تصوف
متصوفه بر این اعتقاد هستند که به هر شخصی از هر طبقه و مذهب و مشربی باید به دید احترام نگریست و حتی جنگ و نزاع و دشمنی بر سر مسائل دینی را کنار گذشت و با آنها دوستی کرد. از این رو نورعلی تابنده میگوید: اگر شمر هم به منزل من بیاید به او خدمت میکنم. این درحالی است که خداوند متعال در قرآن کریم مؤمنان را از دوستی و همنشینی با دشمنان خدا و اهلبیت (ع) برحذر داشته است.
درحالی برخی از ولایت، بهعنوان وجه مشترک بین تصوف و تشیع نام میبرند که بنیانگذاران تصوف در میان مسلمانان، همه از میان اهل سنت برخاستهاند و قبل از قرن هشتم یک قطب هم شیعه نبوده است. همچنین با ورود تصوف به تشیع، اقطاب صوفیه قائل به مهدویت نوعیه شدند و ولایت را از مهدویت شخصیه به مهدویت نوعیه تعمیم دادند و بدینوسیله تکتک اقطاب خویش را ولی خدا و مهدی امت خواندند.
با توجه به آنکه همه اقطاب صوفیه تا قرن هشتم سنی مذهب بودند، معنای اتخاذ شده از ولیّ در میان صوفیان، به برداشت اهلسنت نزدیکتر است. اما با ورود تصوف به تشیع، معنای ولایت در نزد آنها نیز تا حدودی تغییر کرد و آنها نمادی از جایگاه و مقام ولی منصوص و معصوم که شیعه بر مبنای قرآن و روایات به آن معتقد است را تا حدودی پذیرفته و آن را در مسلک تصوف بهوجود آورده و نام آن را مرشد یا قطب گذاشتند.
نورعلی تابنده قطب سابق دراویش گنابادی با توجه به عقیده فاسد صلح کل که از عقاید مشترک بین همه طرائق صوفیه در سخنانی عجیب گفت که درب خانه من که شعبهای از حسینیه است بهروی همه باز است، اگر امام حسین (ع) بیاید به او خدمت میکنم. اگر شمر هم بیاید به او خدمت میکنم!
از آنجا که صوفیه از همان ابتدا منافقانه آنهم در لباس دین، با افراط و تفریطها عملکردی خلاف سیره و روش اهلبیت (علیهم السلام) داشتند، اهلبیت (ع) در سخنان خود علیه صوفیه به روشنگری و نقد افکار و عقاید انحرافی آنها پرداختند. کما اینکه ایشان از انحراف و دشمنی صوفیه با خود گفته و از لزوم برخورد و عدم معاشرت با صوفیان و حتی انکار آنها سخن گفتهاند.
یکی از مهمترین کارهایی که ائمه اطهار (ع) در جهت روشنگری نسبت به انحراف تصوف انجام دادند، معرفی چهره واقعی صوفیان زمان خود بود. حسن بصری اولین نفری بود که توسط حضرت علی (ع) بهعنوان انسانی به ظاهر مذهبی ولی منحرف و به عنوان سامری امت معرفی شد. همچنین ائمه اطهار (ع) از ابوهاشم کوفی و سفیان ثوری به عنوان دیگر صوفیان منحرف و بدعت گذار نام بردند.
در طول تاریخ همواره عملکرد مردم و علما مورد اعتراض صوفیان بوده است. حتی ائمه اطهار (ع) نیز از اعتراضات مکرر آنها در امان نمادند. چنانچه حسن بصری عملکرد امام علی (ع) در جنگ جمل را زیر سؤال برد و سفیان ثوری چندین بار عملکرد امام صادق (ع) را خلاف سیره و روش رسول خدا (ص) خواند. امام رضا (ع) نیز از دیگر ائمهای است که مورد طعن و اعتراض صوفیان واقع شده است.
اقطاب دراویش گنابادی مدعی نیابت خاصه از امام زمان (عج) هستند و ادعا میکنند که سلسله اقطاب آنها با واسطه به امام زمان (عج) میرسد و آنها در عصر غیبت کبری موظف به دستگیری در امور قلبی و عرفانی و گرفتن بیعت، برای حضرت و به نیابت از ایشان هستند. اما مصطفی آزمایش در سخنانی منکر نیابت خاصه در عصر غیبت کبری شده است و قائل به نیابت عامه ای میشود که آنهم در مورد فقها است.
مولوی معتقد است که مردان الهی با کشته شدن رو به دیدار خدا میروند، پس این جای شادی دارد، نه جای گریه. لذا روز عاشورا را روز شادی میداند نه روز حزن و عزا. علامه جعفری این دیدگاه را نکوهش کرده و معتقد است که با این دیدگاه پس قاتلین حضرت هم باید خدمت بزرگی به حضرت کرده باشند. این دیدگاه دقیقاً خلاف دیدگاه اهل بیت (ع) است، کما اینکه عاشورا را روز شادی دشمنان اهل بیت (ع) میداند.
شیخ دراویش گنابادی در اعتراض به طرح ساماندهی فضای مجازی با تفسیر بهرأی، بهصورت غیرمستقیم جمهوری اسلامی ایران را طاغوت خواند. وی طاغوت را کسی میداند که میخواهد انسان را به تقلید و اطاعت کورکورانه وادار کند. درحالی وی چنین ادعایی در مورد جمهوری اسلامی دارد که تبعیت محض و اطاعت کورکورانه مریدان از قطب، از اصول اساسی در تصوف است.
مولوی ازجمله صوفیانی است که همانند هم مسلکان خود در مکتب تصوف، نگاه نقادانهای به عزاداری و گریه بر امام حسین (علیه السلام) دارد. علامه جعفری این اشعار مولوی را به نقد کشیده و معتقد است که واقعه به این عظیمی، نباید با نگاه عاطفی و احساسی مورد تحقیر قرار گیرد. وی معتقد است که مولوی دو موضوع فرد و اجتماع را، در این داستان به هم مخلوط نموده و به نتیجه نادرستی رسیده است.
مصطفی آزمایش، طاغوت را به شخص منعکننده از شنیدن اقوال و اجبار کننده به تقلید تفسیر کرده و بهنوعی ریشه تقلید را زده است. همچنین وی معتقد است که اصل قرآن و خردورزی بر این است که انسان باید به هر سخنی گوش دهد. اما نهتنها آیات قرآن و کلام اهلبیت (ع) بلکه حتی عقل نیز چنین اجازهای را برای شنیدن هر سخن را به هر انسان عاقل منصف نداده و آنها را به رعایت حریمهای الهی فراخوانده است.
مصطفی آزمایش شیخ دراویش گنابادی با تفسیر به رأی در مذمت تقلید سخن راند و تقلید کردن را به قافله شتری تشبیه کرد که پشت سر شتر اول که توسط ساربان مهار شده است حرکت میکنند. در حالی وی با تفسیر به رأی خود "طاغوت" را کسی خوانده است که دیگران را به تقلید وادار میکند که کلمه طاغوت به مظاهر شرک و کفر تفسیر شده است.
در قرن چهارم واقعهای بهوقوع پیوست که نقطه عطف برای تصوف بود و آن ایجاد اوّلین خانقاه است. اندکاندک صوفیان هرکجا رفتند، خانقاهی ساختند. صوفیه با تغییر محل عبادت خود از مسجد به خانقاه، در حقیقت راه خود را از دین و شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله) که با محوریت مسجد به حیات خود ادامه میدهد، جدا کرده و کمکم همانند تافتهای جدا بافته از آموزههای اسلامی دور شدند.