شخصیت شناسی داوود طائی
سلسلههای صوفیهای همچون سلطان علیشاهی، افرادی همچون داوود طائی که پرورش یافته افرادی همچون ابوحنیفه هستند را بهعنوان اقطاب خویش معرفی کردهاند؛ این در حالی است که آنها با وجود اینکه در زمان معصومین(ع) زندگی میکردهاند؛ اما هیچگونه ارتباط علمی و معنوی از آنها با حضرات معصومین(ع) گزارش نشده است.
.
سلسلههای صوفیهای همچون سلطان علیشاهی، افرادی همچون داوود طائی که پرورش یافته افرادی همچون ابوحنیفه هستند را بهعنوان اقطاب خویش معرفی کردهاند؛ این در حالی است که آنها با وجود اینکه در زمان معصومین(ع) زندگی میکردهاند؛ اما هیچگونه ارتباط علمی و معنوی از آنها با حضرات معصومین(ع) گزارش نشده است.
پایگاه جامع، فرق و مذاهب_ در روند انتساب خرقه فرقههای صوفیه نعمتاللهی تا حسن بصری افرادی وجود دارند که جزء اهلسنت بوده و با وجود اینکه در زمان اهلبیت علیهمالسلام زندگی میکردند، ولی هیچگونه ارتباطی بین آنها و حضرات معصومین علیهمالسلام گزارش نشده است. حال آنکه بزرگان سلسله نعمت اللهیه همه افراد ذکر شده در سلسله خود را از شیعیان میدانند و قدمای این سلسله را از مصاحبان و حتی اصحاب خاص و سر حضرات معصومین علیهمالسلام میدانند.
«داوود طائی» یکی از این افرادی است که شاه نعمت ا...ولی که مؤسس سلسله صوفیان نعمتاللهی بوده در اشعارش او را در سلسله خرقهاش ذکر کرده و میسراید:
«باز شیخ سری بود معروف چون سری سرّ او به او مکشوف
شیخ معروف را نکو میدان شیخ داود طائیش میدان
شیخ او هم حبیب محبوب است عجمی طالب است و مطلوب است» [1]
طبق این اشعار، «شاه نعمتالله ولی»، شخص داوود طائی را جزو سلسله اقطاب خویش ذکر کرده است، پس با شناخت امثال داوود طائی میتواند به ماهیت خاستگاه سلسله نعمتاللهی پی ببرد.
«عطار نیشابوری» با بیان بسیار بلندی از داوود طائی یاد کرده که نشان از جایگاه بسیار بالای او در بین متصوفه بوده و مینویسد: «آن شمع دانش و بینش، آن چراغ آفرینش، آن عامل طریقت، آن عالم حقیقت، آن مرد خدایی، داود طائی رحمةاللّهعلیه از اکابر این طایفه بود و سیّدالقوم، و در ورع به حدّ کمال بود و در انواع علوم بهرهی تمام داشت، خاصّه در فقه که، در سرآمده بود و متعیّن گشته و بیست سال ابوحنیفه را شاگردی کرد و فُضیل و ابراهیم ادهم را دیده بود و پیر طریقت او حبیب راعی بود»، [2] بهگونهای او در بین متصوفه از جایگاه بزرگی برخوردار است که از او بهعنوان «من أئمةالمتصوفین»؛ «از امامان متصوفه» معروف گشته، که نشاندهنده اهمیت جایگاه او در بین متصوفه است.
مورخینی همچون «خطیب بغدادی» برای داوود طائی، اساتید فراوانی ذکر کردهاند؛ ولی از بین آنها با «ابوحنیفه» مراوده علمی بسیار داشته و شاکله اصلی فکر او در این رفتوآمدها با ابوحنیفه شکل گرفته است؛ «وَ کَانَ یختلف إِلَی أَبِیحنیفة حَتَّی نفذ فِی ذلکالکلام»؛ [3] «پیوسته با ابوحنیفه رفت و آمد داشت تا اینکه در آن کلام نفوذ کرد».
پس طبق گزارش عطار و مورخین، شاکله اصلی فکری داوود طائی بر اساس تفکر ابوحنیفه شکل گرفته است، و ابوحنیفه رابطه مسالمتآمیزی با معصومین علیهالسلام نداشته و شواهد بسیاری بر دشمنی ابوحنیفه با حضرات معصومین علیهمالسلام وجود دارد که یکی از آن شواهد، انکار فضائل اهلبیت علیهمالسلام توسط شخص ابوحنیفه است که در ادامه به یک مورد از آنها اشاره خواهیم کرد.
«شیخ طوسی» در امالی نقل میکند: «شریک بن عبدالله قاضی میگوید: من در آن بیماری که اعمش از دنیا رفت به عیادت او رفته بودم، در این حال ابن شبرمه و ابن ابی لیلی و ابوحنیفه وارد شدند. حال او را پرسیدند، از شدت ضعف شکایت میکرد و از گناهان خود بیمناک بود در این موقع نالهای کرد و گریه نمود. ابوحنیفه گفت: یا ابا محمّد از خدا بترس مواظب خود باش تو آخرین روزهای دنیا و اولین روزهای آخرت را طی میکنی درباره علی بن ابیطالب حدیثهایی نقل کردهای که اگر از آنها برگردی برایت بهتر است. اعمش گفت: مثل کدام حدیث؟ ابوحنیفه گفت؛ مانند حدیث «من تقسیمکننده آتشم». اعمش با ناراحتی گفت: یهودی به من چنین میگویی؟ مرا بنشانید! مرا تکیه بدهید. سپس گفت: قسم به خدا مرا موسی بن طریف که بهترین افراد قبیله بنیاسد است نقل کرد از عبایة بن ربعی گفت: شنیدم علی علیهالسلام میفرمود: من تقسیمکننده جهنم هستم خطاب میکنم به آتش و میگویم: این دوست من است با او کاری نداشته باش و این دشمن من است او را بگیر و این یک سند و یکی دیگر را هم گوش کن...» و در این روایت اعمش تا سه سند برای این حدیث میآورد آنگاه ابوحنیفه که از این برخورد تحقیر شده بود پیراهنش را روی سر انداخت و رو به دوستانش کرد و گفت: «حرکت کنید برویم که برای ما روایتی سختتر از این نیاورد.»[4]
در نتیجه باید توجه کرد که داوود طائی با وجود اینکه در زمان معصومین علیهمالسلام زندگی میکرده، اما هیچ گزارش معتبری بر استفاده علمی از آنها نقل نشده و شاکله اصلی او توسط ابوحنیفه که منکر فضائل امیرالمؤمنین علیهمالسلام بوده شکل گرفته است، پس چگونه میتوان تعالیم سلوکی او را پذیرفت.
پینوشت:
[1]. شاه نعمتالله ولی، متفرقات، در ذکر نام بعضی از مشایخ
[2]. فریدالدین عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، مطبعه لیدن، اول، ۱۹۰۵ م، القسمالاول، ص ۲۱۹.
[3].الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، دارالغرب الإسلامی، بیروت، الطبعةالأولی، ۱۴۲۲ هـ، ج ۹، ص ۳۱۱.
[4]. طوسی، محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم، اول، 1414ق، ص ۶۲۹.
افزودن نظر جدید