بهائیت وشیخیه
مشایخ شیخیه دچار تناقضگویی فراوان در مسائل اعتقادی و اختراعی خود شدهاند. در خصوص نسبت میان رکن رابع و ناطق واحد در جایی به گونهای سخن میگویند که برداشت میشود رکن رابع عمومیت دارد و ناطق واحد فرع آن آموزه میباشد و در جایی به گونهای سخن میگویند که برداشت میشود بین رکن رابع و ناطق واحد نسبت تساوی برقرار است.
علیمحمد باب در عین حال که علم خود را الهی میدانست، دچار اشتباهات فاحش علمی شده است. همچنان که وی رسالت حضرت داوود (علیه السلام) که از انبیاء بنیاسرائیل است را پیش از حضرت موسی (علیه السلام) دانسته است. پیامبرخواندهی بهائیت نیز بر خلاف آموزهی تطابق دین با علم و عقلی که به او منتسب میکنند، به توجیه این ادعای غلط باب روی آورده است.
علیمحمد شیرازی کسی که خود را ناسخ اسلام میدانست، نوشتهجاتش را به عنوان تنها معجزه و دلیل حقانیتش معرفی مینمود و استدلال به غیر آن را جایز نمیدانست. اما به راستی چگونه میتوان آثار و نوشتهجات علیمحمد شیرازی را به عنوان تنها معجزهی او پذیرفت در حالی که تنها معجزهاش، سرشار از مطالبی متناقض، ضدعقلانی و سخیف است.
علیمحمد شیرازی پیشوای مسلک بابیت و بهائیت، بارها به پوچی و هیچی آثارش در مقابل آموزههای اهلبیت (علیهم السلام) اعتراف کرده است. اما در همین حال، وی در اظهاراتی کاملاً متناقض، نوشتهجات سرتاپا غلط خود را بالاتر از کتاب آسمانی قرآن میدانست. با این حال میتوان این پیشوای بابیت و بهائیت را مصداق بارز شخصی سودازده و دوقطبی دانست.
دانستن محل اقامت امام زمان (عج) در عصر غیبت، جزو مباحث اصلی مهدویت نمیباشد و ندانستن آن خللی وارد نمیسازد. انحراف عمدهی علمای شیخیه در مسألهی «اقامتگاه امام عصر» (عج) مربوط به دوران غیبت کبری میباشد و ایشان در خصوص اقامت حضرت (عج) در عصر غیبت صغری، سخن چندانی بیان نکردهاند و طرح آن به سبب پایان یافتن آن ثمرهای ندارد.
عبدالبهاء ضمن حکایتی مدعی میشود که بهترین زاد و توشه برای آخرت، فقر و عجز و ضعف است. این در حالیست که اگر حقیقتاً فقر سبب رستگاری است، پس کاخ نشینی مدعی پیامبری بهائیت و شخص عبدالبهاء در شهر عکّا، چه توجیهی دارد؟! و به راستی اگر راه رستگاری از فقر میگذرد، پس ادعای ابداع تعلیم تعدیل معیشت در بهائیت چه معنا دارد؟!
عملکرد رهبران بابیت و بهائیت نشان میدهد که آنان، جریان هدفمندی را برای نابودی فرهنگ، هویت و تمدن ایران اسلامی به کار بستهاند. اما بیشک تلاش رهبران بهائیت برای به نابودی کشاندن ایران، زمانی بیشتر خود نشان میدهد که آنان در زمانی که کشورمان ایران، آماج حملات زیادهخوانهی قرار داشت، آموزهی بیوطنی و نسخ جهاد را ترویج میکردند.
پیامبرخواندهی بهائیت به پیروانش دستور میدهد که از هرکسی بوی مخالفت استشمام کردند، دوری گزینند. این در حالیست که سران بهائی، اولین آموزهی خود را جستجوی حقیقت معرفی کردهاند. با این حال، چگونه تحری حقیقت با چشمپوشی از سخنان مخالفین محقق میشود؟! آیا تحری حقیقت، به معنای مطالعه و قبول یکسویهی سخنان پیشوایان بهائی است؟!
بدعت رکن رابع از زمان کریمخان و بدعت ناطق واحد از زمان فرزندش محمدخان به طور شایع در محافل شیخی مطرح شد و سپس انتشار پیدا کرد. شاید بتوان نسبت بین این دو آموزه را تساوی دانست و گفت این دو اصطلاح در واقع برای یک معنا و اعتقاد قرار داده شدهاند؛ چرا که مشایخ شیخیه در بیان صفات و ویژگیهای هر دو از عبارات یکسانی استفاده کردهاند.
فاضل مازندرانی، در راستای توجیه اشکالات ادبی آثار علیمحمد شیرازی، مدعی میشود که طبق برخی روایات، قائم موعود (علیه السلام) پس از ظهور، با اَعراب شدّت عمل نشان داده و این شدّت عمل، یعنی اِعراض از قواعد عربی. اما این ادعا در حالیست که ظاهر این روایت (بر فرض صحت سند آن)، دلالت بر سختگیری آن حضرت نسبت به خود عربهای عصیانگر دارد.
علیمحمد شیرازی که بخاطر غلط نویسیهایش، مورد تمسخر واقع شده بود، مدعی شد که قواعد ادبی، شیطانی هستند. این در حالیست که: 1. علیمحمد شیرازی، آموختن قواعد عربی را شرط فهم نوشتهجات خود دانسته 2. کلام چون وسیلهای برای فهم صحیح اغراض به مخاطبین میباشد، حضرت موسی (علیه السلام) از خدای تعالی درخواست نمود تا برادرش هارون همراهیش کند.
یکی از احکامی که پیشوایان فرقهی بهائیت از اسلام اقتباس کردهاند، مسئلهی وجوب حج است. اما جالب است بدانیم در این حکم وجوبی بر بهائیان (جدای از آشکارسازی حسّ خودپرستی پیشوایان بهائی)، نکتهی جالبی با عنوان «شرط قبولی حج» در بهائیت، به چشم میخورد. چرا که حسینعلی نوری شرط قبولی حج را شنیدن صدای خدا میداند!
تناقضگویی در کلام و رفتار مشایخ شیخیه بسیار دیده میشود و این نشانهی غیر وحیانی بودن این مکتب است. گاه باشد که علمای شیخیه در یک عبارت، رکنیت و ناطقیت خود را نفی میکنند و بر کسی که آن را مدعی شود، لعن میفرستند و گاه باشد که با عبارت غیر صریح، یکی از مشایخ خود را رکن رابع و ناطق واحد معرفی میکنند.
کریمخان، مؤسس فرقهی شیخیهی کریمخانیه در شهر کرمان بود که توانست با ثروت هنگفت و موقعیت اجتماعی ویژهای که داشت، جانشینی رشتی را به خود اختصاص دهد. بعد از وی، دو فرزند و سه نوهی او جانشینی و مقام رکنیت را تصاحب کردند. میتوان گفت خاندان کریمخان که فرزندان فتحعلیشاه قاجار محسوب میشدند، جانشینی را در بین خود موروثی کرده بودند.