زرتشت و باستانگرایی
گویا لیونل مسی نام پسر سوم خود را Ciro گذاشت. برخی مدعی شدند که این واژه به معنی کورش و یک نشان افتخار برای هخامنشیان است! در پاسخ باید بگوییم که اولاً این نام، نامِ خواننده محبوبِ مسی است. ربطی به کورش هخامنشی ندارد. اگر هم فرض کنیم مسی به خاطر علاقه وافر به کورش هخامنشی نام فرزند خود را Ciro گذاشته باشد، پس باید بدانیم که پسر سوم مِسی خارج از چهارچوب ازدواج متولد شده است. یک حرامزاده، کورش نامیده شد. خُب این چه افتخاری است؟!
طبق قواعد دینی زرتشتی، اگر مردى بمیرد و پسرى نداشته باشد، باید زنِ او را به نزدیکترین خویشاوندان متوفّى بدهند، تا با یکدیگر همبستر شوند و پسری متولد شود و اگر میّت زن ندارد، از مال شخصى او باید زنى را به یکى از مردان خویشاوند میّت بدهند. پس پسرى که از این ازدواج حاصل شود، فرزند آن مرد میّت محسوب میشود!
ملاصدرا (صدرای شیرازی) یکی از بزرگترین اندیشمندان، حکیمان و فیلسوفان تاریخ ایران، صراحتاً اسکندر مقدونی را ذوالقرنین قرآن میخواند. جالب اینکه ملاصدرا با وجود وسعت مطالعات، ابداً نامی از کورش به عنوان شاه ایران نمیبرد.
غالب حکیمان ایرانی در گذر تاریخ، به ستایش و تقدیر اسکندر پرداخته و حتی او را ذوالقرنین نامیدهاند. در این نوشتار به 7 تن از این حکماء اشاره خواهد شد: نصر بن محمد سمرقندی، عتیق بن محمد سورآبادی، رشیدالدین احمد مِیبُدی، ابوالفتوح حسین بن علی رازی، میرزا محمد استرآبادی مشهور به میرداماد، میرمحمدباقر داماد و شمس الدین شهرزوری...
عبدالرحمن بن احمد جامی از ادیبان و حکیمان ایرانی قرن 9 هجری در آثار خود به فراوانی اسکندر مقدونی را ستوده و از او به نیکی یاد کرده است. او متعدداً اسکندر را به عنوان ذوالقرنین قرآنی میستاید.
افضل الدین خاقانی شروانی از فرهیختگان، حکیمان و شاعران نامدار ایرانی در قرن 6 هجری، در دیوان اشعار خود بارها و بارها به ثنای اسکندر پرداخته و آنچه در توان داشت تقدیم نام و یاد او کرد. این ادیب ایرانی، باور به ذوالقرنین بودن اسکندر نیز داشت.
ابوالمجد سنایی غزنوی شاعر و اندیشمند ایرانی قرن پنجم هجری، به روشنی باور داشت آن کسی که در برابر یأجوج و مأجوج سد بنا کرد، اسکندر بود و از همین روی، اعتقاد خود به ذوالقرنین بودن اسکندر را اعلان میدارد.
صائب تبریزی از شاعران و ادیبان ایرانی دوران صفوی، بارها لب به ستایش اسکندر گشوده و او را به عنوان ذوالقرنین ستوده است.
فریدالدین عطار نیشابوری از ادیبان و اندیشمندان و عارفان ایرانی قرن 6 هجری به ذوالقرنین بودن اسکندر باور داشت. چنانکه در مدح اسکندر بسیار شعر گفت.
ابومحمد الیاس بن یوسف گنجوی (مشهور به نظامی گنجوی)، ادیب و حکیم ایرانی در قرن 6 هجری، در آثار خود مکرراً اسکندر را ستوده و صراحتاً او را ذوالقرنین خوانده است.
در روایتی آمده که نام ذوالقرنین، عبدالله بن ضحاک بن معد بود. یعنی بندهی خدا، پسر اژیدهاگ پسر قوم ماد! پس او همان کورش است! در پاسخ میگوییم اولاً این ادعا که کورش از نسل ماد بوده باشد امروزه منسوخ و باطل شده است. ثانیاً این روایت ضعیف السند است. ثالثاً در برخی نسخهها "ابن سعد" آمده، نه "ابن معد"..! رابعاً در حدیث داریم که ذوالقرنین تاریخی، اهل روم بود.
برخی میگویند کورش بایستی مؤمن بوده باشد. چون مسجدالاقصی (معبد مقدس اورشلیم) را بازسازی کرد. میگوییم ربطی ندارد. در طول تاریخ، کعبه (مسجد الحرام) با اینکه خانه توحید بود، ولیکن در اشغال بتپرستان به دست کفار و مشرکین بازسازی شد. حاکمان آل سعود هم در مکه و مدینه، حرمین شریفین را بازسازی کردهاند. پس مؤمن بودهاند؟
تعدد زوجات (چند همسری و اینکه یک مرد، چند زن داشته باشد) در ایران باستان وجود داشته و مرسوم بود. بسیاری از ایرانیان به ویژه کسانی که وضعیت مالی مطلوبی داشتند، دارای چند همسر بودند.
در تعالیم اسلامی، خداوند ذاتاً وجود دارد و اصلا این وجود، عین ذات خداست. اما در تعالیم زرتشتی خداوند حادث، قلمداد شده است که صد البته این باور، نقصی بزرگ در وجود اهورامزدا است. همین نکته نشان میدهد که خداشناسی اسلامی، در مرتبه عقلانیت و حکمت، برتر و متعالیتر از خداشناسی زرتشتی است.