رویارویی پیامبر خدا (ص) با طایفه بنی نضیر

  • 1401/01/05 - 22:38
پس از شدت گرفتن توطئه ها و تهدیدهای بنی نضیر، رسول‌ خدا(ص) فرمان محاصره قلعه آنان را صادر کرد و این محاصره چند روز به طول انجامید. آنها وقتی دیدند از وعده های منافقان خبری نشد و سایر یهودیان مدینه نیز قدمی برای حمایت آنان برنداشتند، به ناچار تسلیم اسلام شدند.
 طایفه بنی نضیر

دومین گروه یهودی مدینه که در مقابل رسول خدا(ص) تسلیم شدند، بنی نضیر بودند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دومین طایفه یهودی که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌)، تصمیم بر مجازاتشان گرفت، «یهود بنی نضیر» بودند طایفه بنی نضیر که اطراف کوه نضیر زندگی می‌ کردند، به لحاظ ثروت از تمامی اقوام یهود داخل مدینه برتر بودند. آنان همانند طایفه بنی قینقاع، برخلاف پیمانی که با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بسته بودند، همواره علیه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) توطئه می کردند؛ تا آنکه خطرشان تا حد تهدید زندگانی رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) پیش رفت.[1]

آیه 11 سوره حشر به این ماجرا اشاره دارد: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَ لا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون‏؛ آيا منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كفارشان از اهل كتاب مى‏ گفتند: هر گاه شما را (از وطن) بيرون كنند ما هم با شما خواهيم بود، و سخن هيچكس را در باره شما اطاعت نخواهيم كرد و اگر با شما پيكار شود ياريتان خواهيم كرد و خداوند شهادت مى‏ دهد كه آنها دروغگويانند.»[2]

علنی شدن ستیز یهودیان بنی نضیر با ترور ناموفق پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و بی نتیجه ماندن تمام تلاش های رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) برای ارشاد و هدایت این گروه سبب شد که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) توسط امام علی(علیه‌السلام) به محاصره قلعه های بنی نضیر بپردازد.[3] نکته مهم در این رویارویی، نقش هم ‌پیمانان یهود در مدینه است که با وعده یاری یهود، آنان را به اعلان جنگ تشویق می‌کردند.[4]

رسول‌ خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمان حرکت داد. سپاه اسلام به سوی قلعه بنی ‌نضیر حرکت کرد. یهودیان با دیدن رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و اصحابش، بالای قلعه ‌ها رفته، شروع به پرتاب سنگ و تیر کردند. سپاه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) قلعه را محاصره کرد و این محاصره چند روز به طول انجامید. در طول روزهای محاصره، عملیات های نظامی بین دو طرف صورت می ‌گرفت.

حمله لشکر اسلام، فرجام ناخوشایندی برای بنی نضیر در پی داشت. آنها وقتی دیدند از وعده های منافقان خبری نشد و سایر یهودیان مدینه نیز قدمی برای حمایت آنان برنداشتند، به ناچار تسلیم شدند.

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) صلح آنان را پذیرفت و حکم به کوچ اجباری آنان داد. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به آنها فرمود سلاح خود را تحویل دهند و اموال منقول خود را ببرند. آن ‌ها حتی برای بردن در و پنجره، خانه‌ های خود را ویران کردند و سپس همگی به «خیبر» و از آنجا به شام کوچ کردند. با تسلیم بنی نضیر، دومین گروه از یهودیان مدینه نیز در مقابل رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) سر تعظیم فرود آوردند.[5]

منافقان مدینه، هنگام کوچ اجباری بنی ‌نضیر، با ناراحتی آنان را بدرقه کردند. زید بن رفاعه، دوست عبدالله بن اُبی می ‌گفت: از نبود بنی ‌نضیر در مدینه وحشت می ‌کنم ولی آنان به سوی عزت و ثروت می‌ روند و به سوی قلعه ‌هایی بلند که مانند اینجا نخواهد بود.[6]  

پس از شکست بنی نضیر، غنایم این قوم تصرف گردید ولی از آنجایی که این اموال بدون جنگ به تصرف مسلمانان در آمده بود، طبق دستور الهی به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) اختصاص یافت: «وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ يَشاء(حشر:‌ ٦)؛ و آنچه را خدا از آنان [يهود] به رسولش بازگردانده (و بخشيده) چيزى است كه شما براى به دست آوردن آن (زحمتى نكشيديد،) نه اسبى تاختيد و نه شترى؛ ولى خداوند رسولان خود را بر هر كس بخواهد مسلط مى ‏سازد.» پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نیز اموال را میان مهاجرین تقسیم فرمودند.[7]

پی نوشت:
[1]. حشر: ١١؛ محمد واقدی، المغازی، بیروت‌: موسسه‌ الاعلمی للمطبوعات، ١٩٨٩م، ج 1، ص 365؛ علی الحلبی الشافعی، السیره الحلبیه، بیروت: المکتبه الاسلامیه، بی تا، ج 2، ص ٢٦٣.
[2]. سيد محمد حسين‏ طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن‏، چاپ پنجم، ‏قم:‏ جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، ‏1417ق‏، ج 19، ص 211
[3]. ابن کثیر دمشقی‌، البدایه و النهایه، بیروت: دارالکتب العلمیه، ١٩٨٨م، ج ٣، ص ١٤٦.
 [4]. محمد واقدی، المغازی، ج 1، ص 386
[5]. شمس الدین الذهبی، تاریخ‌ الاسلام‌ و وفیات‌ المشاهیر و الاعلام، بیروت: دارالکتاب العربی، ١٩٩٠م، ج ٢، ص ١٥٣‌.
[6]. محمد واقدی، المغازی، ج1، ص 375- 376 
 [7]. محمد الطبری‌، تاریخ الاممم و الملوک، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، ١٨٧٩م، ج ٢، ص ٢٢٣- ٢٢٩.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.