مخالفت مكتب وحدت وجود با روش انبیای الهی
علامه محمد تقی جعفری می نویسد: 1 غرب هم مدتی از عمر ایمانی و علمی خود را با این مکتب طی می کرد ولی بالاخره بیدار شد.
انبیاء همگی و دائماً بر خدای واحد ماورا سنخ این موجودات مادّی و صوری تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند.
ما بعضی دیگر از خواص این مکتب را اختصاراً مورد بحث قرار میدهیم.
1) از خواص این مکتب این است که عقل و فهم و علم و معرفت را به کلی حجاب تاریک تشخیص داده و دانشمندترین علما و فلاسفه عالم بشریت در نظر اعضاء این مکتب مانند حیوانات لایعقل میباشند.
2) عبادات و تکالیف فقط وظائفی برای تنظیم معاش دنیوی و یا وصول و اتحاد با ذات خدائیست و اگر برای کسی این حالت دست داد تمامی تکالیف از او ساقط است و به آیه «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» نیز استدلال کردهاند. در صورتی که پیغمبری از پیغمبران حقه تا نفس واپسین خود را بدون تکلیف ندیده و تمام عمر را عمل به شریعت خود نمودهاند و علاوه بر این، همین واصلین عظام به استثنای حالات تجسمی غالباً اعتراف به شک و جهل کردهاند چنان که بیان خواهد شد.
3) اختلاف عقائد در عالم بشریت برای این مکتب نا مفهوم است چنان که از مشاهیر این مکتب نقل شده است که:
عقد الخلائق فی الاله عقائداً و انا اعتقدت جمیع ما اعتقدوه
بت پرست، آفتاب پرست، ستاره پرست، آتش پرست، فرعون پرست، گوساله پرست، حیوان پرست، مادّه پرست همه و همه در نظر این مکتب حق و مطابق واقعاند زیرا تمامی این مفاهیم اجزاء مختلفی از خدا هستند. ممکن است بگوئید چگونه خداوند کل دارای اجزاء میتوان قرار داد و در دسته الهیین کسی به این مطلب اعتقاد ندارد.
ولی بر اهل اطلاع این حقیقت قضیه روشنی بوده و در مواردزیادی از نوشتجات نثری و نظمی اعضاء این مکتب میتوان شاهد بر این معنی پیدا کرد،
عبدالرحمن جامی گوید اگر مقصودش ظاهر شعر بوده باشد:
چون در دل تو گل گذرد گل باشی ور بلبلی بیقرار بلبل باشی
تو جزئی و حق کل است اگر روزی چند اندیشه حق پیشه کنی کل باشی
باز در جای دیگر از رباعیات معروفه خود گوید:
چون حق به تفاصیل و شئون گشت عیان مشهود شد این عالم پر سود و زیان
چون باز روند عالم و هم عالمیان در رتبــه ی اجــــمال، حق آید به میان
در این رباعی برای واجب الوجود (خدا) دو حالت تصور کرده: حالت اجمالی و حالت تفصیلی،
در حالت اجمالی همان خداست که گاهی با کلمه مقام جمع الجمعی تعبیر میکنند. و در حالت تفصیلی سائر موجودات است که ملازم تعیّنات و تشخصّات امکانی میگردد. و نیز گوید:
آن شاهد غیبی ز نهان خانه ی بود زد جلوه کنان خیمه به صحرای وجود
از زلف تعیّنات بر عارض ذات هر حلقه که بست دل ز صد حلقه ربود
در حقیقت ذات واحدی است که سائر تعیّنات مانند حلقههای زلف بر صورت آن ذات نقش بسته است این که گفته شد معنای ظاهر شعر است و تأویل نظر دیگری است و نیز اشعار معروفه که انکار ممکن الوجود نموده و غیر از خدا موجودی را تصور نکرده است. بیتی است که ذیلاً نگاشته می شود:
اینجا حلول کفر بود اتحاد هم این وحدتی است لیک مکرر بر آمده
و از ابیات معروفه جامی که از کلمات ظاهره مکتب در وحدت موجود است سه بیت ذیل است که نقل می شود:
باده نهان و جام نهان آمده پدید در جام عکس باده و در باده رنگ جام
قومی به گفتگوی که آغاز ما چه بود جمعی به جستجو که انجام ما کدام
جامی معاد و مبدأ ما وحدت است و بس ما در میانه کثرت موهوم والسلام
....................................................................................
منابع
1-مبداء اعلی/علامه محمد تقی جعفری/ص73_75
افزودن نظر جدید