تصوف
در پی واکنش به انتشار پستی در مورد اهانت مولوی به مقام شامخ امامت، بر آن شدیم تا در شروح مختلف مثنوی معنوی فحصی صورت بگیرد تا مطلب به صورت متقن و علمی به مخاطب تقدیم شود.
سران تصوف کراماتی را برای بزرگان خود نقل میکنند مبنی بر روزهدار بودن و عبادت برخی از این اشخاص در ایام شیرخوارگی و کودکی، چنانچه معتقدند که عبدالقادر تمام ماه رمضان را در ایام شیرخوارگی روزه بود و تا شب شیر نمیخورد. کراماتی که به افسانه شبیه است و برای هیچ پیامبری هم گفته نشده است.
صوفیان قائلند که فقط سران آنها اولیاء الهی هستند و معتقدند که ولی میتواند با یک خلسه به مقام فنا برسد بدون اینکه صاحب حکمت و علوم ظاهری و باطنی باشد. حال مسئله این است که چگونه ممکن است کسی به مقام ولایت رسیده باشد ولی صاحب علوم ظاهری و باطنی نباشد ولی همین شخص بتواند با یک خلسه به مقام فنا برسد.
در ادامه مخالفت اهلبیت (ع) با صوفیه، علمای اعصار مختلف در مخالفت با این جریان انحرافی از هیچ تلاشی فروگذار نکردهاند. در میان علمای مخالف صوفیه، میتوان به علمای عهد قاجار اشاره کرد که به جهت عقاید انحرافی صوفیه با ایشان مخالفت میکردند.
از علمایی که صوفیه سعی دارند ایشان را به خود منسوب کنند، ملا محسن فیض کاشانی است. هرچند ایشان در ابتدا متمایل به منش صوفیگری بودند، اما بعدا از این شیوه سلوکی برائت جسته و خود را مقلد قرآن و حدیث و اهل بیت(علیهم السلام) معرفی کرده است.
صوفیان تفکر و یاد خدا را یکی از علل شریعتگریزی و ترک عبادت میدانند و معتقدند که باطن عبادت همان تفکر است که کار دل است و آن را جایگزین عبادت میدانند و با وجود تفکر، شخص سالک را از عبادات ظاهری بینیاز میدانند.
مخالفت علمای شیعه با صوفیه همواره در طول حیات صوفیه ادامه داشته است. از میان علمایی که به مخالفت با صوفیه پرداختند علامه محمدباقر مجلسی است. ایشان با جمعآوری احادیث اهل بیت (علیهم السلام) و پخش کردن آنها در میان مردم، به مبارزه با صوفیه پرداختند.
در طول تاریخ اسلام، افراد مشهوری از علما، دانشمندان و شاعران آثار زیادی نیز از خود برجای گذاشتهاند، اما نکتهای که بسیار حائز اهمیت است، شناخت عقیده درست و معرفت آنان نسبت به اهلبیت (علیهمالسلام) در سراسر زندگی است. لذا افرادی که نسبت به ائمهی معصومین (علیهمالسلام) کوچکترین جسارت و اهانت را داشته باشند، نمیتوان آنان را محب واقعی دانست مانند مولوی که در بعضی از اشعار وی جسارتهایی نسبت به ائمهی معصومین (علیهمالسلام) دیده میشود.
یکی از ناشیانهترین توجیه و تحریف صوفیان در شعر مولوی درباره حضور امام حسین (علیه السلام) در کربلاست، که آیت الله کرمانشاهی به این مطلب اشاره میکند. برخی از صوفیه معتقدند که منظور مولوی از حسین در این شعر حصین بن نمیر است که در مقابل امام حسین (علیه السلام) جنگید. درحالیکه واژه حسین با "سین" و حصین بن نمیر با "صاد" است.
با توجه به آیات مختلف در زمینه اطاعت از ائمهی معصومین (علیهمالسلام) و همچنین سفارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اطاعت و محبت به خاندان خود، که راه نجات انسانها را در تمسک به قرآن و اطاعت از اهلبیت دانستهاند، عدهای از سران صوفیه اطاعت از اهلبیت و اخذ معارف از آنان را نادرست خوانده و خود را برتر از ائمه معصومین (علیهمالسلام) دانستهاند.
درحالی که صوفیان امروزی درباره صاحبان کرامت فخرفروشی کرده و صاحبان کرامت را برتر از دیگران معرفی میکنند، بزرگان صوفیه عقیده داشتند که از کرامت باید ترسید همانطوری که از بت میترسند. ایشان کرامت را وسیله دوری از خدا دانسته، زیرا هرچیزی که بنده با آن آرامش یابد، وسیله برای دوری از خدا محسوب میگردد.
صوفیان مدعی خاص بودن خود هستند چراکه معتقدند از میان مسلمانان، انسانهای برگزیده هستند و اولیاء الهی تنها از میان صوفیان هستند و نشانه آن هم این است که صاحب کرامت و خوارق عادتاند.
ائمهی معصومین (ع) در سیرهی زندگانی خود با افراد و گروههایی که عقائد مردم را بازیچه قرار داده و احکام اسلام را تغییر و بدعتی در آن بهوجود میآوردند مبارزه کرده و برعلیه این اعتقاد نادرست آنان، سخن میگفتند. یکی از این گروهها، صوفیان بودند که در روایات نه تنها این عده، دشمن اهلبیت نامیده شدند بلکه هر کسی را که به ایشان تمایل و گرایش داشته باشد نیز مورد بیزاری امام معصوم(ع) قرار گرفته است.
سران تصوف به دنبال کرامتسازی برای مشایخ خود، به برخی از آیات قرآن استناد کرده که در وصف اولیای خدا نازل شده و به همین دلیل دست به تشابه سازی زده و مشایخ خود را همانند اولیای خدایی که در قرآن نام آنها آمده است دانستهاند.