تصوف
یکی از انحرافات اهل تصوف، که آن را به عنوان یکی از آداب و وظایف مرید در برابر شیخ میدانند، تسلیم محض و بیچونوچرای مرید است، که حتی این سران و اقطاب صوفیان، اعمال مرید و سالک را بدون اجازهی خود باطل و نادرست میدانند، گرچه عملشان فریضهی الهی باشد.
در شریعت اسلام، تحمل و مدارا یا به تعبیر دیگر تساهل و تسامحی وجود دارد کـه درواقع برگرفته از سهله و سمحه بودن آن است. البتّه این تحمل و مدارا، دارای حد و مرز است و مطلق نیست. برای اینکه این نکته را بهخوبی مورد ارزیابی و تفسیر قرار دهیم، بهتر آن است کـه قـلمروهایی را که شرع مقدس درباره آنها سخن گفته را مشخص کنیم و حد هر یک را تبیین نماییم.
متصوفه با دنبال کردن بحث وحدت وجود در پی توجیه بسیاری از خطاها و اشتباهات گذشتگان خود در زمینههای مختلف هستند. اشتباهاتی نظیر شَطَحگویی که افرادی چون حسین بن منصورحلاج، بایزید بسطامی، عین القضات همدانی و روزبهان شیرازی که سردمدار این عرصه در بین صوفیان هستند، مرتکب آن شده و برخی حتی جان خود را بر سر این خطا از دست دادهاند.
سید محمد نوربخش از پرمدعاترین اقطاب صوفیه بوده است که خود را عالمترین افراد معرفی کرده است که صاحب تمام علوم ظاهری و باطنی است که در ریاضی استاد افلاطون و در سایر علوم بر ابنسینا برتری دارد. اما مهمترین ادعای نوربخش ادعای مهدویت اوست که کشف و شهودهای صوفیه را در اثبات ادعای خود آورده و خود نیز اعتراف میکند که به اجبار بزرگان صوفیه ادعای مهدویت کرده است.
آئین هندو و بودا یکی از منابع خارجی و غیراسلامی در عرفان تصوف است که به دلایل مختلف همچون مراودههای آنان با صوفیان و برخاستن عدهای از صوفیان از نواحی بلخ و هند و گسترش عقائد هندو در بین مسلمان، سبب شد که تصوف خیلی از عقائد آنان را در بین خود رواج دهند. در حالیکه این مصداق بارز بدعت است.
معمولاً ساحران، افراد منحرف و دنیاپرستی هستند که اساس کارشان بر تحریف حقایق است و در اغلب موارد از توجه بیش از حد عدهای به خرافات و اوهام، سوء استفاده کرده و بساط خود را پهن مینمایند. در احادیثی که از پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده است سحر بهشدت مذمت و از آن نهی شده است.
از آنجا که همواره مردم با مقولهای به نام سحر و جادو درگیر بودهاند و از سوی سوء استفاده کنندگان این علوم آسیبهایی را متحمل میشدند، مصون سازی و بررسی مقوله سحر و جادو و استفاده آن توسط برخی از فرقههای انحرافی توسط علمای دین صورت میگرفته است. بدینجهت در این بخش به مساله سحر از منظر علمای دین میپردازیم.
مساله سحر از موضوعاتی است که برخی فرقههای انحرافی به آن پرداخته و از آن سوء استفادههایی میکنند. برای آشنایی نظری با این مقوله در این مجال قصد داریم تا با مقوله سحر و جادو از منظر جامعهشناسان بپردازیم معیار سحر و جادو را از منظر جامعهشناسان از نظر گذرانده و ببینیم آیا سحر و جادو در فرهنگ غرب با شرق تفاوتی دارد یا خیر؟
با توجه به حدیث هفتاد و سه فرقه که صاحبان صحاح و مسندها و مؤلفانِ در ملل و نحل، از پیامبر اکرم (ص) نقل کردهاند و نیز ادعای صوفیه مبنی بر انحصار راه هدایت به ایشان، میخواهیم بدانیم کدامیک از فرقههای صوفیه بر حق است و صلاحیت هدایت معنوی امت اسلام را بر عهده دارد، یا اینکه تمامی فرقههای صوفی صرفاً ادعای هدایت مردم را دارند و این نوع فرقهها مدعیان دروغینی بیش نیستند.
در میان گروههایی که با عقاید حلاج مخالفت کردهاند و هرکدام علتی برای انحراف او ذکر کردهاند، میتوان به برخی از صوفیه اشاره کرد. بااینکه برخی، فقهای مخالف حلاج را به اخباری گری متهم کردهاند یا اینکه این عده معتقدند که فقهای تکفیر کننده حلاج با عرفان و علوم عرفانی آشنایی نداشتهاند و ازاینروی حکم به تکفیر حلاج دادند، این بار سراغ صوفیان مخالف حلاج رفتیم تا با دلایل انحراف حلاج از منظر ایشان آشنا شویم.
در نشر عقائد و نظرات عرفانی تصوف، غیر از منابع اسلامی که صوفیان از قرآن و سنت، استفادههایی بردند، در آثار آنان، منابعی غیر اسلامی نیز به چشم میخورد. یکی از این منابع غیر اسلامی که صوفیان، در عرفان خود از آن تأثیر گرفتند، فلسفه یونان، خصوصاً فلسفه نوافلاطونی است که در افکار و آراء صوفیان نیز به چشم میخورد.
چیزی که نزد صوفیه از آن تعبیر به شطح میشود، در دیگر فرقهها و ادیان دیگر نیز وجود دارد. از این روی برخی شطح را عاملی فراگیر در ادیان الهی و غیر الهی دانستهاند و معتقدند برداشتهای اشتباه از آموزههای ادیان مختلف سبب شده تا برخی از پیروان ادیان، رو بهسوی شطح گویی بیاورند.
هر قسم از اقسام شطح که متعرض امور شرعی شود و با شرع مقدس مخالفت داشته باشد، مذموم بوده و ازاینجهت است که برخی از صوفیه مورد سرزنش فقها و علمای زمان خود قرارگرفتهاند تا حدی که نتیجه شطح گویی برخی از صوفیان، به انحراف و خروج از دین کشیده شده است.
وقتی بحث از نقد تصوف میشود، عدهای تمامقد جبهه میگیرند و معتقدند تصوف همان عرفان است و عرفان همان تصوف. درعینحال این عده معتقدند که برخی از بزرگان دین تاییداتی در مورد بزرگان صوفیه داشتهاند و برای آن نمونههایی ذکر میکنند. در این مجال توجه خوانندگان را به نکاتی در این زمینه جلب میکنیم.