معجزهی پیشوای بهائیان غلط گیری شد!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبرخواندهی بهائیت جناب حسینعلی نوری، در برابر کسانی که برای پذیرش دعوتش طلب معجزه میکردند، ابتدا به انکار حجیت معجزه متوسل شد تا کسی از وی طلب معجزه نکند. اما در برخی موارد که ناچار به اعتراف بر عجز از آوردن معجزه میگشت، مدعی میشد که گفتههای او در کتابهایی نظیر اقدس و ایقان، معجزهی وی به شمار میرود: «مظاهر مقدسه را دلیلی جز آیات کتاب نیست».[1]
این در حالیست که با اندک تأملی در ظاهر عبارات و نوشتههای وی، به اشتباهات فاحش ادبی و محتوایی بسیاری برخورد میکنیم. اما این مدعی پیامبری که خود نیز متوجه اشتباهاتش میگردد، برای فرار از این ایرادها مدعی میشود، کلام من میزان برای صحت قواعد و علوم است: «یا مَعشَر العُلماء لا تزنوا کِتابَ الله بِما عِندکُم مِنَ القَواعِد و العُلُوم انه لَقسطاسِ الحَق بین الخَلق قَد یُوزنَ ما الاُمَمِ بِهذا القِسطاس الأعظَم [2]؛ ای جماعت عالمان، کتاب خدا را با آن قاعدهها و علومی که نزد شماست نسنجید. همانا کتاب الهی ترازوی حق بین خلق است. پس به تحقیق آنچه در نزد ملّتهاست با این ترازوی بزرگ سنجیده شود».
اما این ادعای پیامبرخواندهی بهائیان در حالیست که:
اولاً: معجزه به آن کار و اثری گویند که هر پیامبر برای اثبات مدعای خود، به عنوان تحدّی (به مقابله طلبیدن) میآورد و نشانهای است بر اینکه یک قدرت ماورای بشر در ایجاد آن دخالت دارد و در فوق مرز قدرت بشری است.[3] همچنان که خدای تعالی مخالفین را به تحدی در برابر کتاب خود دعوت میکند: «قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ [قصص/49]؛ بگو: پس اگر راست می گویید، کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کنندهتر باشد تا پیرویاش کنم». در این صورت چگونه پیشوای بهائیت نوشتهجاتی را به عنوان معجزه به خداوند نسبت داده که نه تنها از قابلیت تحدی تُهی میباشند، بلکه موجب تمسخر اهل علم نیز گشتهاند؟!
ثانیاً: بر اساس یکی از اصول دوازدهگانه بهائیت، لازم است که دین، مطابق با علم و عقل باشد؛ همچنان که عبدالبهاء میگوید: «اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد، وَهم است؛ زیرا مقابل علم، جهل است و اگر بگوییم دین ضدعقل است، مقصود این است که دین جهل است».[4] در این صورت، نوشتهجاتی که پیامبرخواندهی به عنوان معجزهی خود معرفی نمود، چیزی جز وَهم و جهل نیستند.
ثالثاً: جالب اینکه بهائیان برای پنهان کردن این ننگ بزرگ (غلطگوییهای بهاء)، در کلماتی که مدعی پیامبری بهائیت آنان را وحی میدانست، دست برده و به تصحیح آنها پرداختهاند! لذا در جواب علّت تفاوت نسخههای کتب حسینعلی بهاء میخوانیم: «بسیاری از الواح نازل شد و همان صورت اولیه من دون مطابقه و مقابله به اطراف رفته لذا حسب الأمر به ملاحظه آنکه مغرضین را مجال اعتراض نماند مکرر در ساحت اقدس قرائت شد و قواعد قوم در آن اجرا گشت».[5]
اما به راستی این چگونه کلام و معجزهی الهی است که نیاز به اصلاح بشر زمینی دارد؟! آیا به راستی وقت آن نرسیده که غافلان، خواب غفلت را از چشمان بزدایند و از خود بپرسند که این چگونه کلامی است که نیاز به اصلاح ساختاری و محتوایی بشری دارد؟! آیا الگوبرداری و کپیبرداری از سخنان بزرگان، صوفیان و عارفان، میتواند ناسخ کتابی باشد که پس از 1400 سال، هنوز کسی نتوانسته مانند آن بیاورد! «... فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ [حشر/2]؛ پس عبرت گیرید ای صاحبان بصیرت».
پینوشت:
[1]. علیمراد داودی، مقالات و رسائل در مباحث متنوع، تنظیم: وحید رأفتی، بیجا: مؤسسهی معارف بهائی، 150 بدیع، ص 329.
[2]. حسینعلی نوری، اقدس، بمبئی: مطبعه ناصری، 1314، ص 28.
[3]. ر.ک: شهید مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا ، 1389 ش، ج4، ص430.
[4]. عباس افندی، خطابات، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1921 م، ج 2، ص 147.
[5]. حسینعلی نوری، (اقدس) رساله سؤال و جواب، نسخهی الکترونیکی، صص 60-59.
افزودن نظر جدید