انحرافات ﻳﻬﻮدیان در حوزه های اعتقادی در دوران ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ص)
ﻳﻬﻮدﻳﺎن در زﻣﺎن ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ص) خطاهای جدی در ﻣﺴﺎﺋﻞ اعتقادی داشتند. یهودیان مدینه در مقابل گسترش اسلام به حدی احساس خطر کردند که در بعضی مواقع حاضر شدند برای براندازی آن، شرک و بت پرستی را بر دین آسمانی مقدم بدارند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ازجمله کارشکنی های یهودیان در عصر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) ایجاد انحرافات فکری و عقیدتی بوده است. آنها در این زمینه حتی برخی از باورهای خود را خدشه دار و چه بسا انکار می کردند تا بدین طریق، به اهداف خود که مهمترین آن جلوگیری از گسترش اسلام است، دست یابند.[1]
1. ضعف خداشناسی
یکی از حربه های یهودیان، ایجاد شبهات فکری و عقیدتی در مسأله خداشناسی مسلمانان بود تا از این طریق مانع پیشرفت اسلام شوند.[2] برای مثال، آنان نسبت فقر به خداوند دادند: «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ(آل عمران، 181)؛ خداوند، سخن آنها[یهود] را كه گفتند: «خدا فقير است و ما توانگريم» شنید.»[3]
بعضى از يهودیان نسبتِ دست بسته بودن[عدم قدرت] به خدا مى دادند ولى چون ديگر یهودیان هم راضى بودند، اين تفكر انحرافى در قرآن به همه یهود نسبت داده شده است. در حقیقت رضايت به گناه ديگران، مانند شركت در آن است.[4] «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتان(مائده، 64) و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهايشان بسته باد و به سزاى اين گفتار، از لطف خدا دور شوند. بلكه دو دست (قدرت) خدا گشوده است.» امام صادق(عليهالسلام) در توضيح اين آيه فرمود: «يهود معتقد بود خداوند بعد از آفرينش، از تدبير امور كناره گيرى فرموده، چيزى را كم يا زياد نمىكند.»[5]
2. ترجیح بت پرستی بر خداپرستی جهت ایجاد تردید در مشرکین
یهودیان مدینه در مقابل گسترش اسلام به حدی احساس خطر کردند که در بعضی مواقع حاضر شدند برای براندازی آن، شرک و بت پرستی را بر دین آسمانی مقدم بدارند، افراد امی و بی سواد را در حالت شک و تردید نگه دارند و مانع از گرایش آنها به اسلام شوند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اوُتُوا نصیباً مِنَ الکِتابِ یُومِنونَ بِالجِبت و الطّاغوتِ و یَقولُونَ لِلَّذینَ کَفَروا هوُالاءِ أهدی مِن الَّذینَ امَنُوا سَبیلا(نساء، 51)؛ آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب [خدا] به آنان داده نشده [با این حال] به «جبت» و «طاغوت» [بت و بت پرستان] ایمان می آورند و درباره کافران می گویند آن ها از کسانی که ایمان آورده اند هدایت یافتهتر هستند.»
در شان نزول این آیه شریفه، در روایات به یهودیانی نظیر حیّ بن اخطب و کعب بن اشرف اشاره شده است که در مواجهه با قریش و هنگام داوری میان بت پرستان و مسلمانان، آیین بت پرستان را بهتر از آیین اسلام دانسته اند. یهودیان دوران پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) معتقد بودند بت پرستان هدایت یافته تر از مسلمانان هستند.[6]
3. انکار اصل نزول وحی به حضرت موسی(علیهالسلام)
برخی یهودیان می گفتند، خداوند چیزی برای بشر نازل نفرموده است. اصحاب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) پرسیدند: وای بر شما، حتی بر موسی(عليهالسلام) هم نازل نشده است؟! گفتند: خیر. در این موقع آیه نازل شد: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَیءٍ أن قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسى نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِیراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یلْعَبُونَ(انعام، 91)؛ آنها خدا را درست نشناختند كه گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانى، نفرستاده است!» بگو: «چه كسى كتابى را كه موسى آورد، نازل كرد؟! كتابى كه براى مردم، نور و هدایت بود؛ اما شما آن را بصورت پراكنده قرار مىدهید؛ قسمتى را آشكار، و قسمت زیادى را پنهان مىدارید؛ و مطالبى به شما تعلیم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید!» بگو: «خدا!» سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجت آمیزشان رها كن، تا بازى كنند»[7]
پی نوشت:
[1]. علی جدید بناب، تحلیلی بر عملکرد یهود در عصر نبوی. قـم: موسسه امام خمینی، ١٣٨٥، ص 90.
[2]. همان، ص 66
[3]. ر.ک: سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، چاپ پنجم، قم: جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج4، ص: 82
[4]. محسن قرائتى، تفسير نور، چاپ يازدهم، تهران: مركز فرهنگى درس هايى از قرآن، 1383 ش، ج 2، ص 330
[5]. محمد بن على ابن بابويه، التوحيد، قم؛ جامعه مدرسين، 1398ق، ص 167؛ محمد بن مسعود عياشى، تفسير العيّاشي، تهران: المطبعة العلمية، 1380 ق، ج 1، ص 330
[6]. سید محمد حسین طباطبایی، همان، ج4، ص 383؛ جعفر سبحانی، منشور جاوید، قم: مؤسسه امام صادق(ع)، 1375، ج 6، ص 301 -302 .
[7]. ناصر مكارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران: دار الكتب الإسلامیة، 1374، ج 5، ص 340
افزودن نظر جدید