حسینعلی نوری (بهاءالله)
پیامبرخواندهی بهائی بر خلاف حکم خود بر ممنوعیت داشتن بیش از دو همسر، سه زن اختیار کرده است! اما جالب است بدانیم که او، بر مبنای بابیت و بهائیت، هیچ مجوزی برای این عمل خود نداشته است. از طرفی پیشوایان و رهبران به ظاهر معصوم بهائی نیز برای توجیه اشتباه پیامبرخواندهی خود، توسل به دروغ را جایز میدانند!
مبلّغ بهائی یکی از دلایل حقانیت پیشوای خود را علم الهی و ادعای احاطه بر کتب را توسط او برشمرد. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی در کنار ادعای احاطه بر تمامی علوم، علم را مایهی گرفتاری و زندانی شدن خود برشمرده و علوم مختلف (نظیر علم بیان، علم معانی، ایجاز، صرف و نحو) را موجب سلب راحتی و آسایش از خود برشمرده است.
وحید رأفتی (از مبلّغین بهائی)، وجود تعداد بیشماری از اشعار دیگران و کلمات عامیانه در نوشتهجات به اصطلاح وحیانی پیامبرخواندهی بهائی را موجب جذاب شدن کلام او برشمرده است! اما این ادعا در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی چنین روش نگارشی را دلیل بر اکتسابی بودن علوم نویسنده و نشان بر بطلان شخص مدعی دانسته است.
حسینعلی بهاء برای تطبیق سال ظهور حضرت قائم (علیه السلام) با علیمحمد باب، به تحریف روایت مفضل پرداخته است. او به جای لِیَستبین، السِّتین آورده و صدر روایت را که بر بطلان تعیین وقت برای ظهور تأکید نموده را حذف کرده است. از طرفی، این تحریف با احادیثی که ظهور قائم (علیه السلام) را در سال فرد میدانند نیز در تضاد است.
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، با برجستهسازی اشتباه صبح ازل در ذکر یک آیهی قرآنی، اقدام او را تحریف و نشان بر جهل او برشمرده است. اما جالب است بدانیم پیشوایان بهائی، حتی از یک اشکال مخالفین خود نمیگذرند و آن را نشان بر جهل و تحریف او برمیشمارند، اما در عین حال، اصلاح نوشتههای به اصطلاح وحیانی بهاء را نادیده میگیرند!
پیامبرخواندهی بهائی گسترهی علم خود را تسلط بر علوم مختلف و تمامی کتابها و نظرات دانشمندان برشمرده است. اما به راستی مدعی دروغینی همچون حسینعلی نوری که حتی از آیات قرآنی (که در دسترس همگان بوده) آگاهی نداشته و مجبور به اصلاح غلطهای خود شده، چگونه ادعای تسلط بر تمامی علوم و کتب را برای خود مطرح نموده است؟!
وحید رأفتی (نویسندهی بهائی)، در راستای توجیه کپیبرداری پیشوایان بهائی از آثار و اشعار دیگران، این اقدام را اولینبار در تاریخ ادیان الهی بر شمرده که زینتبخش آثار پیشوایان بهائی هستند! این در حالیست که به اعتراف پیامبرخواندهی بهائی، اگر قرار باشد آثار پیامبران همچون متون بشری باشند که دیگر نمیتوان به آنها کلام الهی اطلاق کرد!
پیامبرخواندهی بهائی در یکی از الواحش ابیدقلیس و فیثاغورث را همعصر با حضرت داوود و سلیمان (علیهما السلام) دانسته است. این در حالیست که بین ایندو فیلسوف با دو پیامبر الهی، حدوداً 500 سال فاصله بوده است. بنابراین چگونه میتوان بهائیت را مطابق با علم دانست در حالی که این اشکال بزرگ نقل تاریخی توسط مدعی پیامبری آن رُخ داده است؟!
به اعتراف منابع بهائی، نوشتهجات به اصطلاح وحیانی حسینعلی نوری، به مرور زمان طبق صلاحدید کاتبش اصلاح شدهاند. اما اگر تنها دلیل حقانیت پیامبران نزول آیات است؛ پس چگونه تنها دلیل حقانیت حسینعلی نوری مصون از خطا نیست؟! آیا پیامبرخواندهای كه ادعای علم الهی و خطاناپذيری دارد، از يافتن ايرادات نوشتههای خود عاجز بوده است؟!
تشکیلات بهائیت در رساله سؤال و جواب کتاب اقدس، علّت اصلاح آثار و الواح پیامبرخواندهی بهائی را مطابقت آنها با قواعد قوم برشمرده است. اما بر فرض که تشکیلات بهائی، آثار پیامبرخواندهی بهائی را «فقط» اصلاح ادبی کرده باشد؛ چه توجیهی برای این اقدام خود داشته در حالی که جناب بهاء، سنجیدن آثار الهی را با قواعد رایج باطل دانسته است؟!
پیامبرخواندهی بهائی در توجیه ادعای خدایی و الوهیت خود، این ادعاها را از جهت اینکه او محل ظهور اسماء و صفات الهیست، صحیح برشمرده است. اما آیا صفات و مقاماتی که جناب بهاء برای خود برشمرده (نظیر: زندانی بودن و عدم توانایی نجات خود، زاييده شدن و ادعای عدم تولد، بذله گویی، خالق خدايان متعدد بودن) هم قابل انتساب به خدای تعالی هستند؟!
مبلّغان بهائی عباراتی از پیامبرخواندهی خود که از امکان تبدیل عناصر به یکدیگر سخن گفته را به عنوان دلیلی بر آگاهی این مدعی پیامبری بر مباحث پیشرفتهی علوم فیزیک هستهای مطرح کرده و آن را دلیل بر حقانیتش برمیشمارند. اما عمق دانش جناب بهاء آنجا روشن میشود که در یکی از نوشتهجاتش، از نحوهی تبدیل مس به طلا سخن گفته است.
پیامبرخواندهی بهائیت در یکی از مناجاتهای خود، تصویری مجسم و غیرقابل توجیه از خدای بهائیت، ارائه نموده؛ تصویری که آدمی را به یاد مناجاتهای اعراب بادیهنشین مشرک میاندازد. اما ممکن است بهائیان در توجیه این اشکال، به تأویل گفتار او روی بیاورند؛ این در حالیست که این مدعی پیامبری، از تأویل کلام خود نهی کرده است.
پیامبرخواندهی حقه باز بهائی سقوط حاکم اِدِرنه (از شهرهای حکومت عثمانی) را به عنوانِ پیشگویی برای خود به ثبت رسانده است. اما به گفتهی آیتی (مبلّغ سرشناس و بازگشته از بهائیت)، این پیشگویی (!) 4 سال پس از اینکه شهر ادرنه به تصرف روس و انگلیس در آمد، صورت گرفت! پیامبر خوانده بهائیت، پسگوییهای خود را به نام پیشگویی به خورد پیروانش میداد!