نقل روایات محدود و معیّن بودن تعداد امامان توسط شیخ صدوق
شیخ صدوق بر اعتقاد به 12 امام با قاطعیت حکم کرده و روایات فراوانی که گویای حقیقت حصر امامان در دوازده تن است، مانند حدیث لوح، حدیث معراج، حدیث ساق عرش و حدیث آفرینش نقل کرده است که به محدود و معیّن بودن تعداد امامان از ازل دلالت دارد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در شبکه ماهواره ای وهابیت شخصی را به عنوان رهیافته با سابقه تشیع نشان دادند و از زبان او شبهاتی نقل کردند که اثبات کنند امامت در شیعه الهی نیست و امامان از قبل مشخص نبودند. وی ادّعا میکند اعتقاد به دوازده امام تا نیمه قرن چهارم نزد امامیه ثابت نبود و برای اثبات ادعای خود، مدعی شده که شیخ صدوق در محصور بودن عدد ائمه (علیهمالسلام) در دوازده نفر، شک داشت.
بنابراین از این مطلب اینگونه نتیجه گرفته که تعداد امامان شیعه از ابتدا مشخص نبوده و حتی بزرگان شیعه در عقیده به 12 امام و حصر در این تعداد، یقین نداشتند.
در پاسخ به این شبهه می توان گفت، ادعای ثابت نبودن اعتقاد به دوازده امام تا نیمه قرن چهارم و شک داشتن شیخ صدوق نسبت به این عقیده، سخنی باطل است؛ کلامی که از شیخ صدوق این شائبه را ایجاد کرده، سخنی است که شیخ صدوق در مقابل اشکال زیدیه بیان کردهاند و به اتفاقات پس از ظهور امام زمان (عجلاللهفرجه) مربوط است و به عقیده شیعه در مورد تعداد ائمه برنمیگردد.[1]
کلام بزرگان شیعه قبل از شیخ صدوق نیز جهت اثبات عقیده قطعی شیعه به دوازده امام، حتی قبل از نیمه قرن چهارم نیز وجود دارد؛ مثلاً پدر شیخ صدوق که پیش از نیمه قرن چهارم از دنیا رفتهاند، با قاطعیت این مطلب را بیان کردهاند. بخشهایی از مقدمۀ کتاب ابن بابویه (پدر شیخ صدوق) در ادامه میآید: «کلام اهل بیت (علیهمالسلام) باطل نمیشود و دلیل آنها سست نمیگردد و تعدادشان عوض نمیشود و نسل آنها قطع نمیشود تا خداوند زمین و هر چه در آن است به ارث برد که او بهترین ارث برندگان است. ... پس اخباری که سرگردانی را از بین میبرد و نعمت را عظمت میبخشد و از تعداد ائمه (علیهمالسلام) خبر میدهد و برای تنهایی که از طولانی شدن مدت حاصل شده است مونس میشود، جمع کردم.»[2]
اگر تعداد امامان (علیهمالسلام) بیان نشده بود، روایات فراوانی نقل نمی شد که بنابر آنها خداوند از پیامبران و انسانهای صالح امّت های گذشته برای امامان (علیهمالسلام) پیمان گرفته است، مانند روایت امام صادق (علیهالسلام) که وقتی فرمود کشتی حضرت نوح (علیهالسلام) به سبب امامان (علیهمالسلام) بر کوه جودی استقرار یافت. از امام پرسیدند: آیا نوح تعداد امامان (علیهمالسلام) را میدانست؟ امام فرمودند: بله و حضرت آدم (علیهالسلام) نیز میدانست.[3]
چگونه ممکن است عددی که آدم ابوالبشر و کسانی که داخل در عترت ایشان هستند و پیامبران از نسل او علاوه بر آنها تعداد کمی از فرزندان و ذریهاش آن را میداند، عوض شود؟
مرحوم کلینی نیز که در سال 329 قمری و قبل از نیمه قرن چهارم از دنیا رفته است، در این باره عنوان باب کتاب شریف کافی را «دوازده نفر بودن امامان» گذارده و در نخستین حدیث نام همۀ امامان را آورده است.[4]
با وجود چنین تصریحهایی هرگز نمیتوان ادعا کرد چنین عقیدهای در آن دوران ثابت نبوده است. افزون بر این، احادیث فراوانی از محدّثان قرن سوم شیعه وجود دارد که بر این عقیده دلالت میکنند. البته بسیاری از کتاب های نویسندگان شیعه از قرن سوم در دست نیست تا به آنها اشاره شود و نباید در دست نبودن آن کتب، باعث شود به نبودن این عقیده در شیعه استدلال شود.
ادعای شبهه کننده برای اثبات اینکه در نیمه قرن چهارم چنین عقیده ای ایجاد شد، این بود که شیخ صدوق به این اعتقاد مشکوک بود و به آن قطع نداشت که این سخن بر خلاف مطالبی است که در کتب شیخ صدوق منعکس شده است. شیخ صدوق با قاطعیت تمام میفرماید: «همانا امامان (علیهمالسلام) دوازده نفرند و دوازدهمین ایشان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد ساخت.»[5] آنگاه برای استحکام بیشتر میگوید که تعیین عدد، سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است و آن را باید پذیرفت؛ زیرا نپذیرفتن آن مانند نپذیرفتن جریان غدیر خم است.
شیخ صدوق قبل از این کلام در کتاب کمال الدین نوشته بود: «ما همه اختلافات امت اسلامی را دانستیم و احوال همه فرقهها را بررسی کردیم. پس ما را به اینکه حق با معتقدان به دوازده امام است راهنمایی کرد، نه با فرقههای دیگر و از اینجا پی بردیم که امروز امام بر حق، همان دوازدهمین آنان است و او همان است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از وی خبر داده و تعیینش کرده و در این کتاب به زودی اخباری از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در شمارش امامان (علیهمالسلام) و اینکه دوازده نفر هستند و تعیین قائم دوازدهم (عجلاللهفرجه) نقل میشود.»[6]
شیخ صدوق با قاطعیت می گوید که در این کتاب، روایاتی نقل می کند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از دوازده امام خبر داده است. افزون بر این، ایشان امامیه را معتقدان به دوازده نفر نام میبرد، یعنی در دوران ایشان نام (اثنی عشری)، نامی شناخته شده برای مذهب امامیه بوده است.
حال چگونه ممکن است با وجود این شهرت در میان مسلمانان، وجود چنین عقیدهای را در آن دوران انکار کرد و یا آنکه به فردی مانند شیخ صدوق که از بزرگان این مذهب بوده، نسبت تردید در این اصل داد؟
همچنین شیخ صدوق در کتاب فارسی الاعتقادات فی دین الإمامیه می فرماید: «اعتقاد ما آن است که حجت های خداوند بر خلق بعد از پیامبرش محمد (صلیاللهعلیهوآله) دوازده امامند: اول ایشان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است، سپس امام حسن، سپس امام حسین، سپس علی بن الحسین، سپس محمّد بن علی، سپس جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی، سپس علی بن محمد، سپس حسن بن علی، سپس محمد بن الحسن حجت قائم صاحب زمان و خلیفه خداوند در زمینش است. درود خداوند بر همه آنان باد و در مورد آنها معتقدیم که ... حجت الهی در زمین خدا و خلیفه او در میان بندگانش در این زمان ما، قائم منتظر محمّد بن الحسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهمالسلام) است و او همان است که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) از جانب حق تعالی به اسم و نسب شریفش خبر داده است. ... و معتقدیم که شدنی نیست که قائم غیر از آن حضرت باشد، اگر چه در غیبت خود باقی بماند، هر چه باقی ماند و اگر باقی بماند در غیبت خود به قدر تمام عمر دنیا، قائمی غیر از او نخواهد بود؛ زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و ائمه (علیهمالسلام) به اسم و نسبش بر آن حضرت راهنمایی کردهاند و او را تعیین کرده و به او بشارت دادهاند و من این فصل را از کتاب هدایه بیرون آوردهام.»[7]
آیا این کلمات میتواند سخن کسی باشد که در شمار امامان (علیهمالسلام) شک دارد؟
شیخ صدوق در اعتقادات امامیه چنین با قاطعیت حکم کرده و میفرماید من در کتاب هدایه هم این مطلب را آوردهام.
شیخ صدوق روایات فراوان دیگری نیز که گویای حقیقت حصر امامان در دوازده تن است، مانند حدیث لوح[8] حدیث معراج[9] که به آخرین بودن امام دوازدهم تصریح دارد، حدیث ساق عرش[10] حدیث آفرینش[11] که به محدود و معیّن بودن تعداد امامان از ازل دلالت دارد و اینکه امکان ندارد زیادتر از این تعداد، افراد دیگری نیز امام شوند را در کتاب کمال الدین نقل کردهاند.
حال به چه ملاکی سخن کسی را که چنین احادیثی را نقل کرده است، همراه با شک و تردید دانسته شده است، در حالی که هرگز در این احادیث، سخن از امامی جز دوازده نفر نیامده است؟
اگر قرار بود امام دیگری باشد، باید نام برده میشد؛ زیرا این احادیث در مقام بیان حقیقت عالم آفرینش و شمارش اوصیاء پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است.
آیا می توان پنداشت پدر شیخ صدوق که مهمترین استاد ایشان است و یک سوم احادیث منقول در کتب شیخ صدوق از پدرشان نقل شده است، با قاطعیت به دوازده امام معتقد باشد و با صراحت کامل بفرماید: «و عددهم لا یختلف» و شیخ صدوق که بعد از وی آمده و شاگرد ایشان است، در شمار امامان شک داشته باشد؟
یا آنکه مرحوم کلینی بابی تحت عنوان دوازده امام آورده باشد و برای شیخ صدوق این مطلب مشکوک باشد؟
مگر اینکه اشکال کننده بگوید عقیده به دوازده امام سیر قهقرایی داشته و این درست عکس ادعای مستشکل است؛ زیرا او میگوید اعتقاد به دوازده امام در بین شیعه نبود و از نیمه قرن چهارم ایجاد شد.
پینوشت:
[1]. «اتهام شک در عقیده حصر تعداد ائمه در دوازده تن به شیخ صدوق»
[2]. الإمامة والتبصرة من الحيرة، ابن بابويه قمی، مدرسة الامام المهدی، ج1، ص8.
[3]. بحارالأنوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، 1403 ق، ج38، ص45
[4]. الکافی، کلینی، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق، ج1، ص525 و 526، ح1.
[5]. کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، دارالکتب الاسلامیة، 1395 ق، ج1، ص77.
[6]. همان، ص66.
[7]. الاعتقادات فی دین الإمامیه، شیخ صدوق، اسلامیه، 1379 ق، ص114 - 117.
[8]. کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، دارالکتب الاسلامیة، 1395 ق، ج1، ص253، ح3.
[9]. همان، ص250، ح1.
[10]. همان، ص254، ح4.
[11]. همان، ج2، ص335 و 336، ح7.
افزودن نظر جدید