چهره های تاریخی
عبدالقادر گیلانی (مؤسس فرقه قادریه) یکی از بزرگان متصوفه سنی است و به این خاطر دارای انحرافاتی است که ریشه درسنی بودن او دارد. او دارای انحرافاتی؛ همچون تجسیم و شادی در روز عاشورا بوده است.
بعضی از طرفداران ابن عربی برای اثبات تشیع او به کتاب «المناقب» استناد کردهاند؛ در صورتی که از حیث کتابشناسی انتساب این کتاب به ابنعربی ثابت نیست، بدین خاطر نمیتوان برای اثبات تشیع او به این کتاب استناد کرد.
ابوالقاسم گورکانی با بیاحترامی به جنازه ابوالقاسم فردوسی، از دفن او در قبرستان مسلمانان ممانعت کرده؛ در صورتی که روایات معصومین علیهمالسلام، دستور بر حفظ حرمت جنازه مسلمان دارند.
ترکیه در آرزوی برپایی امپراطوری عثمانی بوده، به این منظور با ساخت سریالهای تاریخی همچون «مولانا جلالالدین رومی» در پی ایجاد هویت تاریخی برای خویش است، ولی اسناد تاریخی، پوشالی بودن ادعاهای ترکیه را نشان میدهد.
سلسلههای صوفیهای همچون سلطان علیشاهی، افرادی همچون داوود طائی که پرورش یافته افرادی همچون ابوحنیفه هستند را بهعنوان اقطاب خویش معرفی کردهاند؛ این در حالی است که آنها با وجود اینکه در زمان معصومین(ع) زندگی میکردهاند؛ اما هیچگونه ارتباط علمی و معنوی از آنها با حضرات معصومین(ع) گزارش نشده است.
نورعلی تابنده، تلاش کرده جلالالدین محمد بلخی (مولوی) را معتقد به مذهب شیعه معرفی کند؛ در حالی که با بررسی آموزههای بیان شده در کتاب مثنوی، و همچنین در فضای اعتقادی خانواده او، گرایشات بسیار هماهنگی، با اهلسنت مشاهده میگردد.
نورعلی تابنده، أویس قرنی را به عنوان یکی از بزرگان خویش که به مقام شهادت نرسیده، مطرح کرد؛ این در حالی است که طبق شهادت تاریخ، او کنار امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین، به مقام شهادت نائل آمد.
وحیدالاولیاء، سیوهفتمین قطب سلسله ذهبیه از راه خواب، پیر و مراد خویش را انتخاب کرده است؛ این درحالیست که در متون دینی، خواب ملاک و حجت برای عمل در امور فقهی و سیر و سلوک نیست.
شاه نعمتالله ولی، یکی از بزرگان تصوف میباشد که تمام انشعابات نعمتاللهی به او منتهی میشود و تمام این انشعابات، مدعی تشیع سلسله خویش تا آخرین فرد هستند. این در صورتی است که نقطه عطف تمام این سلاسل، شاه نعمتالله ولی میباشد و با بررسی آثار او، دلبستگیاش به خلفای راشدین و سنی بودنش روشن میشود؛ اساتید شاه نعمتالله ولی نیز سنی و بعضاً ناصبی میباشند.
عطار نیشابوری با توجه به دلایل محکمی از قبیل مدح خلفا و استعمال صفات خاص امیرالمؤمنین (ع) برای آنان، دارای مذهب اهل سنت بوده است. طبق نظر استاد نفیسی، این دلایل قابل تأویل نیستند.
شناخت افکار و اندیشه بزرگان مسلک تصوف، در شناخت انحرافات تصوف تأثیر بسزائی دارد. شاه نعمتالله ولی، مؤسس طریقه نعمتاللهی دارای اشکالات اعتقادی همچون پایین دانستن مقام امام علی (ع) از سایر خلفای راشدین و اشکالات سلوکی همچون تأیید روش «ملامتیه» میباشد. وجود چنین اشکالاتی، نشاندهنده این است که او شیعه نمیباشد و سلوک معنوی که ارائه داده است با سلوک عرفانی اهلبیت (ع) معارض است.
عطار نیشابوری در الهینامه خود، صفاتی همچون صدیق اکبر و یار غار پیامبر بودن را به ابوبکر نسبت میدهد؛ در صورتی که این صفات از منظر شیعیان بر او اطلاق نمیشود؛ زیرا لقب صدیق اکبر، مختص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و طبق شواهد، اثبات یار غار بودن برای ابوبکر، قابل تشکیک جدی میباشد.
صوفیه تلاش نمودهاند برای نفوذ در جامعه شیعی با ساختن داستانهایی، بزرگانشان را اصحاب خاص اهل بیت (ع) نشان دهند؛ یکی از این افراد بایزید بسطامی است که با ساخت داستانهایی او را سَقا و صاحب سِرّ امام صادق(ع) و در داستانی دیگر برای او ملاقاتی با امام جواد(ع) بیان کردهاند؛ اما به دلائل متعدد، این داستانها باطل و ساختگی هستند.
صفیعلیشاه در تاریخ فرقههای صوفیه، با تأسیس انجمن اخوت، فصل جدیدی در بین تصوف فرقهای ایجاد کرد و این فصل جدید، چیزی جز پیوند بین دو جریان انحرافی صوفیه و فراماسونری نیست. بعد از صفیعلیشاه، این ارتباط محدود به فرقه نعمتاللهی صفیعلیشاهی نشد و دیگر فرق صوفیه نیز با فراماسونری ارتباط برقرار نمودند.