خوردن تربت کربلا به قصد استشفا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در رابطه با جواز خوردن تربت کربلا، روایات فراوانی در منابع شیعه وارد شده که از باب نمونه به چند مورد بسنده میکنیم: روایت اول: سعید بن سعد گوید: از حضرت امام کاظم (علیه السّلام) راجع به خوردن تربت پرسیدم، حضرت فرمود: «خوردن تربت، همچون مردار، خون و گوشت خوک، حرام است؛ مگر تربت قبر امام حسین (علیه السّلام) که در آن شفای هر درد و امان از هر خوف و هراسی است.»[1]
روایت دوم: زید شحّام گوید امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «همانا خدای تعالی تربت امام حسین (علیه السّلام) را موجب شفای هر بیماری و امان از هر بیم و هراسی قرار داد، هرگاه کسی از شما آن را گرفت، نخست ببوسد، بر چشم گذارد و بر تمام بدن بکشد، سپس بگوید: خداوندا به حق این تربت و به حق کسی که در آن قرار گرفته و سکنا نموده و به حق پدر، مادر، بردارش، امامان از فرزندان او و فرشتگان اطراف قبر او این تربت را شفای از هر بیماری، بهبودی از هر مرض، نجات از هر آفت و مانع از آنچه من میترسم و میگریزم قرار ده! سپس تربت را (به خوردن و همراه داشتن) مصرف نماید، ابو اسامه گوید: من در مدت عمر طولانی خود تربت را همانگونه که حضرت صادق (علیه السّلام) فرمود استفاده و به کار بردم؛ بحمد الله (به برکت آن در مدت عمر خود) امر ناگواری ندیدم.»[2]
روایت سوم: در روایت دیگر امام صادق (علیه السّلام) استشفا از تربت را مشروط به خواندن دعای آن و خوردن تربت را مقید به مقدار یک نخود کرده و بیش از آن را جایز ندانسته است: «امام صادق (علیه السّلام) فرمود: استشفاء از تربت، دعایی دارد که هر که آن را بخورد و آن دعا را نخواند بسا که سودی نبرد؛ فرمود: آن را باید ببوسی و پیش از خوردن بر چشم خود بگذاری و زیادتر از یک نخود نخوری! هر که بیش از آن بخورد گویا از گوشت ما خورده و از خون ما مکیده و چون خوردی بگو ـ و دعا را ذکر فرمود ـ (دعائی که در روایت پیش آمد).»[3] همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر که امام حسین (علیه السّلام) را با معرفت زیارت کند خداوند پاداش هزار حج و عمره به او عنایت میفرماید، هر که او را زیارت کند، مرا زیارت نموده و هر که مرا زیارت کند خداوند را زیارت نموده و در آن صورت بر خداوند است که او را با آتش دوزخ نسوزاند؛ همانا دعای زیر گنبد او مستجاب، در تربت او شفا و امامان از نسل او خواهند بود... .»[4]
پینوشت:
[1]. الکافی، شیخ کلینی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ج 6، ص 266.
[2]. وسائل الشیعة، شیخ الحر العاملی، مؤسسة آل البیت، قم، ج 14، ص 522.
[3]. بحارالأنوار، علامه مجلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 57، ص 157.
[4]. وسائل الشیعة، شیخ الحر العاملی، مؤسسة آل البیت، قم، ج 14، ص 452.
افزودن نظر جدید