مکاتب اهل سنت
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «پس از من از ابوبکر و عمر پیروی کنید». این ادعایی است که از سوی برادران اهلسنت بیان شده است. در سند این روایت افرادی هستند که در ضعف ایشان از سوی خود اهلسنت شکی نیست. به عنوان مثال میتوان به عبدالملک بن عمیر اشاره کرد که فردی ضعیف است.
سنّت نبوی پس از رحلت جانگداز پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) با ممانعت شدید در عرصه نقل و نوشتار مواجه گردید و تا حدود یک قرن که بسیاری از حاملان و ناقلان حدیث از دنیا رفته بودند، ادامه یافت. بنابراین طبیعی است در چنین جو و فضایی، سنّت، جای خود را به بدعتها دهد؛ چنانکه خود پیامبر نیز چنین روزگاری را پیشبینی کرده بود.
نه تنها اجماع شیعه و عقیدهی مذهب شیعه بر آن است که حضرت مهدی از فرزندان امام حسن عسکری (علیه السّلام) که در سال 255 هجری بهدنیا آمده و افراد زیادی نیز آن حضرت را زیارت کردهاند، بلکه بسیاری از علمای اهل سنت نیز در این موضوع با شیعه اتفاق نظر دارند. از باب نمونه سبط بن جوزی و دیگران به این موضوع اعتراف کردند.
عذر به جهل یکی از موانع مهم تکفیر است. سلفیان این عذر را بسیار محدود و در موارد زیادی آن را مورد توجه قرار نمیدهند. این در حالی است که در اهل سنت با اتکا به منابع اسلامی آن را به عنوان مصداقی برای عذر به جهل میدانندد. استنادات ایشان به داستان حواریان یکی از مواردی است که میتواند شاهدی برای این ادعا باشد.
در جهان اهل سنت دو دیدگاه افراطی درباره اطاعت از حاکم وجود دارد. اهل سنت معتقد به اطاعت بی چون و چرا از حاکم هستند و سلفیه جهادی حکم به کفر حاکم فاسد میدهند و قیام علیه حاکم را واجب میدانند.
وقایع و اتفاقات بعد از رحلت رسول اکرم بسیار پیچیده و مرموزانه طراحی شده است. طراحان نقشه در اولین قدم انصار و مهاجرین را با طرفندهای مختلف و تطمیع، به سمت خود کشیدند و حضرت علی(علیه السلام) را با معدود یاران با وفایش تنها گذاشتند که البته همان مقدار کم ساکت ننشسته و اعتراض خود را اعلان نمودند.
یکی از مسائل چالش برانگیز، مقوله جانشینی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است. اهلسنت با پذیرش نظریه خلافت، انتخاب جانشین را به مردم واگذار کرده و مذهب تشیع آنرا از موهبتهای الهی میداند. شیعیان برای اثبات دیدگاه خود به روایت بشارت دوازده جانشین استناد کرده و آنرا متکی به کتب اهلسنت میدانند.
مخالفین شیعه به ادله واهی شیعه را محکوم به کفر و ارتداد میکنند. اگر آنان به تاریخ رجوع کنند میبینند آنچه که باعث کفر شیعه شده است به وفور در بین خود صحابه نیز موجود بوده است. بسیاری از صحابه طراز اول نسبت به هم کینه و عداوت داشته و حتی حاضر به دیدن هم نبودند و همدیگر را به کفر متهم میکردند و برخی از آنها دیگری را لعن میکردند.
چرا برخی از اهل سنت به بهانه زدودن پیرایههای غیر واقعی از اسلام، به محض اینکه حدیثی در فضیلت امیرمؤمنان و اهلبیت میشنوند، صدای «وا اسلاماه» و «وامحمّداه» آنان بلند میشود و گوش فلک را با فریادهای فریبنده خود کر میکنند و در مقابل همینان در برابر بسیاری از روایات غلوآمیزی که دروغ بودن آنها از دور آشکار است، کور و کر میشوند.
محمد بن عبدالوهاب ضرر را به عنوان دستاویزی برای حرام بودن خروج بر حاکم غالب مطرح میکند و به دلیل نظم و امنیت، سرسپردگی در مقابل حاکم را لازم میداند. درحالیکه ضرر تنها وجوب مبارزه علیه حاکم را برداشته و بر مساله وجوب اطاعت از حاکم و حرمت خروج بر وی دلالت ندارد.
پذیرش حکومت حاکم غلبه یافته با زور، از سوی اهل سنت مورد تایید است. این دیدگاه مبتنی بر دلایلی است که از آن جمله میتوان به قاعده «الضرورات تبیح المحظورات» نام برد. اما قاعده مذکور تنها بر جواز انجام برخی از محرمات دلالت دارد، که شامل کارهای غیر مشروع حاکم غالب، مثل تعطیلی حدود الهی نمیشود.
چهره سازی از خلفا به بهانههای واهی، کاری شده که طرفداران مکتب خلفا از بدو رحلت رسول خدا تاکنون به آن اشتغال دارند. آنها برای مقدس جلوه دادن چهره خلفا به روایاتی تمسک میکنند که علاوه بر واهی بودن آنها، احتمال جعلی بودنشان بسیار است. علاوه بر آن هرگز این روایات، چهره سیاه مکتب سقیفه را پاک نمیکند.
یکی از مباحثی که در بین برخی از برادران اهل سنت به عنوان فضیلت نقل میشود، دفن شدن رسول خدا در حجره عایشه است. بر فرض اینکه دفن شدن رسول خدا در خانه کسی برای آن شخص فضیلت آورد، آیا این سخن درست است؟ آیا واقعا رسول خدا در خانه عایشه دفن گردیده است؟ یا اینکه حضرت رسول در ملک شخصی و منزل خویش به خاک سپرده شده است؟
نظریه خلافت زوری (خلافتی که با زور و غلبه به دست بیاید) از سوی اهلسنت پذیرفته شده است، که این دیدگاه مخالف روش قرآن و وجدان بشری است. وجدان و عقل انسانها به دنبال انتخاب آزادانه و حداقل با شرایط عادلانه میباشد که این در خلافت قهری جاری نیست.