شطح نزد ادیان دیگر

  • 1395/10/04 - 22:09
چیزی که نزد صوفیه از آن تعبیر به شطح می‌شود، در دیگر فرقه‌ها و ادیان دیگر نیز وجود دارد. از این‌ روی برخی شطح را عاملی فراگیر در ادیان الهی و غیر الهی دانسته‌اند و معتقدند برداشت‌های اشتباه از آموزه‌های ادیان مختلف سبب شده تا برخی از پیروان ادیان، رو به‌سوی شطح گویی بیاورند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چیزی که نزد صوفیه از آن تعبیر به شطح می‌شود، در دیگر فرقه‌ها و ادیان دیگر نیز وجود دارد. ازاین‌روی برخی شطح را عاملی فراگیر در ادیان الهی و غیر الهی دانسته‌اند و معتقدند برداشت‌های اشتباه از آموزه‌های ادیان مختلف سبب شده تا برخی از پیروان ادیان، رو به‌سوی شطح گویی بیاورند.
بدین ترتیب در تأثیر اندیشه‌های هندی در ارتباط با شطح گویی صوفیان – همچنان که زنر نشان داده است- تردیدی نیست. باید دانست که تصوّف پیوند آشکاری با نظام مابعد طبیعی ودانتا دارد و این نکته نه‌تنها از وجود مرشد هندی بسطامی -ابوعلی سندی- که برخی «حقایق نهایی» را به وی آموخت، بلکه از رنگ اندیشه بسطامی و مفاهیم «نیست گرایانه» نهفته در آن به‌خوبی بر می‌آید. بسطامی در روز گای می زیست که در آن "شانکارا" و مکتب وی فعالانه در تلاش بودند تا اندیشه "ودانتایی" را إحیاء و نظام پردازی کنند. و گفته‌اند ابو یزید از مؤذن الله اکبر بشنید، گفت من بزرگوارترم. [1] یکی از او سؤال کرد که عرش چیست؟ گفت منم. گفت کرسی؟ گفت منم. گفتند خدای را بندگان‌اند بدل ابراهیم و موسی و محمد (صلی الله علیه و آله). گفت آن‌همه منم. گفت خدای را بندگان‌اند بدل جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل. گفت آن‌همه منم. مرد خاموش شد.»[2]
در کتب دینی هندوان و دیـگر آیینه‌ای شرقی نـیز شطحیات عـرفانی بـه چشم می‌خورد: [3] برای نمونه می‌توان به مواردی از شطح گویی در دیگرادیان اشاره کرد.
ایسا اوپانیشاد: آن یگانه، هرچند هرگز تکاپویی ندارد، چابک‌تر از اندیشه است. هرچند آرام و آرمیده است، بر همهٔ چابک‌قدمان سبقت می‌گیرد. می‌پوید و همچنان نمی‌پوید. دور است و لیـک هـمچنان نزدیک هم در همه‌چیز و هم برون از همه‌چیز.
مایستر اکـهارت فـیلسوف اروپایـی: وقتی پرده برافتاد، دریافتم که خدا و مـن یـگانه‌ایم... من همان محرک بدون تحرکم که جنبندهٔ هر چیز است... اینجا نیز خدا با روح یکی است.
تی.اس.الیوت نیز اشعار و عباراتی شطح گـونه دارد:
نقطهٔ سـاکن جـهان روان
تا که ظلمت، نورانی و سکون، رقصان گردد.
برای آنکه بدانی چها نـمی‌دانی، چه راهـها بـاید رفت، راه نادانی،
برای آنـکه بـدانی چـه نیستی اکنون، رهیت باید برون به نیستی اکنون،
همین که هیچ نداری است، آنچه دارایی،
همین‌که می‌پایی، جایی است که نمی‌پایی. [4]
میگوییم محتوای شطحیات صوفیه و غیر صوفیه هر چه باشد، نمی‌توان همگی آن‌ها را عاری از معارف منسوب به دین دانست. بنابراین شطحیاتی که از افواه شطح گویان خارج‌شده، معمولاً به خاطر تطبیق نداشتن با معارف دینی مورد مخالفت قرارگرفته است.

پی‌نوشت:

[1]. بقلی شیرازی روزبهان، شرح شطحیات، مصحح کربن هنری، مترجم امیر معزی محمدعلی، طهوری، تهران، 1385، ص 110
[2]. عطار نیشابوری فرید الدین، تذکره الاولیاء، مصحح استعلامی محمد، تهران، زوار، 1382، ص 202
[3]. و.ت.استیس، عرفان و فلسفه، مترجم خرمشاهی بهاءالدین، صص 552 - 672
[4]. خالدی احمد، شطح یا پارادوکس، مجله کیهان فرهنگی، 1375، شماره 130 و 131، صص 78 و 79

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.