بهائیت وشیخیه
مبلّغان بهائی در کانال تبلیغی خود ذیل مقالهای مدعی شدند نواب اربعهی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) کاذبند و اساساً پنهان شدن امام زمان از دید بشر، غیرمعقول است. اما به راستی بهائیان با چه رویی نواب اربعه را کاذب خوانده و امکان غیبت امام زمان را منکر میشود، در حالی که پیشوای بابیت، اظهاراتی بر خلاف ادعای آنان بیان کرده است.
مبلّغان بهائی، پس از انکار صداقت نواب اربعهی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه)، به تأیید صداقت مدعیان دروغینی نظیر شلمغانی پرداخته و او را "تنها ندا دهنده حقيقت" خطاب کردند. اما با در نظر داشتن اعتقادات باطل شلمغانی، به این باور میرسیم که هرکس در جبههی مقابل شیعه قرار گیرد (با صرفنظر از اعتقادات باطلش)، دوست بهائیت به شمار میرود.
جریان بهائیت مدعی است که تنها دو سال پس از مرگ مدعی پیامبری بابیت، در زندان تهران به پیامبرخواندهی بهائیت نیز وحی نازل و آیین بیان نسخ شده است. اما به راستی اگر مقتضیات دوران قاجار در فاصلهی تنها دو سال به گونهای توانست تغییر کند که تجدید دین را لازم آمده، بنابراین در دوران حاضر، میبایست لااقل هفتهای یک دین جدید نازل شود!
مبلّغان بهائی مقصود از دمیدن دو نفخهی صور، در آیهی 68 سورهی زمر را پیشوایان خود دانستند. این در حالیست که این آیه و آیاتی از این قبیل، صراحت بر وقوع قیامتی دارد که سرکردگان بهائی منکر آن شدند. همچنین، مبلّغان بهائی با چه منطقی محکمات آیات الهی را تأویل میکنند که پیشتر پیامبرخواندهی بهائیت، آنان را از تأویل منع کرده است.
مبلّغان بهائیت در پاسخ به اینکه چه نیازی به ظهور دو (به اصطلاح) دینِ بابیت و بهائیت، آن هم با فاصلهی اندک بوده، گفتند که ظهور آیین بیان، با هدف زدودن خرافات برای ظهور بهائیت بوده است. اما به راستی چگونه علیمحمد شیرازی توانست خرافاتی که (به ادعای مبلّغ بهائی) در حدود 7000 سال شکل گرفته بود را در تنها در عرض 6 سال از بین برد؟!
پیشوای فرقهی بابیت و بهائیت، حکم به نابودی تمامی کتابهایی که در غیر از موضوع این فرقه تصنیف شده را داده است. اشراق خاوری نیز برای توجیه این حکم خلاف عقل پیشوای خود، منظور باب را نابودی کتابهایی میداند که سبب گمراهی بشر شود. این در حالیست که علیمحمد شیرازی همگان را از تأویل و تفسیر کتاب بیان، نهی کرده است.
مبلّغان بهائی مدعی شدند که احاديث اسلامی دورهی آیین بابی را بین 5 تا 19 سال دانستهاند. این در حالیست که اولاً: نویسندگان بهائی، حتی یکی از این روایات را ذکر نکردهاند! ثانیاً: اگر منظور آنان، تاریخهایی است که برای شهادت یا رحلت امام زمان (عجّل الله فرجه) ذکر شده؛ باید گفت این هم با ادعای آنان همخوانی ندارد.
شیخیه دو معنای عام و خاص برای رکن رابع بیان کرده است. در جایی رکن رابع را عام و شامل تمامی شیعیان و در جایی آن را خاص و تنها شامل یک نفر میداند. برای حل این اختلاف میتوان گفت: علمای شیخیه در ابتدا برای تبرئهی خود معنای عامی را بیان کردهاند و سپس آنقدر آن را تخصیص زدهاند که تنها شامل یک نفر میشود و او همان بزرگ شیخیه است.
از فعالیت خانوادگی حسینعلی نوری در سفارت روس گرفته تا پناه بردن پیامبرخواندهی بهائیت به این سفارت و نجات او توسط پادشاهی روس، تنها حاکیِ گوشهای از پیوند شوم میان دینسازان بهائیت با استعمار است. اما به راستی چگونه پادشاهیِ زیادهخواهی چون روستزار، بیهیچ مزد و منّتی مدافع و ناجی دینسازان بابی و بهائی در ایران میگردد؟!
یکی از فرزندان پیامبرخواندهی بهائیت به نام مهدی، با سقوط از روزنهی بام در شهر عکّا، از دنیا رفت. پیامبرخواندهی بهائی نیز بلافاصله لوحی دربارهی مهدی نوشت و او را به اسماعيل و عيسی مسيح و امام حسين (عليهم السلام) تشبیه نمود. اما آیا تشبیه این بیاحتیاطی به فداکاریهای عظیم، حکایت از خودخواهی بهاء ندارد؟!
ملاحسین بشرویهای از شاگردان مکتب شیخیه بود که با شروع ادعای بابیت علیمحمد شیرازی، به وی پیوست و لقب "اول من آمن" را از آن خود کرد. وی سرانجام پس از تبلیغ و شورش فراوان به نفع جریان بابیت، به هلاکت رسید. ملاحسین تا جایی در بهائیت مورد ستایش واقع شده که پیامبرخواندهی بهائیت،اظهاراتی کُفرآمیز در خصوص او به کار برده است!
نمایندهی جامعهی جهانی بهائی، در افتتاحیه پنجاه و ششمین کمیسیون توسعه اجتماعی سازمان ملل متحد مدعی شد که برای محقق شدن تعدیل معیشت در دنیا، میبایست از خودبینی و توزیع ناعادلانهی ثروت جلوگیری شود. این در حالیست که رهبران و سرکردگان تشکیلات بهائیت، با اقدامات فکری و عملی خود، تنها به زیاد شدن فاصلهی طبقاتی کمک کردهاند.
مدعی پیامبری بهائیت، پس از تبعید به عراق، به پیشکاری جانشین علیمحمد شیرازی اشتغال یافت. صبح اَزل نیز سرانجام به خاطر خیانت برادر، امر به تبعید او میکند و حسینعلی نوری تصریح میکند که اگر "مصدر امر" اجازهی بازگشت نمیداد، برنمیگشت. اما بدون شک، ماجرای تعبید حسینعلی نوری و رفتار دوگانهی او، خود حکایت از عدم حقانیتش دارد.
مبلّغان بهائی برای انکار وجود حضرت قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مدعی شدند که تا مدتها کسی از وجود ایشان اطلاعی نداشت. اما این ادعا در حالیست که هرچند به خاطر حفظ جان قائم موعود (علیه السلام) ولادت ایشان به صورت علنی اعلام نشد، اما اصل ولادت، از مسلّمات تاریخی است که تمام شیعیان و حتی برخی از اهلسنت بدان اعتراف دارند.