حدیث اقتداء به شیخین دروغی بیش نیست

  • 1398/05/12 - 01:05
حدیث اقتداء به ابوبکر و عمر یکی از مهم‌ترین دلایل خلافت شیخین است، اما در بررسی سند آن می‌بینیم که تمامی اسنادش تضعیف شده است. «عبدالملک بن عمیر»، «حفص بن عمر ایلی»، «یحیی حمانی»، و «سالم بن علاء مرادی» از راویان حدیث تضعیف شده‌اند؛ ذهبی سند حدیث را باطل می‌داند و ابن حزم گفته این حدیث صحیح نیست.

خلاصه مقاله
حدیث اقتداء به ابوبکر و عمر یکی از مهم‌ترین دلایل خلافت شیخین است، اما در بررسی سند آن می‌بینیم که تمامی اسنادش تضعیف شده است.
مثلاً در سندی که کتب مختلف نقل کرده‌اند عبدالملک بن عمیر وجود دارد که احمد بن حنبل وی را آشفته و مضطرب می‌داند، ابن‌معین درباره‌ی او گفته مخلّط و پریشان است، شعبه از وی راضی نبوده؛ راویان دیگری که در برخی اسناد هستند و جرح شده‌اند «حفص بن عمر ایلی»، «یحیی حمانی»، و «سالم بن علاء مرادی» است که تضعیف شده‌اند؛ ذهبی در کتاب «التلخیص» سند حدیث را باطل می‌داند.
ابن حزم نیز گفته است: به حدیث (اقتداء به ابوبکر و عمر) احتجاج می‌کنیم، اما صحیح نیست، خدا ما را از احتجاج به حدیثی که صحیح نیست باز دارد.

متن مقاله
بعد از رحلت پیامبر اکرم باب نقل حدیث بسته شد و از نشر حدیث مانع می‌شدند، تا این‌که در زمان حکومت معاویه و به دستور صریحش نقل حدیث مفتوح گردید، منتها از آن‌جایی که خلفای غاصب هیچ فضیلتی نداشتند، جاعلین حدیث با دریافت پول و... احادیثی دروغین ساختند تا این نقیصه را جبران کنند و از ره‌آورد این‌گونه احادیث جعلی چه انحرافات عدیده و چه نگرش‌هایی که به‌وجود نیامد. مثلاً ازجمله احادیث دروغی که در کتب اهل سنت وارد شد و بسیار هم به آن تاکید می‌کنند، حدیث اقتداء به ابوبکر و عمر است، اما وقتی نوبت به بررسی سند آن می‌رسیم، می‌بینیم که بزرگان اهل سنت این حدیث را انکار می‌کنند و آن را از اساس باطل می‌دانند. این روایت با مضامین و عناوین مختلف در بعضی از سنن و مسانید آمده، اما بخاری و مسلم آن را در صیح خود نیاورده‌اند.
در سند این حدیث دو راوی مشهور به نام‌های «حذیفه»، «ابن مسعود» وارد شده، اما وقتی نوبت به راویان دیگر در سلسه سند حدیث اقتداء برخورد می‌کنیم، علمای اهل سنت وارد میدان می‌شوند و آن راویان را مورد هجمه قرار می‌دهند و خود حدیث را از حیّز انتفاع ساقط می‌کنند.
مثلاً ترمذی از حسن بن صباح بزار از سفیان بن عیینه از زائده از عبدالملک بن عمیر از ربعی از حذیفه آورده است که رسول خدا فرمودند: به این دو تن پس از من اقتداء کنید (ابوبکر و عمر). احمد بن منیع و دیگران به نقل از سفیان بن عیینه از عبدالملک بن عمیر مانند این حدیث را آورده. سفیان در این حدیث دست‌کاری کرده، چرا که گاهی از زائده از عبدالملک بن عمیر آن را نقل می‌کند و گاهی نام زائده را نمی‌آورد. سفیان ثوری این حدیث را از عبدالملک بن عمیر از مولای ربعی از حذیفه از پیامبر اکرم آورده است.[1]
احمد بن حنبل[2] و ابن ماجه[3] و حاکم نیشابوری[4] نیز بدین سند آورده‎اند. این عمده روایات موجود درباره‌ی (اقتدا به شیخین) است که در تمامی اسناد آن عبدالملک بن عمیر وجود دارد.
احمد بن حنبل می‌گوید حدیث عبدالملک بن عمیر، آشفته و مضطرب است، کم روایت دارد و در آن‌ها بسیار اشتباه کرده است. اسحاق بن منصور می‌گوید: احمد بن حنبل بسیار او را تضعیف کرده و ابن‌معین درباره‌ی او گفته مخلّط و پریشان است.[5] ابن خراش می‌گوید شعبه از وی راضی نبوده و احمد بن حنبل او را تضعیف کرده.[6] در بعضی از اسناد این حدیث حفص بن عمر ایلی است که عقیلی می‌گوید: استاد ما گفته این حدیث از مسعر بوده و به جز ابی اسماعیل کسی آن را نقل نکرده... حفص بن عمر احادیث دیگری نیز آورده که متن همگی منکر و اسنادشان ناجور و به ضعف نزدیک‌تر است.[7]
در بعضی از نقل‌های دیگر این حدیث (یحیی حمانی) وجود دارد که هیثمی می‌گوید ضعیف است.[8] حاکم نیشابوری این حدیث را به سند دیگر می‌آورد و می‌گوید: شاهدی برای سند صحیح برایش یافته‌ایم و آن این است: از ابوبکر بن اسحاق از عبدالله بن احمد بن حنبل از ابراهیم بن اسماعیل بن یحیی بن سلمه بن کهیل از ابیّ از پدرش و جدّش از ابی زعرا از عبدالله بن مسعود از رسول خدا که فرمود: پس از من به این دو تن (ابوبکر و عمر) اقتداء کرده، از شیوه‌ و روش عمار هدایت جسته و به عهد ابن مسعود چنگ زنید. ذهبی در کتاب «التلخیص» گفته: سندش باطل است.
ترمذی به نقل از حذیفه با راویان دیگر آورده که: سعید بن یحیی بن سعید اموی از وکیع از سالم بن علاء مرادی از عمرو بن هرم از ربعی از ابن خراش از حذیفه که می‌گوید در محضر پیامبر نشسته بودیم که فرمود نمی‌دانم تا کی نزدتان می‌مانم، پس از من به این دو اقتداء کنید (ابوبکر و عمر).[9] در سند این حدیث سالم بن علاء مرادی وجود دارد که ذهبی می‌گوید ابن معین و نسائی او را تضعیف کرده‌اند.[10]
و در آخر، سخن ابن حزم اندلسی را بیان می‌کنیم که گفته است: اگر تدلیس و فریب را روا بشماریم و یا اعترافی کنیم که اگر دشمن ما به آن دست یابند، از خوشحالی پر در می‌آورند یا تأسف برانگیز متحیر می‌مانند، به این حدیث احتجاج می‌کنیم: (اقتداء به ابوبکر و عمر)، اما روایتی صحیح نبوده، خدا ما را از احتجاج به حدیثی که صحیح نیست باز دارد.[11] وقتی این وضعِ قوی‌ترین روایت آنان است، وضع روایات دیگر آن‌ها معلوم است.
تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان

پی‌نوشت:

[1]. سنن ترمذی، ترمذی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج5 ص609.
[2]. مسند، احمد بن حنبل، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج5 ص382-385.
[3]. سنن ، ابن ماجه، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج1 ص37.
[4]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الفکر، بیروت، لبنان، ج3 ص75.
[5]. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دار الفکر، بیروت، لبنان، ج6 ص356.
[6]. میزان الاعتدال، ذهبی، دار المعرفه، بیروت، لبنان، ج2 ص660.
[7]. الضعفا، عقیلی،  دار الکتب العلمیه، بیروت،  لبنان، ج2 ص797.
[8]. مجمع الزوائد، هیثمی، دار الکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج9 ص295.
[10]. سنن ترمذی، ترمذی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص112.
[11]. فصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم اندلسی، دار المعرفه، بیروت، لبنان، ج4 ص88.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.