بی ادبی تابنده در مجلس بانوان
حکایت بیست و یکم از گلستان سعدی را خوانده اید؛ یا بارها و بارها شنیده اید؛ یا خودتان آنرا در جای مناسبی به کار برده اید که: لقمان را گفتند: ادب از که آموختی ؟ گفت : از بی ادبان که هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم! (1)
ادب و نزاکت، از بزرگ ترین مسائلی است که در حوزه ی اخلاقی دین مبین اسلام به آن پرداخته شده است. بزرگان دین مبین همگی بر این مهم اصرار و پافشاری داشته اند و علمای عزیز هم به پیروی از ائمه ی اطهار علیهم السلام و حکم عقل، ادب را سرلوحه ی کار و زندگی خود در تمامی امورات قرار داده اند. رعایت ادب همیشه و همه جا لازم وضروری است؛ اما در بعضی موارد این موضوع اهمیتی خاص پیدا می کند. مثلا در مواردی که یک معلم، استاد یا هر کسی که در این مقام نشسته است و در حضورش متعلمان یا مخاطبان خانم قرار دارند، رعایت این مسئله به اوج خود می رسد.
علی تابنده قطب فرقه ی نامبارک تصوف گنابادی، در جلسه ای با عنوان مطالعات تاریخ و تحولات جامعه، با پرت وپلا گویی در رابطه هویت خواهی زن در تاریخ و آسمون، ریسمون بافتن های مکرر، بالاخره بحث را به جایی کشاند که مثال همیشگی خود را بزند! قبل از نقل قول ایشان، از همه ی خوانندگان این مطلب عذر خواهی می کنیم.
وی گفت: ( تحولات تغییر معنای همه چیز است. بارها مثال زدهام. این مثالش خیلی مشهود است. این علامت دست - انگشت ها مشت می شوند فقط انگشت شست بالا می آید - در عرف جامعه بیلاخ میگوییم. این علامت در زبان فارسی در محیط ما فحش است. اما وقتی فیلم نگاه میكنید، میبینید فردی وقتی خیلی خوشحال است و افتخار آورده این کار را انجام میدهد. حالا اگر یك فرنگی ببیند كه این کار را انجام میدهد، با خود میگوید، عجب چهقدر این آدمها با هم دوست هستند. یك کم آن طرفتر میرود، میبیند كتككاری شده، بنابراین در معانی توجه به همه چیز داشته باشید و هیچ فكری و توهمی نداشته باشید. مگر اینكه بفهمید و تشخیص بدهید درست است. این از خصوصیات بشر است)! (2)
ای تابنده ی تاریکی ها! شما که خود را عالم و دانا می دانی و دم از اهل بیت می زنی، این رفتار شما آنهم در حضور بانوان، چه توجیح عقلی دارد؟! این حرکات زشت آیا کم خردی شما را نمی رساند؟ آیا مقام قطبیت شما را زیر سوال نمی برد؟ آیا عدالتِ نداشته اتان را ساقط نمی کند؟!
چه نیکو فرموده است مولای با ادبان امیرمومنان علی علیه السلام که: « کُلُّ شَئٍ یَحتاجُ أِلَی العَقلِ وَ العَقلُ یَحتاجُ إِلَی الأَدَبِ» هر چيزي به عقل احتياج دارد و عقل محتاج ادب است. (3) حضرت در این روایت احتیاج عقل را به ادب مطرح می فرماید، یعنی اگر عقل بود و ادب نبود، این عقل بی فایده است. اين مفهوم روايت است. در روايتي دیگر فرمودند: « لَن یَنجَع أَلأَدَبُ حَتّی یُقارِنَهُ العَقلُ » ادب سود نمي دهد مگر آنكه همراه با عقل شود! (4)
باید در عقل شما شک کرد که این گونه بر غیرت مردی و مردانگی چوب حراج زده اید و با این گونه حرکات مستهجن، حرمت حضور بانوان را هتک کرده اید. باید برای مریدان شما تاسف خورد که این گونه نوامیس خود را پای درس های بد اخلاقی شما رها می کنند!
..............................................................................................................
1- گلستان سعدی حکایت 21
2- سایت مجزوبان سخنرانی شنبه, 13/اسفند/ 1391
3- غرر الحکم و درر الکلم ص 248، روایت 5102
4- همان، ص 53، روایت 426
افزودن نظر جدید