زرتشت و باستانگرایی
تولید علم نیز در دانشگاههای ما ضعیف است و به ویژه در عرصه تاریخ ایران باستان، قریب به فاجعه است. اکثر قریب به اتفاق کتب درسی و پژوهشی، ترجمهی واو به واو نوشتههای غربیهاست. اغلب بدون تحلیل و بدون انتقاد. این علاوه بر سستی و ضعف اغلب اساتید، شاید نشانگر خودباختگی آنان نیز باشد که به خود جرئت انتقاد از پژوهشهای غربی را نمیدهند.
استانگرایان، در توهمات و تخیلات خود، یک گزاره کلامی (عقیدتی) برای خودشان بافته اند که: «کوروش خیلی مهربان بود. او عالیترین مراتب اخلاقی و انسانی را به بشریت نشان داد»! آنان این گزاره خیالی را «اصل» قرار دادند و با همین عقیدهی خام، گزارههایِ قطعیِ تاریخی (همچون لشکرکشیها و کشتارهایی که کوروش صورت داد) را تکذیب میکنند.
اینجانب نویسندهی این سطور، در مسیر رصد، به یک کانال زرتشتی برخوردم، با 12 هزار عضو که ترویج فالگیری و کفبینی و خرافاتی از این قبیل میکند. حال آیا ما حق داریم به این بهانه، دین و دینداران زرتشتی را به باد تمسخر و توهین بگیریم؟ همان گونه که برخی زرتشتیان به بهانه اشتباه یک مسلمان، همه مسلمین و دین اسلام را مورد توهین قرار میدهند.
کتاب نگاهی به آیین زرتشتی نوشتۀ حجة الاسلام مهدی رستمی به زیور طبع آراسته شد. این کتاب با هدف آشنایی اِجمالی با دین زرتشتی، با رویکرد انتقادی نوشته شده. این کتاب با هدف روشنگری و آشنایی عموم مردم، دانشجویان و دانش آموزان با واقعیتهای دین زرتشتی در 72 صفحه، توسط انتشارات ذِکری در شهر قم منتشر شده است.
ما بارها در کنار انتقاد از هخامنشیان، از خوبیهای کوروش و هخامنشیان گفتیم. مثلاً از غیرت اکثر مردان پارسی و پوشش کامل زنان هخامنشی. حال سؤال ما از آن دسته باستانگرایانی که ما به بی انصافی متهم می کنند این است که خود شما آیا انصاف دارید؟ جز تعریف و تمجید های اغراق آمیز و اغلب دروغ، درباره کوروش چه گفتید؟ چند بار حاضر شدید از رفتارهای کوروش انتقاد کنید؟
جمهوری اسلامی ایران در سال 2004 میلادی - 1383 خورشیدی این بنا را به عنوان میراث جهانی در یونِسکو به ثبت رساند. وقتی یک بنا به ثبت جهانی میرسد تمام تحرکات از قبیل حفر چاه و... با مجوز سازمان جهانی یونسکو صورت میگیرد و این مجوز هم در صورتی داده میشود که خطری متوجه بنا نباشد.
بنایی که امروز به عنوان مقبره کوروش مشهور شده، مقبره واقعی کوروش نیست. بلکه یک بنای سلوکی است که متأسفانه توسط رسانههای انگلیسی و یهودی به عنوان مقبره کوروش معروف شد. آنچه در ادامه میآید، مستندی 10 قسمتی است که ارائه میشود.
آثار باستانی ایران باستان (به ویژه آثار هخامنشی و ساسانی)، اکثراً آثاری شاهانه و مربوط به طبقه اشراف است. اما در دوران اسلامی، هنر به میان مردم راه یافت. از دل مردم و در خدمت مردم. مساجد کهن و تاریخی عصر اسلامی، بازارها مثل بازار وکیل شیراز، بازار کهن تبریز، میدان نقش جهان اصفهان، پلهای فراوان، کاروانسراها و...
شعر «ز شیر شتر خوردن و سوسمار، عرب را به جایی رسیده است کار، که تاج کیانی کند آرزو، تفو بر تو ای چرخ گردون تُفو» از فردوسی نیست. در نسخههای قدیمی شاهنامه نیامده است. از سویی، فردوسی برخی از شاهان عرب باستان را ستوده است. متن شعر هم واقعاً مبتذل است و جدّاً بعید است از فردوسی باشد.
بنایی که امروز به عنوان مقبره کوروش شناخته میشود، در قرن 6 هجری توسط اتابکان فارس، به عنوان مسجد قرار داده شده؛ حول آن حائلی نصب شد. درون این بنا هم کتیبههای قرآنی و محرابی قرار دارد. متأسفانه امروز، بُعد اسلامیِ این بنا، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. علاوه بر اینکه افراد جُنُب و حائض، به راحتی به حریم مسجد وارد میشوند. بر وزارت میراث فرهنگی لازم است که در حفظ حریم مسجد کوشش بیشتری کند.
امیرعباس فخرآور که شخصیتی باستانگرا - سلطنت طلب است، مانند بسیاری از این قُماش، شدیداً به امریکا و پرچم امریکا افتخار میکند. چگونه است که این بدبختها دم از ایران میزنند ولی در برابر پرچم حکومت امریکا پیشانی به خاک میسایند؟ حکومت امریکا که این همه جنایت در حق ایران کرده است.
در داستان هفت خان، دیو سپید شخصیت منفی ماجرا نیست. بلکه کیکاووس متجاوز است و دیو سپید مدافع. اما این دیو، از آن جایی که دیو است، ذاتاً شخصیتی منفی است. چه اینکه فردوسی، مردم کافر ناشکر را به دیو تشبیه میکند. چون دیوها این گونه هستند.
اسناد و شواهدی وجود دارد که نشان میدهد زرتشت از پیروان سامری بود و سامری همان بود که در غیاب موسی (ع)، گوسالهای طلایی ساخت و مردم را به پرسش آن دعوت کرد. این شواهد نشان میدهد که اهورامزدا (پروردگار زرتشت)، همان شیطان است. بحث مستند و مستدل، در این زمینه میتواند راهگشا باشد.
رستم و سهراب، پدر و پسری بودند که نادانسته در برابر هم جنگیدند. در شاهنامه میخوانیم که سهراب، در نبرد با رستم، دائماً رستم را تحقیر میکند. بسیار مغرور و متکبر است. رستم نیز با حیله و دروغ در پی پیروزی است. سهراب خون بسیاری از ایرانیان را میریزد ولی در نهایت به دست پدرش رستم کشته میشود.