ظلم متصوفه بر ائمه بعد از امام رضا (ع)
معروف کرخی، یکی از شخصیتهایی است که در انتساب جریان تصوف با اهلبیت (ع)، نقش اساسی دارد؛ این درحالی است که وجود تاریخی چنین فردی، قابل اثبات نیست.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ همواره در طول تاریخ، صوفیه برای اصالت بخشی و مشروعیت دهی به مکتب خود، از هیچ اقدامی کوتاهی نکرده و دست به هر کاری زدهاند؛ یکی از این اقداماتشان این بوده که بین سران خویش و اهلبیت علیهمالسلام پیوند زده و بزرگان خویش را مرتبط با آنها نشان دهند.
به این منظور، شیخ مؤذن خراسانی، از بزرگان فرقه ذهبیه، در کتاب خود بیان کرده که «معروف کرخی» خرقه خویش را از امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام دریافت کرده و همه فرق صوفیه، از این طریق با اهلبیت علیهمالسلام مرتبط میشوند؛ او در کتاب «تحفه عباسیه» مینویسد: «بیشتری از سلسلهها که الحال موجود و مشهورند، [سند طریقتی خودشان را] به معروف کرخی میرسانند و ایشان [به واسطه او سلسله خود را] به حضرت امام رضا میرسانند».[1]
بزرگان سلسله سلطانعلیشاهی نیز در مورد شخصیت «معروف کرخی» مطالب متعارضی در آثار خویش بیان کردهاند؛ از آن جمله، ملاعلی گنابادی مینویسد: «معروف در ۸ سالگی به دست امام رضا علیهالسلام مسلمان شد و در دربانی امام، در سال ۲۰۰ هجری فوت کرد».[2]
مطالب راجع به زندگی «معروف کرخی» و شرح حال وی، منحصراً مربوط به نگارشهای صوفیان است که با مراجعه به آن مشاهده میکنیم که این داستانها، پر از تناقضات و اشکالاتی است که اساس ادعای صوفیه در مورد «معروف کرخی» و نیز اعتبار سلاسل منشعب از وی به نام «معروفیه» را زیر سؤال میبرد.
در بررسیهای تاریخی، اثبات تاریخی وجود شخصی به نام «معروف کرخی» و دربان بودن او، بعید به نظر میرسد؛ چون حضرت امام رضا علیهالسلام سال ۲۰۰، مأمون را در طوس ملاقات کرده است و این همان سالی است که «معروف» در بغداد از دنیا رفته است.[3]
متصوفه، قائل هستند که معروف به دست امام رضا علیهالسلام ایمان آورده است؛ این درحالی است که بعضی از بزرگان نعمتاللهی همچون «جواد نوربخش» به این امر اعتراف کرده که این سخن متصوفه نادرست بوده و در این رابطه میگوید: «معروف به دست علی بن موسیالرضا مسلمان شد، تحقق تاریخی ندارد».[4]
اشکال دیگر بر خرقه گیری «معروف کرخی» از امام رضا علیهالسلام، این است که این چرا خرقه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به امام علی علیهالسلام و از ایشان به ائمه بعد از خود تا امام رضا علیهالسلام سپرده شده است؛ ولی این خرقه، از امام رضا علیهالسلام به امام جواد علیهالسلام و ائمه بعد از ایشان تا حضرت ولیعصر عجلاللهفرجه و بعد از ایشان به نواب خاص و ... واگذار نشده است؟
این در صورتی است که یکی از مناصب امام معصوم علیهالسلام، ولایت معنوی است؛ کما اینکه استاد مطهری مینویسد: «ولایت در شیعه، معمولاً به آن معنای خیلی به اصطلاح غلیظش مطرح است؛ به معنی حجّت زمان که هیچ زمانی خالی از حجّت نیست: (وَ لَوْ لَاالْحُجَّةُ لَساخَتِ الْارْضُ بِاهْلِها) یعنی هیچ وقت نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل، خالی باشد و برای آن انسان کامل، مقامات و درجات زیادی قائلند و ما در اغلب زیارتها که میخوانیم، به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف میکنیم؛ یعنی معتقدیم که امام دارای چنین روح کلی است».[5]
سؤالی که در اینجا مطرح میشود آن است که چرا صوفیه از امامان بعد از امام رضا علیهالسلام سخنی به میان نیاوردهاند؟ آیا ایشان مقام طریقتی نداشته و این مقام به بزرگان صوفیه واگذار شده است یا صوفیه ادعایی واهی و دروغ داشته و چنین تفویضی از سوی ائمه معصومین علیهمالسلام صورت نگرفته است و معصومین بعد از امام رضا علیهمالسلام، وارثان ولایت معنوی بوده و سلسلههای صوفیه به دروغ، خویش را به اهلبیت علیهمالسلام منسوب کردهاند.
صوفیان در انتساب «معروف کرخی» به امام رضا علیهالسلام همان هدفی را پی گرفتهاند که در انتساب «حسن بصری» و «شقیق بلخی» و «بایزید بسطامی» و ... به اهلبیت علیهمالسلام دنبال میکردند و آن هدف، توجیه اعتبار سلسلههایی است که امروزه با ادعای تشیع مشغول فعالیت هستند؛ اما با توجه به مطالب ذکر شده، خرقه و اتصال آنان به امامان معصوم علیهمالسلام، از بدعتها و ساختههای صوفیه است و همین امر، نشان از انحراف صوفیه از راه اهلبیت علیهمالسلام است.
پینوشت:
[1]. مؤذن خراسانی، محمدعلی، تحفه عباسی، نشر انس تک، اول، مهر ۱۳۸۱، بهمن، ص۱۷۲.
[2]. محمد معصوم شیرازی، طرائق الحقائق، ج۲، ص۴۵۸.
[3]. الهامی، داود، موضع تشییع در برابر تصوف، نشر مکتب اسلام، قم، ۱۳۷۸، ص۱۲۶.
[4]. نوربخش، جواد، چهار پیر طریقت، نشر یلدا قلم، تهران، ۱۳۷۹، ص۸۴.
[5]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۷۲۰.
افزودن نظر جدید