دشمنی با اهل بیت
از ابتدای پیدایش فرقه سلفیه تاکنون دانشوران اهل سنت، نقدهای زیادی بر آن نوشتهاند؛ آشنایی با این نقدها از آن روی ضرورت دارد که این فرقه خود را پشت سپر تسنن پنهان کرده و همواره از زبان آنان سخن میگوید و داعیۀ حمایت از آنان را دارد و بیشترین شمار طرفداران آنان، افراد ناآگاه سنی هستند. دانشمندان سنی همواره با افراط این فرقه مواجهند.
گرچه بنی عباس با نام اهل بیت، خلافت را از بنیامیه گرفتند، ولی آنها نیز همچون بنیامیه به اهل بیت ظلم کردند. امام کاظم (سلاماللهعلیه) را به اسارت بردند تا اینکه در همان زندان مسموم شهید شد و امام رضا (علیهالسلام) را نیز کشتند؛ چنین افرادی، به هیچ عنوان لیاقت خلافت را نخواهند داشت.
مروان به تبعیت از معاویه و ممانعت از زیارت قبر شریف رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) توهین به امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و جلوگیری از دفن شدن آن حضرت در کنار جد گرامیشان و... دشمنی خودش را با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت آن حضرت را به اثبات رساند.
بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و آن همه سفارش از طرف حضرت و آیه در فضیلت اهل بیت، برخی از اصحاب به خاطر چند صباحی حکومت بر جامعه اسلامی در حالیکه لیاقت و شایستگی آن را نداشتند با کودتا و دسیسه خلافت را از محلش منحرف کردند و با اهل بیت پیامبر برخورد بدی کردند در حالیکه میدانستند آزار او آزار رسول خداست.
رجالیون اهل سنت در مورد مجالد بن سعید تضعیفات زیادی نقل كردهاند؛ یحیی بن سعید قطّان در مورد امام صادق (عليهالسلام) مىگويد: مجالد را بيشتر از وى دوست دارم!! رجالیون اهل سنت در مدح قطان، کم نگذاشته و او را تا حد معصوم بالا بردهاند، ولی اگر راوی معاویه را قبول نداشت، روایاتش را نمیپدیرفتند.
در روایات فراونی از پیامبر اسلام وارد گردیده است که مسلمانان را به دوست داشتن اهل بیت خود ترغیب میکند، در روایتی خطاب به حضرت علی (علیهالسلام) آمده: یا علی کسی که تو را دوست بدارد، روز قیامت با پیامبران خواهد بود و کسیکه کینهی تو در دل داشته وبمیرد، باکی نیست که یهودی بمیرد، یا نصرانی.
در طول تاریخ بسیار بودند دشمنان حقیقت که سعی کردند انسانهای متقی را از صحنه روزگار محو کنند، ولی اگر مشیت الهی بر بزرگ شدن کسی تعلق گیرد، نقشه معاندان نقش بر آب میشود؛ یکی از نوادگان زبیر در مورد امیرالمؤمنین میگوید: امویان 60 سالِ تمام، همت و تلاش خود را در تنقیص او به کار بستند، اما خداوند هر روز بر مقام و منزلت او افزود.
ابنقتیبه میگوید: «بسیاری از محدثان از بازگو کردن فضائل حضرت علی (علیه السلام) و اظهار مواردی که شایسته مقام آن حضرت بود خودداری میکردند. هر محدثی را که نامی از حضرت علی (علیه السلام) میبرد و یا حدیثی درباره فضائل ایشان بیان میکرد، طرد میکردند.»
دکتر بشار عوّاد از محققین معاصر، هنگامیکه با توثیقات حریز بن عثمان توسط علمای عامه مواجه میشود، اظهار تعجب میکند و مینویسد: به خدا قسم در باورم نمیگنجد کسیکه به حضرت علی (علیهالسلام) توهین و جسارت میکند، چگونه ثقه و در صراط مستقیم باشد؟ از گزافه گوییها به خدا پناه میبرم؟
چگونه ممکن است شخصی که به صورت علنی و در موارد متعدد نسبت به خلیفه مسلمین جسارت فاحش میکند را احمد بن حنبل و ... توثیق کرده و پیروان ایشان نیز دم بر نمیآورند اما اگر کسی کوچکترین جسارتی به عمر و ابوبکر کند او را از عدالت خارج میدانند.
ابن حجر عسقلانی با مطرح کردن این سؤال که چرا افرا د ناصبی مانند لمازه توسط علمای رجال توثیق شدهاند؟ بغض و کینه نواصب نسبت به حضرت علی (علیهالسلام) را دیانت دانسته و به توجیه شتم و سبّ و لعن امیرالمومنین علی (علیهالسلام) توسط نواصب پرداخته است.
وقتی از لمازه درباره دوستی با امیرالمومنین سؤال شد، در پاسخ گفت: چگونه کسی را که در یک صبحدم شش هزار نفر از اقوام مرا کشت، دوست داشته باشم؟!
معاویه اولین کسی بود که حضرت علی (علیهالسلام) را لعن کرد و مردم را نیز به این کار تشویق کرد. در پی این بدعتگذاری، حضرت علی (علیهالسلام) هزار ماه به دستور معاویه، بر فراز منبرها لعن شد.
از جمله موارد در موضع گیری احمد بن حنبل از معاویه میتوان به گفته وی در حمایت از معاویه اشاره کرد: کسیکه اعتقادی به ترحم بر معاویه نداشته باشد و آن را جایز نداند، گمراه و بدعتگذار است.