تصوف
علوم و دانشهای فراوانی وجود دارد که تحصیل بعضی از علوم همچون معرفت الهی و علم به تکالیف شرعی بر هر مسلمانی واجب است، در حالی که بعضی از سران صوفیه مدعی برتری دانش تصوف بر سایر علوم و وجوب شناخت آن بر همه شدند.
یکی از انحرافات و کارهای فریبدهنده از طرف فرقهی صوفیه، رنگ و لعاب اسلامی به اعتقادات و مبانی خود بود، که در این راستا عقاید و آداب تصوف را با آیات و روایات اسلامی تطبیق و به نفع خودشان تفسیر کردند، تا بدین شیوه به اعتقادات خود جلوهی اسلامی دهند.
بسیاری معتقدند که ابن عربی را نهتنها نباید شیعه خواند، بلکه نباید او را محب اهلبیت (علیهم السلام) دانست. زیرا ابن عربی در کتبش به دشمنی و دوری از اهلبیت (علیهمالسلام) و دوستی و ارادت به دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) اقرار داشته است. کما اینکه در حالی معاویه و متوکل را از اولیا دانسته است که سیوطی عالم متعصب اهل سنت، متوکل را کسی میداند که دستور به تخریب قبر امام حسین (علیهالسلام) داد.
یکی از اعتقادات صوفیان، عقیده به صلح کل است که نهتنها هیچ عقیدهای را غلط نمیدانند، بلکه صلح و آشتی و احترام به تمام عقاید را لازم دانسته و از جنگ و خونریزی دوری میکنند، که اغتشاشات اخیر دراویش در تهران، بطلان این ادعای آنان را ثابت میکند.
با توجه با روایاتی که از حضرات معصومین (ع) وارد شده، هدایت و سعادت جز با اطاعت از قرآن و اهلبیت (ع) میسر نمیشود، بنابراین اطاعت از افرادی همچون اقطاب صوفیه، که مخالف دستورات قرآن عمل کرده و حتی خود را از ائمهی معصومین (ع) پیشی میگیرند، سبب گمراهی و ضلالت است.
نفحات الانس جامی ازجمله کتبی است که در آن اغراق و مبالغه زیادی صورت گرفته است. کراماتی که از حد تصور خارج است و بعضاً در ذهن و فکر یک انسان نیز نمیگنجد و باور آنها غیرممکن است و دروغی بیش نیست. برخی از این دروغبافیها به حدی بزرگ هستند که نه در حد کرامت، بلکه در یک معجزه میمانند حالآنکه هیچ پیامبری اینچنین معجزهای نداشته است.
درحالی سران تصوف همواره غرق در ثروت بودهاند که برخی از مریدان آنها با فقر و فلاکت زندگی میکردند کما اینکه شاه نعمتالله ولی و ملا سلطان گنابادی از ثروتمندترین اقطاب نعمتاللهی بودهاند که همواره دست رد بر سینه مریدان محتاج خود زده و خساست خود را نمایان ساختهاند.
صوفیان معمولا هر امر اسلامی را به شیوه خویش انجام میدهند. چنانچه برخی از اعمال در دوره برخی از اقطاب رایج بوده ولی در دوره قطبی دیگر آن عمل اسلامی منسوخ میشود یا حتی آن را بدعت میخوانند. چنانچه صفی علیشاه، خمس و زکاتی را که تا عصر نورعلیشاه اصفهانی رایج بود را بدعت میداند و قائل به عشریه میشود.
یکی از عقاید صوفیه شریعتگریزی در برابر شریعت محوری است. صوفیان در این بحث معتقد هستند وقتی یکی از صوفیه به مقامی از مقامات خاص دست یابد، تکالیف شرعی از او ساقط شده و دیگر نیازی به انجام تکالیف حد اقل در آن حال ندارد. اما این عقیده مخالف قرآن و سنت اهل بیت (علیهم السلام) است.
سفیان ثوری که از صوفیان مشهور قرن دوم و معاصر با بعضی از امامان معصوم نیز بوده، یکی از بنیانگذاران(؟) و رواجدهندگان مسلک تصوف است که ائمهی معصومین (علیهمالسلام) بهشدت (؟)با این فرد و صوفیان دیگر برخورد کرده و اعمال ناپسند و بدعتگونه آنان را محکوم کردند.
بایزید بسطامی از جمله شریعت گریزان صوفی است که در توجیه شریعت گریزی خود در سخنی عجیب و گستاخانه عبادت دیگر مردم را به خاطر این دانست که چون طاقت تحمل معرفت الهی را نداشتند، لذا خداوند متعال ایشان را سرگرم عبادت کرد.
صوفیان همانند برخی مدعیان عرفانهای کاذب شریعتگریزی یا گزینش بخشهایی از شریعت را در دستور کار خود قرار داده و با بهانه قرار دادن اصطلاحاتی همچون شریعت، طریقت و حقیقت، برای خود مقامی متصور هستند که شریعت را پشت سر گذاشته، از این رو نیازی به آن نمیبینند.
هرگاه از طرف دشمنان و مخالفان اسلام، انحراف و بدعتی در دین خدا ایجاد شود، در زمان حضور امام معصوم (علیهالسلام) وظیفه ایشان و در زمان غیبت، وظیفه عالمان و فقیهان دین است تا با علم خود جلوی این انحراف و عقاید مسموم را بگیرند.
فرقه صوفیه سلطان علیشاهی گنابادیه، که دین خود را اسلام و مذهب خود را شیعه گذاشته، در اعمال و رفتارشان، مخالف دستورات اهلبیت (علیهمالسلام) عمل کرده و نه تنها در مقابل ائمهاطهار(علیهمالسلام) ایستادند، بلکه امامت آنان را هم زیر سؤال بردند.