدام در حالیست که چند روز قبل، دولت آلمان مجوز فروش مجدد سلاح به رژیم مرتجع و کودککش سعودی را صادر کرده است. اما بیتردید، استفادهی ابزاری جهان سلطه از بهائیت، وابستگی و ماهیت ضددینی آن را بر همگان آشکار میسازد.
دولت انگلیس با انتشار بیانیهای نسبت به برگزاری دادگاه مجرمان بهائی در یمن ابراز نگرانی کرده و خواهان فشار بیشتر برای آزادی این افراد شد. اما به راستی چه شده که حامیان کشتار هزاران یمنی اینک دلسوز چند مجرم بهائی در این کشور شدند؟! آیا این دوگانگی، خود مهر تأییدی بر وابستگی و جاسوسی بودن اساس تشکیلات بهائیت نیست؟!
تشکیلات بهائیت در بیانیهای، علّت محاکمهی چند بهائی در کشور یمن را تنها دلایل عقیدتی عنوان کرد. این ادعا در حالیست که سازمان عفو بین الملل، علت محاکمهی این بهائیان را جاسوسی برشمرده است. از طرفی، حتی اگر دلایل عقیدتی و تبلیغی هم علّت مجازات بهائیان یمن باشد، باز هم هیچ توجیهی برای نافرمانی بهائیان از قوانین این کشور باقی نمیماند.
آیت الله محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث، نقش بسیاری در هدایت مردم و مبارزه با افکار انحرافی شیخیه و بابیه ایفا نمود. این عالم جلیل القدر سرانجام به دست بابیان کور دل در خانهی خدا (مسجد) به شهادت رسید. اما هرچند مورخین بهائی درصدد انکار نقش بابیان در شهادت ایشان هستند، ولی اعترافات آنان حکایت از نقش مستقیم بابیت در این جنایت دارد.
پیامبرخواندهی بهائیت با ادعای احتیاج مردم به مقولهی ربا، حکم به حلّیت این حرام الهی از سوی خدا داده است. این در حالیست که عبدالبهاء در جایی دیگر، خودسرانه از این حلال پدر نهی کرده است! اما مگر عبدالبهاء در بهائیت، مقامی فراتر از مفسّر آیات بهاء دارد که خودسرانه دستور به لغو فرامین پیامبرخواندهی بهائی میدهد؟!
پیشوایان بهائیت، یکی از تعالیم ابداعی خود را لزوم تعدیل معیشت معرفی نمودند. این در حالیست که دین مبین اسلام بسیار پیش از بهائیت، این موضوع را متذکر شده و راهکارهایی نیز برای تحقق آن ارائه داده است. از طرفی بهائیت، با تجویز رباخواری و اعلان جنگ با خدای تعالی، گام مهمی در جهت خلاف تحقق این هدف برداشته است!
پیشوایان بهائیت آموزهی ترک تعصبات را یکی از تعالیم بدیع خود برمیشمارند. اما جالب است بدانیم بر خلاف این آموزهی خود، متعصبانه از مسلک خشونتطلب علیمحمد شیرازی دفاع میکنند و در عین حال مسلک خود را صلحطلب میدانند. اما به راستی چگونه میتوان صلحطلب بود و متعصبانه از احکام خشونتطلبی دیگران دفاع کرد؟!
بهائیت یکی از آموزههای خود را لزوم تعدیل معیشت در جامعه برمیشمارد. این در حالیست که علیمحمد شیرازی در حکمی مخالف این شعار، حکم به مصادرهی تمام اموال مخالفین خود داده است. اما انتساب آموزهی تعدیل معیشت به پیامبرخواندهی بهائی، با اینکه او ادعای نسخ بیان را از جانب خود رد کرده و خویش را شیفتهی آن دانسته، چگونه قابل جمع است؟!