حکایت اسماعیلِ بهاءالله!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبرخواندهی بهائیت از نخستین همسر خود که "آسيه" نام داشت، صاحب دو پسر با نامهای عباس (مقلب به غصن أعظم) و مهدی (ملقب به غصن أطهر) شد. زندگی مهدی در سنّ جوانی، با سقوط از روزنهی بام در شهر عکّا، پایان یافت.[1] از اینرو پیامبرخواندهی بهائیت نیز که گویا از مرگ پسر خود بسیار متأثر گشته بود، فوراً دست به قلم برده و لوحی دربارهی مهدی نوشت و او را به حضرت اسماعيل و حضرت عيسی مسيح و حضرت امام حسين (عليهم السلام) تشبیه نمود. همچنان که شوقیافندی در شرح حکایت مینويسد:
«در مناجاتی که از قلم أعلی (پیامبرخواندهی بهائیت) در وصف آن غصن دوحهی (درخت بزرگ و پُر شاخه: مهدی) بقا نازل شد، شهادت آن نفس مقدس را به مثابهی قربانی فرزند حضرت خليل در سبيل ربّ جليل و جانبازی حضرت روح بر صليب، و شهادت حضرت سيدالشهداء در ارض طف (کربلا) شمردهاند». [2]
اما به راستی چگونه میتوان بیاحتیاطی جوانی که به سقوط او از پشت بام منجر شد را به قربانی کردن حضرت اسماعیل (علیه السلام) توسط پدرش حضرت ابراهیم (علیه السلام) تشبیه کرد؟! و به راستی چه شباهتی میان فداکاری و جانبازی امام حسین (علیه السلام) و تمام اصحابش برای برپایی دین خدای سبحان، با افتادن فرزند مدعی کذّابی از پشتبام وجود دارد؟! آيا افتادن از پشت بام با فدا کردن یکی است؟! آیا اين حادثه، نهايت خودخواهی پیامبرخواندهی بهائیت را نمیرساند که آدمی، سقوط فرزندش را از پشت بام، به منزلهی کار عظيم ابراهيم و پسرش (علیه السلام) میشمارد؟ و يا آن را با فداکاری شگفتآور حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) مقايسه کند؟
آری؛ همين خودپسندی بيش از حدّ موجب شد تا سرکردگان بهائیت، خود را برتر از غیر دانسته و متحد با ذات خدا بدانند و به ادعای ربوبيت و الوهيت برخیزند.[3]
پینوشت:
[1]. شوقی افندی، قرن بديع، ترجمه: نصرالله مودت، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 125 بدیع، ج 2، صص 301-300.
[2]. همان، ص 302.
[3]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج 2، ص 255.
افزودن نظر جدید