تغییر خواست خدا، توجیه ناتوانی بهاء بر معجزه
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبرنمای بهائیت ناتوانی خود از ارائه معجزه را با ذکر مثالی از طبیعت و پیش کشیدن جبر خدای تعالی، توجیه کرده است؛ او مدعی شده همان گونه که رودخانه دجله در بغداد، بی اعتنا به هیچکس راه خود را میپیماید و به ویرانی هیچ چیز اهمیت نمیدهد، خدای سبحان هم هرچه خواهد میکند و کسی هم نمیتواند در کارش چون و چرا بیاورد.
بر این اساس، همان گونه که خدای تعالی پیامبران گذشته را به همراه معجزات فرستاده، او (پیامبرنمای بهائی) را نیز بدون معجزه مبعوث کرده است: «اگر گفته شود که چرا حال، امری از امورات قدرت محضه و شئونات صرفه ظاهر نمیشود تا سبب علوّ ارواح عالیتر و سموّ انفاس مقدسه شود؟ بلی هذا حق بمثل ما أنتم فی البیان تنطقون و لله المثل الأعلی إن أنتم تعلمون (آری! این درست است مانند آنچه درباره بیان میگوید و مثل والاتر از آن خداست، اگر شما بدانید.) نظر نما به جریان این شط که مشهود است در حین طغیان و ازدیاد حرکت میکند و جاری است، آنچه می کند در اقتدار خود ثابت است، هر چه از اطراف نفوس ضعیفه فریاد کنند که سدّ معظم خرق شد یا سدّ فلان محل، باطل گشت یا فلان بیت (خانه) خراب شد و فلان قصر منهدم گشت، هیچ اعتنا ندارد و در کمال قهر و غلبه و قدرت و سلطنت، سایر و ساری است در جمیع مراتب به تساوی حرکت میکند؛ مثلاً عمارت از هر که باشد، چه از سلطان و چه از مسکین، نزد سطوه او یک حکم دارد، مگر عمارتی که استقلالی در استحکام خود دارند؛ کذلک نضرب بکم الأمثال لعلّکم بما أنتم فیه توقنون (این چنین برایتان مثلها میزنیم، شاید بدانچه در آن هستید، یقین کنید.)»(1)
در بررسی ادعای پیامبرنمای بهائیت می گوییم:
اول: درخواست معجزه از مدعیان نبوت، یک دلیل عقلی و روش عقلانی است. طبیعی است کسی که ادعای ارتباط با خارق العاده دارد، برای اثبات ادعایش هم باید قادر به انجام خارق العاده باشد.(2) به عبارتی، حسینعلی نوری در پاسخ به اینکه از کجا معلوم ادعای پیامبریات صادق است، پاسخ میدهد چون خداوند از طریق خارق العاده به من حکم کرده، اما وقتی به او گفته میشود پس خارق العاده ارائه کن، میگوید ناتوانم!
دوم: در حالی که پیامبرنمای بهائی در اینجا اصل دلیلیت معجزه را پذیرفته، اما مدعی تغییر روش خدای تعالی می شود؛ بهائیان به رد اعتبار معجزه به عنوان دلیل قاطع فرقه خود، جهت اقناع علم و عقل اینگونه میپردازند: «دو نکته در تعالیم بهائی است که به خصوص، صاحبان علم و عقل را راضی میکند: یکی رد اعتبار معجزه به عنوان دلیل قاطع مذهب ...»(3)
از طرفی، در جایی دیگر حسینعلی نوری در مخالفت با حرف سابقش، معجزه را در زمان خود نیز جاری دانسته و از سیاه مشقهایش به عنوان معجزه یاد کرده است: «قل یا قوم ان تکفروا بهذه الآیات فبأی حجة آمنتم بالله من قبل.(4) بگو ای قوم! اگر به این آیات کافر شوید، پس به کدامین حجت در گذشته به خداوند ایمان آوردید؟!»
آری! چگونه پیامبرنمای بهائیت میتواند ادعای ارتباط با خارق العاده داشته باشد و از انجام آن ناتوان باشد؟ چگونه میتواند دلیل معجزه را از اساس رد کند و در جایی دیگر ادعای اعجاز آیاتش را داشته باشد؟!
پینوشت:
1. اشراق خاوری، رحیق مختوم، بی جا: لجنه ملّی نشر آثار امری، 103 بدیع، ج1، صص287-286، به نقل از حسینعلی نوری، صحیفه شطّیه.
2. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ پنجم، زمستان 1372 ش، ج12، ص28.
3. فرزین دوست دار، روزنههای امید در آستانه قرن بیست و یکم، بیجا: انتشارات پیام دوستی، 1379 ش، ص110.
4. حسینعلی نوری، ادعیه حضرت محبوب، نسخه الکترونیکی، ص195.
افزودن نظر جدید