دشمن شیعه = دوست بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغان تشکیلات بهائیت با انتشار مقالهای در کانال خود، پس از انکار صداقت نواب اربعهی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، به تأیید صداقت مدعیان دروغینی نظیر شلمغانی پرداختند. همچنان که در گوشهای از این مقاله، از شلمغانی، با تعبیر "تنها ندا دهنده حقيقت" یاد شد.[1] اما به راستی شلمغانی کیست که اینک و پس از 1000 سال، بهائیت سنگ آن را به سینه میزند؟!
ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به العزاقری، در زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) از فقهای امامیه بود که پس از شهادت ایشان، به انحراف کشیده شد. وی از آنجا که شأن و منزلتی برای خود قائل بود، انتظار داشت تا در زمرهی نائبان خاص حضرت حجة بن الحسن العسکری (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گیرد، اما با انتخاب حسین بن روح به عنوان نائب سوم، حسد او شعلهور شد و کارشکنی را بر ضد حسین بن روح را آغاز کرد.
از جمله انحرافات شلمغانی این بود که وی اعتقاد داشت در طول تاریخ، خداوند در شکل بشر حلول میکند؛ به عبارتی دیگر خدای سبحان، نخست در جسم آدم (علیه السلام) حلول کرد، آنگاه در بدنهای انبیاء تجسم یافت. پس از حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) در بدنهای ائمهی اطهار (علیهم السلام) مجسم شد تا زمان امام دوازدهم، و سپس در جسم خود او (شلمغانی) حلول کرد.[2] شلمغانی پس از مدتی مدعی شد که روح پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در جسم سفیر دوم ابو جعفر، روح علی بن ابی طالب (علیه السلام) در جسم حسین بن روح، و روح حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، در جسم امکلثوم (دختر سفیر دوم) حلول کرده است.[3] یعنی همان چرندیاتی که بعدها سرکردگان بهائیت، مشابه آن را برای خود ادعا کردند.
آری؛ سرکردگان بهائیت بارها در عمل نشان دادهاند که هرکس در جبههی مقابل مذهب حقهی شیعه قرار گیرد (با صرفنظر از اعتقادات باطل و رفتار سوءاش)، دوست آنان به شمار میرود و بدون شک، به حق است. چرا که اساساً جریان فرقهی ضالّهی بهائیت، با هدف مقابله با مذهب شیعه به وجود آمده است. لذا از اینروست که پیامبرخواندهی بهائیت تأکید کرده که هرچه میشوید، فقط شیعه نمانید: «بگو ای مردم! اگر به نور ایمان فائز نمیشوید (بهائی نمیشوید) از طلعت حزب شیعه، خود را خارج نمایید...».[4]
پینوشت:
[1]. به نقل از کانالهای تلگرامی تبلیغی بهائیت.
[2]. علامه مجلسی، بحارالأنوار، بیروت: مؤسسهی الوفاء، چاپ دوم، 1403 ق، ج 51، صص 375-374.
[3]. همان، ج 51، ص 372.
[4]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 4، ص 141.
افزودن نظر جدید