زرتشت و باستانگرایی
اکثر کسانی که از نزدیک، آرین وطنخواه را میشناسند، پس از مدتی، با او قطع ارتباط میکنند. اخلاق تند، بددهنی، رفتارهای متکبرانه در کنار یک عادت زشت دیگر: «قرض گرفتن و پس ندادن!» سبب شده که دوستانی اندک و دشمنانی بسیار در میان ایرانیان خارج نشین داشته باشد.
اساساً اگر هیچ دلیل عقلانی و تاریخی برای انتقاد از ساسانیان نداشته باشیم، همین حمایت فخرآور از ساسانیان خود نشاندهنده خیلی چیزها خواهد بود. ساسانیان چه بودند که موجود رذل و شومی چون فخرآور باید از آنان حمایت کند؟ لیکن مسئله آنجاست که ما دلایلی بسیار داریم که نشان میدهد شاهان ساسانی، مانند شاهان روم شرقی، واقعاً فاسد، زورگو و سرکش بودند.
راه بازگشت آرامش به قلبهای ما آن است که در محضر خداوند، به خطای خود (و به انتخاب غلط خود) اعتراف کنیم و در صدد جبران برآییم. یعنی با انتخابات و صندوق رأی قهر نکنیم. بلکه برای روی کار آمدن یک نیروی صالحِ سالم را که محبوب مؤمنین و مورد غضب استعمارگران و غارتگران جهانی است، انتخاب کنیم.
هر انسان خردمندی بر این نکته واقف است که تبعیت از دشمنِ شرور، به صلاح نیست. بلکه اغلب لازم است انسان دقیقا کاری را انجام دهد که دشمن از آن هراس دارد. منظورم چیست؟ چند مدتی است که رسانههای صهیونیست، با خوشحالی از مشارکت پایین در انتخابات جاریِ ایران (انتخابات ریاست جمهوری 1400) سخن میگویند
اردشیر خورشیدیان رئیس انجمن زرتشتیان تهران طی مصاحبهی در راستای انتخابات در کشور با تاکید بر حضور جامهی زرتشتیان ایران در انتخابات، یکی از انتظارات زرتشتیان هموطنمان از رئیس جمهور را عمل بر اساس قانون و محور قرار دادن قانون اساسی عنوان کردند و رئیس جمهور منتخب را به عمل بر اساس عدالت علوی دعوت نمودند.
اگر بابک و خانوادهاش، مذهبی بودند، آنگاه شاهد آن میبودیم که رسانههای دینستیز و برانداز، دین و مذهب و روحانیت را به باد ناسزا میگرفتند. اما اکنون که پدر بابک، تفکر ملیگرایی و باستانگرایی دارد، همان رسانهها لب فرو بسته و خود را به ندیدن و نشنیدن زده اند. این چیزی نیست جز مظلومیت دین... و ستمگری دینستیزان...
راه درمان رنجهای ما آن است که اولاً در محضر خداوند، دست از ناسپاسی برداریم. بلکه سپاسگزار باشیم و ثانیاً بکوشیم که نفوذیها روی کار نیایند. چه اینکه بسیاری از مشکلات کشور، تعمداً از جانب ایشان پدید میآید. حال اگر یک انسان شریف صالح، با رأی بالا روی کار بیاید و از سویی، مردم بابت داشتههایشان شکرگزار خداوند باشند، یقینا برکات نازل خواهد شد.
تقریباً همه فرهیختگان بزرگ ایرانی از جمله حافظ، مولانا، سعدی، ابن سینا، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و... اشعار جالبی در مدح اسکندر رومی (الکساندر مقدونی) سروده اند. حتی فردوسی هم در شاهنامه، اسکندر را ستوده است. اما وصیتنامه حکیمانهای که به اسکندر نسبت داده میشود، فاقد استناد تاریخی است.
طبق قانون، هرکس که توسط هیأت نظارت، رد صلاحیت شود، فرصت اعتراض دارد. ای کاش جناب نیکنام که داعیهی میهنپرستی دارند، بازیچه رسانههای سعودی و صهیونیستی نمیشدند. چرا باید سخن ایشان از منقار کرکسها بیرون بیاید؟
انتخاب بد، نتیجهاش نابودی دین و دنیای مردم شد. مارهای ضحاک، مغز مردم را میخوردند و جسم و جان آنان را تباه میکردند. امروز، راه خردمندانه و شرافتمندانه آن است که مردم ایران، در انتخابات شرکت کنند و به یک انسانِ میهندوست مؤمن شریف که هم برنامه درستی دارد و هم کارنامهی درخشانی دارد رأی بدهند.
تاریخ تکرار شد! حکیم ابوالقاسم فردوسی میگوید: در زمان حکومت خسرو انوشیروان (پادشاه ساسانی)، پیمان دوستی و سند جامع همکاری بین ایران و چین امضا شد. اما ناگهان یک قوم "یهودی" به نام هپتالیان، احساس خطر کرده و برای بر هم زدن این پیمان کوشش بسیار کردند.
ابومنصور دقیقی (آغازگر شاهنامه) به خاطر خُلق بسیار بدی که داشت به دست بردهاش کشته شد و محمد بن عبدالرزاق طوسی (حاکم خراسان و حامی مالی شاهنامه) به دست سامانیان مسموم و نهایتاً سر بریده شد. شاهنامه با خون آغاز شد و محتوای آن هم سراسر حکایت جنگ و ریختن خونهاست. حال آنکه بسیاری از شاهنامه دوستان، این حقیقت را نادیده گرفته و نگاهی رمانتیک به شاهنامه دارند.
اشکان نکویی (با نام واقعی حسن نکویی)، از سران باستانگرا و میداندار کمپین حمایت از ربع پهلوی در استرالیا است. او بارها گروهی از ایرانیان را در کنار تندیس کوروش هخامنشی در سیدنی استرالیا گرد آورد تا علیه اسلام و نظام ولایت فقیه شعار بدهند. او به تازگی به اتهام تجاوز به یک زن شوهردار و تجاوز به دو دختر نوجوان در استرالیا دادگاهی شده است.
کیکاووس (پادشاه ایران) به یارانش فرمان داد که به مازندران بتازند و تمام مردم آن، از پیر و جوان را قتل عام و همهی آبادیها را به آتش بکشند. سربازان کیکاووس به مازندران تاخته؛ آبادیها را غارت و شهر را ویران کردند و مردمان را کشتند. حتی به زنان و کودکان نیز رحم نکردند و همه را از دم تیغ گذراندند.