روایت توصیه به دوست داشتن خلفا
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مخالفین شیعه برای اثبات حقانیت خلفا روایتی را از امام صادق علیهالسلام نقل کرده و ادعا دارند این حدیث صحیح، تقیهای نیست و خلیفه اول و دوم مورد تأیید امام هستند. بنابراین شیعیان در دشمنی با شیخین، اعتقادی اشتباه دارند.
این حدیث که در اصول کافی آمده به این صورت است که ابوبصير گفت: «در محضر امام صادق عليهالسلام نشسته بودم كه امخالد (زنى كه يوسف بن عمر دست او را بريده بود) اجازه ورود خواست، امام صادق عليهالسلام به من فرمود: خوشت مىآيد كه سخن اين زن را بشنوى؟ عرض كردم: آرى! حضرت اجازهاش داد و وارد شد. امام صادق عليهالسلام مرا در كنار خود نشانيد. آن زن وارد شد و شروع به سخن گفتن كرد. ديدم زن سخنورى است. وی از امام درباره آن دو (ابوبكر و عمر) پرسيد؟ حضرت به آن زن فرمود: دوستشان بدار. امخالد گفت: هرگاه من پروردگارم را ديدار كردم، بگويم كه تو به من دستور دادی، دوستشان بدارم؟ فرمود: آرى! گفت: پس اين شخص كه در كنار شما نشسته (ابوبصير) به من دستور میدهد كه از آنان بيزارى جويم و كثيرالنوا (يكى از زیدیان آن زمان) به من دستور میدهد آن دو را دوست بدارم. كدامیک از اين دو نفر بهترند و شما بيشتر آنها را دوست دارید؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند! اين مرد نزد من محبوبتر از كثيرالنوا و ياران او است. اين مرد كسى است كه احتجاج و مبارزه میكند و آیات 44، 45 و 47 سوره مائده را میخواند».[1]
در توضیح این روایت و اثبات نشدن ادعای مخالفین، میتوان نظر علامه مجلسى رحمةاللهعلیه در شرح این حدیث را بیان کرد؛ علامه مینویسد: «قسم امام صادق علیهالسلام به خداوند در تأیید ابوبصیر، نشان میدهد، امر حضرت به ولایت خلفا، از روی تقیه بود».[2] بنابراین ادعای تقیهای نبودن حدیث، مورد قبول نیست.
نکته دیگری که علامه بیان میکند این است که امام صادق علیهالسلام در توضیح علت برتری ابوبصیر میفرماید: «ابوبصیر احتجاج میکند و این آیات را میخواند: «و هركس بدانچه خدا نازل كرده، حكم نكند و بر خلاف آن حكم كند، پس آنانند كه كافرند» «و هر كس به آنچه خدا نازل كرده، حكم نكند و بر خلاف آن حكم كند، پس آنان ستمكارند» «و هر كه حكم نكند طبق آنچه خداوند نازل كرده است، پس آنان عصیان پیشهاند».»[3] علامه مینویسد: «امام با ذكر اين آيات، كفر، ظلم و فسق كثيرالنوا را ثابت میكند؛ زیرا كثيرالنوا به ناحق ميان مردم قضاوت میكند».[4]
علامه از این عبارت، به طور ضمنی، كفر و دستور به بيزارى جستن از آن دو نفر را نیز برداشت کرده؛ زیرا ابراز محبوبيت داشتن ابوبصير مستلزم آن است كه وی در دستور دادن به بيزارى جستن از آن دو راستگو باشد. همچنین علتى را كه جهت كفر، ظلم و فسق كثيرالنوا را ثابت فرمود، بين کثیرالنوا و آن دو مشترک است و اين نوعى از تعريضهای كلام است.[5]
بنابراین روایت مذکور تقیهای بوده، ولی در متن روایت برای غیر فرد اصلی حاضر در جلسه، به خوبی مشخص است که امام خود معتقد به دوستی خلیفه اول و دوم نیست. در ابتدای حدیث، امام از راه تقيه به او فرمان دوستى ابوبكر و عمر را داد و چون آن زن در پرسش خود مبالغه كرد و از امام خواست به صراحت آن را اقرار کند، امام به كنايه، نکات مذکور را اشاره فرمود.
پینوشت:
[1]. الكافی، كلينی، ج8، ص237.
[2]. مرآة العقول، علامه مجلسی، ج25، ص244.
[3]. الكافی، كلينی، ج8، ص237.
[4]. مرآة العقول، علامه مجلسی، ج25، ص244.
[5]. همان.
افزودن نظر جدید